بینظمی جدید جهانی
اما بخشی از شرایط جسمی وحشتناک این بیمار به بیتوجهی پزشکان و کادر پزشکی مربوط است. اصطلاحی برای این بیماری وجود دارد که ناشی از درمان است و به آن «بیماری درمانزاد» [iatrogenic: آنچه از بیماریهای ناشی از جراحی یا دارو یا درمان پزشکی به وجود میآید] میگویند. خاورمیانه امروز نتیجه بیماریهای داخلی است که بهطور یکسان با عمل و بیعملی سیاست خارجی بدتر شده است. وقتی پای سیاست خارجی به میان میآید «اختلال درمانزاد» [Iatrogenic disorder] یک عبارت هنری نیست اما باید باشد. وقتی به خاورمیانه معاصر مینگریم، یک مقایسه تاریخی که به ذهن متبادر میشود همانا جنگهای ۳۰ ساله است؛ نزاعها و کشمکشهای سیاسی و مذهبی از سوی نیروهای داخلی و خارجی در درون و بیرون از مرزهایی که اروپا را در نیمه اول قرن هفدهم ویران کرد. چنین نبردهایی زمانی پایان میگیرند که یکی از طرفها برنده شود، یا نظم از خارج تحمیل شود یا خستگی بر تمام طرفهای درگیر فائق آید، درست شبیه به آتشی که چوب یا اکسیژن به آن نمیرسد. غیبت از این لیست یعنی سازشکاری. از سوی دیگر، آنچه اکنون فراوان دیده میشود همانا جذب نیروها، دلارها، تسلیحات، اقمار، شبهنظامیان و تمایل به مبارزه است. بخش بعدی کتاب بر این بحث تمرکز خواهد کرد که در اینجا و آنجا چه میتوان کرد اما این نکته را برای تاکید در اینجا میگویم که ربع قرن پس از پایان جنگ سرد، ربع قرن پس از حمایت از تلاش بینالمللی و تحت رهبری آمریکا برای عقب نشاندن صدام از کویت، خاورمیانه بیثباتتر از همیشه است و این عواقب ناگواری برای منطقه و جهان دارد. نمیخواهم بحث از سیاست خارجی آمریکا در ۲۵ سال گذشته را بدون ذکر یک نکته دیگر به پایان برم. اینکه چگونه سیاست خارجی ساخته میشود تعیینکننده یک معامله بزرگ است. تصادفی نیست که فرآیند تصمیمگیری بهشدت منضبط و نسبتا رسمی امنیت ملی در دولت جورج بوش پدر تا حد زیادی سیاستهایی موثر بودند. همچنین آن چیزی که کمک کرد این بود که ارشدترین مقامهای دخیل در این فرآیند آدمهایی باتجربه بودند، صرفنظر از روابطشان با این رئیسجمهور و مواضعشان، موضعی مستقل داشتند و با یکدیگر و با وجود اختلافنظر راحت بودند. همچنین توازنی هم میان نفوذ شورای امنیت ملی و ادارات و سازمانهای مختلف وجود داشت. برخی از این خصوصیات مشابه در دولت بیل کلینتون هم وجود داشت. اما ریاستجمهوری جورج بوش پسر میزانی تاسفآور از محفلی بودن [informality] در تصمیمگیری - برای مثال، هیچ نشست یا جلسه ساختارمندی برای بازنگری در تصمیم برای آغاز به جنگ در عراق در سال ۲۰۰۳ وجود نداشت- و نظارت ضعیفی از برنامه ریزی برای تحولات پس از جنگ را باب کرد. سیاستگذاری در دولت اوباما بیتردید بدتر شد. محفلی بودن بار دیگر سکه بازار شد و بدیهیترین نمونه آن هم تصمیمگیری برای عدم واکنش به تهدید سوریه برای استفاده از تسلیحات شیمیایی بود. کارکنان کاخ سفید در اندازه، عملکرد و نفوذ بسیار بزرگ شدند. [فرآیند] نوشدارو نیست اما میتواند از روسایجمهور که اغلب اوقات درگیر فرآیند تصمیمگیری هستند و کارکنانی که روسایجمهور با آنها احساس راحتی دارند – نه کسانی که به آنها نیاز است- محافظت کند.
ارسال نظر