ویروس تاجدار، هیمنه رهبران ملی در دنیای غرب را شکست
محلیگرایی به جای تمرکزگرایی در عصر کرونا
در اسپانیا- که این وضعیت به یک «جوک ملی» تبدیل شده است- آهستهتر گام برداشت و حذف محدودیتها را با بازگشایی «سیِستا» آغاز کرد. در آلمان همگان رویکرد علمی این کشور به پاندمی کرونا را تحسین کردهاند اما به محض اینکه به مردم اجازه پرسه زدن آزاد داده شد، بسیاری از آلمانیها به سمت باغهای آبجو رفتند. دولتها معتقدند که رویکردهایشان «به واسطه علم هدایت میشود». در حقیقت، علم هیچ راه روشنی برای خروج از این آشفتگی ارائه نمیدهد. هنوز نه واکسنی تولید شده و نه پاسخی به سوالات اساسی داده شده است: این ویروس چگونه انتشار مییابد؟ چگونه بسیاری را مبتلا میسازد؟ چرا کودکان ظاهرا ایمن به نظر میرسند؟ این سیاست -نه علم- است که در مورد مسیر خروج از قرنطینه تصمیمگیری میکند. هر کشوری در زمانی خاص و به روش خود یک گام به سوی بازگشایی برمیدارد و - با توجه به عدم اطمینان- به دنبال این میگردد که آنچه کارآمد است را عملی سازد. اروپا با همه تنوع خود به یک تجربه آزمایشگاهی در مورد چگونه پایان دادن به قرنطینه تبدیل شده است.
«فردریک اریکسون»، در تحلیلی در مجله Spectator مورخ ۱۶ می ۲۰۲۰ (شنبه ۲۷ اردیبهشتماه ۱۳۹۹)، نوشت: در اینجا، در سوئد این تجربه آزمایشگاهی عملیاتی نشد؛ بدین معنا که دولت سوئد محدودیتهای قرنطینه را بهکار نگرفت اما از مردم خواست که فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنند. گردهماییهای کمتر از ۵۰ نفر آزاد بود چنانکه رویدادهای ورزشی برای جوانان آزاد بود. مراسم کلیسا و میهمانیهای شام ادامه یافتند. فاصلهگذاری در سوئد باعث شد خیابانهای این کشور هم مثل بریتانیا خالی شود، اگرچه اقتصاد این کشور را هم متاثر کرد. سوئد هم از فضاحت مرگومیر در آسایشگاههای سالمندان در امان نماند. حدس ما – مانند هر جای دیگری و این چیزی بیش از حدس نیست- این است که مار به دُم خود رسیده و احتمالا شاهد پایان آن هستیم. مرگ و میرهای ما در سوئد در مقیاس اروپا متوسط است اما بیشتر از سایر کشورهای اسکاندیناوی است. این ویروس گسترش بسیاری یافته و ما امیدواریم که در پی این شیوع، مصونیت به ارمغان آید. یک مطالعه که هفته پیش انجام شد نشان داد که مصونیت جمعی در استکهلم احتمالا ماه دیگر به دست آید البته با نرخ ابتلای ۴۰ درصد.
اما تجربه یا آزمایش سوئد ظاهرا باعث وسوسه کشورهای دیگر نشده تا از آن کپیبرداری کنند. «بوریس جانسون» و «مت هانکوک» از الگوی تست گسترده و فشرده آلمانی الهام گرفتهاند و این قابل درک است. آلمان حدود ۳ میلیون نفر را به خاطر این ویروس مورد آزمایش قرار داده است و «رویکرد فناورانه» این کشور توضیح میدهد که چگونه این کشور موفق شده نرخ مرگ و میر را آنقدر پایین نگه دارد. آزمایشهای گسترده و جمعی برای برنامه بازگشایی آلمان هم حیاتی است. کافهها، رستورانها و مغازههای کوچک اکنون دوباره میتوانند مشتری بگیرند به این شرط که کارکنان ماسک بهصورت بزنند و مردم هم قواعد فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنند. «بوندسلیگا» دوباره شروع شد اما «بایرن مونیخ»، «بوروسیا دورتموند» و دیگر باشگاهها در استادیومهای شلوغ بازی نمیکنند. اواخر همین ماه، دانشآموزان به مدارس بازمیگردند. حتی استراتژی آلمان در مواقعی از سوی بریتانیا بهعنوان نمونه و الگویی از چیزی که نباید انجام شود پذیرفته شده است. معیار قضاوت بریتانیا نرخ شیوع ویروس است: یعنی آن چیزی که به اصطلاح «شماره R» یا «عدد حقیقی» نامیده میشود. هدف نگهداشتن بیماری زیر یک است. بنابراین، تعداد مبتلایان هم کاهش مییابد [R number: منظور همان Real number یا عدد حقیقی است که به واسطه آن میتوان تعداد مبتلایان و نیز تعداد افرادی که دیگران را مبتلا میسازند مشخص کرد]. اگرچه «عدد حقیقی» یا «R» بهصورت روزانه در بریتانیا منتشر نمیشود اما در آلمان بهصورت روزانه منتشر میشود. یک هفته پس از آنکه مرکل بازگشایی در کشور را اعلام کرد، رقم مبتلایان از ۶۵/ ۰ به بالای یک رسیده بود. «دومینیک راب» این مساله را اثبات آن چیزی نامید که در نظر او برای کشورهایی رخ میدهد که بسیار شتابزده بازگشایی را اعلام میکنند. اما با چه استانداردهایی؟ در آلمان، حمایت روشنی از بازگشایی مرحلهبندی وجود دارد. برخلاف بریتانیا، مقامهای آلمانی نسبت به افزایش عدد حقیقی چندان نگران نیستند (که در هر صورت، منوط به حدسیات، فرضیات و متغیرهای منطقهای است). در عوض، آلمانیها رویکرد خود به قرنطینه را با یک آزمایش ساده قضاوت میکنند: تعداد مبتلایان. اگر تعداد موارد هفتگی بیش از ۵۰ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر در هر منطقه خاصی باشد، در این صورت، مقررات سختتر میشود اما فقط در همان منطقه. این مساله ما را به جنبه مهمی در مساله پایان دادن به قرنطینه میرساند: تفاوتهای منطقهای. ما عادت کردهایم که نمودارهای ویروسی را با مقایسه پیشرفت بریتانیا با- مثلا- اسپانیا یا فرانسه مورد مشاهده قرار دهیم. اما این یک مساله مهم را پنهان میسازد: متغیرهای گستردهای درون کشورها وجود دارد. در هفته گذشته، باواریا ۱۹۵ مورد جدید را در یک روز ثبت کرد؛ با این حال، «مکلنبرگ» - پومرانیای غربی- فقط ۴ مورد را در روز ثبت کرد. شمال ایتالیا به شدت متاثر شد؛ جنوب این کشور اصلا. بر اساس آمارهای رسمی، یکچهارم از کل اهالی «استکهلم» اکنون ویروس دارند: نرخ کووید در آنجا ۶ برابر بیش از «مالمو» است. یکی از رهبران شورای منطقهای اقرار کرد که به پایتخت آمده و کوشیده تا به قول معروف «این ویروس را بگیرد» تا به مصونیت برسد.
در ایالات متحده، نقش و جایگاه دونالد ترامپ به یک «ناظر» تقلیل یافته و هر ایالتی که محدودیتهای قرنطینه را تسهیل سازد از سوی او مورد تشویق قرار میگیرد. در آن ایالتها هم تنوع وجود دارد. در فلوریدا – به جز «میامی» و «پالم بیچ»- رستورانها باز هستند. در «داکوتایجنوبی»، کسبوکارها در شهرستانهایی بازگشایی میشوند که کانون این ویروس نبوده باشند. «کریستی نوئم»، فرماندار این ایالت، میگوید رویکرد او این است:«قرار دادن تصمیمگیری به دست خود مردم؛ همان مردمی که این ایالت به آنها تعلق دارد.» حتی امانوئل مکرون هم از ایده اولیه خود در مورد اتخاذ یک رویکرد ملی در مورد قرنطینه عدول کرده است. اگرچه بازگشایی مدارس بخشی از یک برنامه ملی است اما به بسیاری از بخشهای فرانسه اجازه داده شده تا سریعتر از دیگران از قرنطینه خارج شوند. آنها در حقیقت «منطقه سبز» هستند؛ یعنی حدود ۸۰ منطقه یا بیشتر که ویروس یا اصلا در آنجا چرخش نداشته یا چرخش کمتری داشته است. با این حال، پاریس و شمالشرق «مناطق قرمز» هستند. در حالی که فرانسویها دیگر نیازی به پر کردن سند و مدرکی برای خروج از منزل ندارند اما همچنان محدودیت دارند. آنها هنوز نمیتوانند در اغذیهفروشیهای محلی چیزی بخورند. پارکهای شهری و باغها هم در این مرحله هنوز بستهاند.
وزارت کار فرانسه یک سند ۲۰ صفحهای برای اقدامات جدید ایمنی بخش در کسب و کارهای بزرگ و کوچک منتشر کرد و این ۲۰ صفحه به آن ۴۸ دستورالعمل کاری افزوده شد که در اواخر آوریل معرفی شده بود. به یمن مشاورههای دولت، تمام مالکان کسب و کارها اکنون میدانند که چگونه محل کار خود را نظافت و مدیریت گردش کار را بهبود بخشند. سپس پاسخ فناورانه به این ویروس مطرح است: آیا هیچ برنامه کاربردی (app) مناسبی برای آن وجود دارد؟ اگر پاسخ منفی است، آیا میتوانیم app مناسبی برای شناسایی ویروس بسازیم؟ فرانسه، مانند بریتانیا، پیشنهادهای «گوگل» و «اپل» برای ساخت برنامههای ردیابی را رد کرده و در عوض app خاص خود را ساخته است که StopCOVID نام دارد. دولت وعده داده که این برنامه تا ماه آینده در دسترس خواهد بود، هرچند ممکن است کاملا آزمایش نشده باشد. نقص اصلی کاملا روشن است: اگر ویروس از طریق انسانهایی منتقل میشود که هرگز نشانهای بروز نمیدهند [ناقلان بیعلامت]، چگونه این ویروس از سوی این app یا appهای مشابه قادر به شناسایی خواهد بود؟ مجلس فرانسه در مورد تایید و تصویب این app ظاهرا آسوده خاطر بهنظر نمیرسد. درست مانند بلژیک-جایی که دولت آن کشور برنامههای مربوط به ردیابی دیجیتال را ملغی کرد- نگرانیهای زیادی در فرانسه وجود دارد که این app میتواند مقدمهای برای قاپیدن قدرت باشد.
نمایندگان هر دو حزب حاکم یعنی حزب «جمهوری بهپیشِ» مکرون و احزاب اپوزیسیون تصور میکنند که مردم داشتن برادر بزرگتر در تلفنهایشان را نمیپذیرند، آنهم اکنون که از بند محدودیتهای اجباری رستهاند.
با این حال، به نظر میرسد که رویکردهای محلی و غیرمتمرکز کارآمدتر از رویکردهای ملی بزرگ باشد. هم تفاوتهای فرهنگی وجود دارد که باید در نظر گرفت و هم شیوع نابرابر این ویروس هست که باید در مورد آن محتاط بود. باواریا مانند برلین نیست و بروگس هم مانند بروکسل نیست. مقامهای محلی میتوانند سریعتر از مقامهای ملی دست به عمل بزنند. وقتی قدرت بهجای اینکه متمرکز باشد، پراکنده باشد، شانس بهتری وجود دارد که سیاستهای موفقیتآمیز در جاهای دیگر یافت شده و پذیرفته گردند و ناکامیها هم برجسته خواهند شد. دلیل اینکه آلمان با این آزمایشها آنقدر خوب عمل کرد، تا حدی به این دلیل است که این کشور فاقد خدمات بهداشتی متمرکز است یعنی قدرت تصمیمگیری در امور درمانی و بهداشتی پراکنده- و نه متمرکز- است. آلمان ۱۶ دولت ایالتی قوی دارد و در ذیل آن دارای ۴۰۱ منطقه همراه با بخش پزشکی خصوصی قدرتمند است. از آنجا که برلین نظام خدمات بهداشتی- درمانی کشور را اداره نمیکند، بیمارستانها منتظر مرکل یا کمیته رایشتاگ نمیمانند تا آنها دستور انجام آزمایش را صادر کنند. مقامهای محلی به اختیار خود در این رابطه تصمیم میگیرند و قادرند تا تسهیلات زیادی برای آزمایشهای گسترده اختصاص دهند. آن دسته از دولتهای ایالتی که عقبتر از ایالتهای پیشرو هستند میتوانند به کپیبرداری از آنچه انجام شده روی آورند. در حقیقت، نظام غیرمتمرکز بهداشتی در آلمان، دست دولتهای ایالتی را برای اتخاذ تصمیمات فوری در راستای مهار کووید-۱۹ باز گذاشته است و این یکی از دلایل موفقیتهای آلمان است.
ایده قرنطینه تحمیلی ملی در بسیاری از مناطق اروپا یکسان نبوده و واکنشهای متفاوتی نسبت به آن صورت گرفته است. برای مثال، ایالت آلمانی «سارلند» در اواخر آوریل حکم داد که چند مورد از محدودیتهای قرنطینهای بر خلاف قانون اساسی این ایالت است. ماه گذشته، تظاهرات کوچکی در چند شهر آلمانی وجود داشت که در آن مردم علیه محدودیتها بر آزادیهای مدنی دست به تظاهرات زده بودند؛ دشوار بود که بتوان این تظاهرات را متفرق کرد چراکه تومارهای اعتراضی در ایالتهای دیگر منتشر میشد و پروندههایی علیه این وضعیت در این ایالتها گشوده شد. شورشهای مشابهی در ایتالیا هم شروع شده است. برای مثال، دولت تیرول جنوبی به کافهها، بارها، رستورانها و آرایشگاهها اجازه بازگشایی داد و این در حالی است که دولت رُم هشدارهایی داده بود دال بر اینکه مناطق نباید اجازه دهند که رستورانها تا پیش از ماه ژوئن مشتری بگیرند؛ آنهم مشتریهایی که هدفشان خوردن و نوشیدن در داخل رستوران است. در «ونتو»، مردم اکنون میتوانند در فضاهای باز بنشینند و بخورند و بیاشامند و این در حالی است که این رویکرد هم در مقابل دستورالعملهای رُم است؛ آنها میتوانند در میان مناطق آزادانه رفت و آمد کنند و در خانههای اجارهای اقامت گزینند. لومباردی و چند منطقه دیگر به دولت ملی هشدار دادهاند که اگر محدودیتها بر مغازهها، سالنها و سواحل تا هفته دیگر برداشته نشوند، آنها تمام این محدودیتها را ملغی خواهند کرد.
در همهجا خودنمایی سیاسی وجود دارد. برخی از رهبران مشاهده کردند که نرخ محبوبیتشان به واسطه این بحران بالا رفته است. برخی دیگر کنار گذاشتن سیاست مرد قدرتمند را دشوار یافتهاند. ویکتور اوربان در مجارستان از پاندمی کرونا بهعنوان فرصتی برای قبضه کردن بیشتر قدرت استفاده کرده و در نظر ندارد تا این قدرت را به دیگری واگذار کند. با این حال، خانم «مت فردریکسن»، نخستوزیر دانمارک، از اوایل مارس به بعد نرخ محبوبیت حزب خود را تا ۸ درصد افزایش داد و در نظر دارد تا چهره خود بهعنوان «بانوی آهنین» را حفظ کند. دانمارکیها هم از او راضیاند. رهبران سیاسی هم در کانون توجه قرار دارند. «مارکوس سودر»، نخستوزیر ایالتی باواریا، «مرد سرسخت کرونایی آلمان» لقب گرفته است و برای نفوذ ملی بیشتر تلاش میکند و درصدد است تا نفوذ خود را از سطح ایالتی به سطح محلی افزایش دهد. در مقابل او «آرمین لاشِت»، رهبر ایالتی شمال راین- وستفالیا، قرار دارد که اکنون پیشگامِ فائق آمدن بر حزب ملی و جانشینی مرکل است. او بیش از یک ماه است که نگرانی خود را از سیاستهای قرنطینه ملی ابراز کرده است. لاشت رویکرد لیبرالتری نسبت به مرکل دارد و نمیتواند منتظر بماند تا کشور از آنچه که او محدودیتهای احمقانه میخواند رها شود. در آخر، لاشت و دیگر نخستوزیران ایالتی عدمبازگشایی اقتصادی در کشور را برای مرکل امری به لحاظ سیاسی غیرممکن ساختهاند.
بریتانیا در کجای این وضعیت قرار دارد؟ ماندن در قرنطینه ممکن است امری بهشدت پرهزینه باشد اما لااقل این فرصت را مطرح میکند تا از کشورهای دیگر در مورد آنچه کارآمد و درست و آنچه ناکارآمد و نادرست است تجربههایی بیاموزند. اگر بریتانیا میخواهد نظام آزمایش گسترده آلمان را بهوجود آورد، باید در نظر داشته باشد که چگونه اوضاع را غیرمتمرکز بسازد و اجازه دهد که تجربیات و آزمایشهای منطقهای مجال بروز یابد. در حقیقت بریتانیا باید در مسیر عدمتمرکز در تصمیمگیری حرکت کند و به مناطق اجازه استقلال بیشتری در تصمیمگیریها بدهد. اما در مجموع، درس این است که هر رهبری که به دنبال حمایت و حفاظت از اقتصاد و جامعه خود باشد، باید وسط گود بیاید. هیچ اطمینان و دانش کافی و هیچ شانسی برای اجتناب از این ریسک وجود ندارد. اما وقتی زمان برای خروج از قرنطینه فرا رسید، همچون هر کشور دیگری، بریتانیا در تاریکی به پرواز در خواهد آمد.