حقههای پوتین دیگر قدرت سابق را ندارد
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیای اقتصاد»، اکونومیست سرمقاله این هفته خود را به اعتراضات مردمی در روسیه در راستای حمایت از رهبر مخالفان پوتین اختصاص داد و نوشت: بهنظر میرسد که حقههای پوتین نیز در حال تمام شدن است و الکساندر لوکاشنکو، متحد دردسرساز او در مینسک نیز در آستانه خروج از مسیر است. اکنون که حقهها بینتیجه مانده است و اعتراضات ادامه دارد، این دو متحد احتمالا فکر میکنند که آیا استفاده از خشونت دولتی میتواند به اعتراضات پایان دهد یا خیر. هر دو رهبر با وعده استقرار ثبات ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسیدند. پوتین به شهروندان روسی یک پیشنهاد داد: از سیاست دور بمانید تا ثبات و دستمزد بهتری داشته باشید. لوکاشنکو نیز وعده تداوم راه اتحاد جماهیر شوروی را داد. پوتین خوششانس بود که پس از رسیدن وی به قدرت، بهای جهانی نفت نیز افزایش یافت. این دو رهبر با استفاده از رسانههای دولتی خود تلاش کردهاند تصویری قدرتمند از خود منعکس کنند. با این حال هیچیک از این دو رژیم نمیتوانند خود را اصلاح کنند. اگرچه اقتصاد روسیه از اقتصاد بلاروس که هنوز هم تحت انحصارگرایی دولتی شبیه به سیستم شوروی است، تفاوت دارد و اقتصادی آزادتر محسوب میشود، اما با این حال پستهای ارشد صنایع مهم و بخش مالی در دست عدهای الیگارش مورداعتماد کرملین است. از این رو پوتین قادر نبوده آن میزان از فضای رقابتی و دینامیک را ایجاد کند چراکه این اقدام موجب برهم خوردن روابط با افرادی میشود که او را در قدرت نگه داشتهاند. او در زمینه کاهش وابستگی دولت به صادرات فرآوردههای هیدروکربنی نیز ناتوان بوده است و از همین رو کاهش قیمت نفت در ماههای اخیر و پاندمی کرونا، صدمات سهمگینی به اقتصاد روسیه زد. هرچه تنگنا برای پوتین بیشتر میشود، او هیچ چیز برای ارائه دادن ندارد مگر احساس ملیگرایی و نوستالژی. اما مشکل آنجاست که این حقه نیز دیگر قدرت روزهای اول را ندارد. برای سالها پوتین به مردم روسیه از روزهای افتخارآمیز دوران تزارها و لنین و استالین گفته است. از سوی دیگر پوتین نتوانسته فردی را برای جایگزینی خود پرورش دهد. او امسال تلاش کرد با تغییر قانونی که به وی اجازه میدهد تا سال ۲۰۳۶ یعنی سن ۸۴ سالگی در قدرت بماند، این مشکل را حل کند. اما خود این اقدام نیز نشانهای از ضعف و درماندگی بود. مشخص نیست این دو رهبر تا چه زمانی در قدرت میمانند اما حقههای کنونی آنها، در نهایت مردم را خسته میکند و این چیزی است که باید از آن بترسند.