«بی نظمی» جدید جهانی
لااقل چهار و احتمالا ۵ مورد از این موارد – اسرائیل، هند، کرهشمالی، پاکستان و ایران- منجر به پیامدهایی شد که نمایانگر فرسایش جزئی رژیم جهانی مقاومت در برابر گسترش تسلیحات هستهای بود. این به معنای نقد سطحی سیاست خارجی آمریکا طی دههها نبود. نفوذ آمریکا با تعهد کشور هدف بهدنبال کردن اهداف مربوطه هستهایاش و مقاومت در برابر فشارهای آمریکا محدود میشد. نفوذ آمریکا همچنین با اقدامات دولتهای دیگری که با اولویتها و ترجیحات آمریکا اشتراکی نداشتند، تضعیف میشد. نفوذ همان کنترل نیست به ویژه زمانی که با ملیگرایی مصممی مواجه میشود که تسلیحات هستهای را به منزله ضرورت موجودیتی مینگرد (چنانکه در مورد حمایت آمریکا از عدم گسترش مصداق داشت) تا یک ترجیح سیاسی. افزون بر این، تمام این ۵ مورد مشتمل هستند بر واقعیات و گزینههای به یکسان دشوار. منفعت مخالفت با گسترش تسلیحات هستهای باید با دیگر منافع همزیستی داشته باشد، خواه حمایت از یک متحد در یک محیط کاملا غیرایمن باشد (اسرائیل)؛ خواه اجتناب از برانگیختن جنگی که ایالاتمتحده و دو متحد نزدیکش خواستار جلوگیری از آن هستند (کرهشمالی)؛ خواه برقراری پیوندهایی با یک قدرت مهم نوظهور (هند)؛ خواه حمایت از همکاری با یک شریک ارزشمند در کشمکش علیه شوروی (پاکستان) و خواه اجتناب از درگیری با تمام ابهاماتی که ممکن است بهدنبال داشته باشد (ایران).
قاعده مخالفت با گسترش تسلیحات هستهای هم به شکلی عملی با تصمیمات اتخاذ شده در انزوا تضعیف شد اما این، یک تاثیر انباشته فاسد نیز داشت. درست به این دلیل که یک پیامد ناخواسته است، آن را بیاهمیت نمیسازد. اوکراین، اندکی پس از استقلال، داوطلبانه تسلیحات هستهای خود را در اوایل دهه ۹۰ با اصرار آمریکا کنار گذاشت. دو دهه بعد، این کشور از سوی نیروهای حامی روسیه مورد حمله قرار گرفت و شبهجزیره کریمه را از دست داد و کنترل استانهای شرقی خود را نیز به روسیه واگذاشت. عراق هم پس از جنگ ۱۹۹۱ خلیجفارس مجبور به کنار گذاشتن برنامه هستهای خود شد و درست یک دهه بعد، این کشور مورد حمله ایالاتمتحده قرار گرفت و حکومت صدام ساقط شد. نمونه سوم لیبی بود که پس از سال ۲۰۰۳ بهعنوان کشوری اعتبار یافت که پس از سالها فشارهای قابلتوجه، برنامه هستهای خود را ترک و تسلیم شدیدترین نظام بازرسیها شد. کمتر از یک دهه بعد، این کشور از سوی نیروهای مشترک آمریکایی- اروپایی مورد حمله قرار گرفت و موجب شد که رژیم قذافی هم سرنگون شود. با این حال، حکومت کرهشمالی همچنان پابرجاست و ظاهرا سپر این کشور در برابر حمله نظامی همان برنامه هستهایاش است. تمام این موارد موجب آموختن این درس ارزشمند شد که تسلیحات هستهای میتواند موجب حفاظت از یک کشور در برابر مداخله خارجی شود و فقدان آن میتواند خطر حمله به آن کشور و سرنگونی دولت مستقر را افزایش دهد.
همچنین یک قاعده بینالمللی (و کنوانسیونها یا معاهدات رسمی امضا شده از سوی بیشتر دولتها و نه همه آنها) علیه تولید، مالکیت و استفاده از تسلیحات شیمیایی و بیولوژیک وجود دارد. این قاعده بر مبنای آن چیزی عمل میکند که به منزله شالودهای همکاریجویانه توصیف میشود؛ یعنی دولتها سیاستهای خاصی را تصویب میکنند، فعالیتهای مربوطه را گزارش میدهند و در مورد «کنوانسیون تسلیحات شیمیایی» بازرسی از مراکزی را میپذیرند که خود آن دولت اجازه آن را داده است. استفاده از تسلیحات شیمیایی در سوریه و جنگ داخلی در این کشور در اینجا قابل ذکر است. جلوگیری از گسترش تسلیحات شیمیایی تقریبا غیرممکن است زیرا تولید آنها بهگونهای است که بیشتر کشورها اگر بخواهند میتوانند انجامش دهند. همچنین تعیین اینکه چنین تسلیحاتی میتوانند تولید شوند غیرممکن است زیرا دلایل اندکی وجود دارد (یا هیچ دلیلی وجود نخواهد داشت) که تولید آنها را از فعالیت معمول صنعتی متمایز سازد.
ارسال نظر