به‌طور کلی، ایالات‌متحده باید اصل مقابله به مثل در نهادهای اقتصادی بین‌المللی را مورد بازتایید قرار داده و اجرا کند. یک حوزه از فشار چین بر نظم فعلی که باید محل نگرانی ویژه باشد تلاش در جریان این کشور برای مقاومت متقابل واقعی در نهادهای اقتصادی است. چین معمولا- و شاید به‌طور فزاینده- از ابزارهایی (مانند موانع غیرتعرفه‌ای و سیاست صنعتی) برای شانه خالی کردن از آزادسازی متقابل در معاملات عمده تجاری استفاده می‌کند. اگر این روند تسریع شود، اساسی‌ترین اصل برای همکاری در این نظم - یعنی حس مزیت اقتصادی متقابل از نهادهای اقتصادی نظم- را تهدید خواهد کرد.

دومین حوزه که پیشرفت تدریجی در استانداردهای مشترک مستقر را می‌طلبد «امنیت اطلاعات» است. فعالیت‌های سایبری چین باعث ایجاد حس عمومی نزاع مداوم و در جریان میان دو کشور می‌شود. ایالات‌متحده باید تلاش‌های در جریان خود برای دستیابی به چیزی که بی‌تردید در آینده «آهسته و تدریجی» خواهد بود - قاعده رفتاری [code of conduct] بلندمدت برای فعالیت‌های سایبری- را دو برابر کند. گزارش RAND برخی توصیه‌های سیاسی برای دستیابی به پیشرفت را ارائه داد.

سرانجام، حوزه سومی که پیشرفت در هنجارها و استانداردهای مشترک را می‌طلبد مناقشات بر سر ادعاهای سرزمینی چین در آسیاست. این حوزه شاید نمایاننده آشکارترین چالش بالقوه چین برای هنجارهای نظم است که در آن رفتار چین متخاصم شده و ظاهرا بی‌توجه به رعایت منافع دیگران است. در حقیقت، یک چالش بزرگ در این مساله این است که چه همپوشانی اندکی میان ادعاها و جاه‌طلبی‌های چین و منافع کشورهای منطقه وجود دارد. یک جنبه چشمگیر «حاصل جمع صفری» [zero-sum aspect] در این مسائل وجود دارد.

افزون بر این، حل این اختلافات دیگر نقشه راه خاصی برای پیشرفت باقی نمی‌گذارد. به‌دلیل پیچیدگی اختلافات و ویژگی حاصل جمع صفر بسیاری از ادعاها، هیچ مجموعه روشنی از مصالحه‌های بی‌زحمت وجود ندارد که بتواند مسیر اولیه‌ای به سوی راه‌حل ارائه دهد. ظاهرا پکن در برابر هرگونه مصالحه‌ای از نوع آخری به‌طور خاص مقاوم بوده و این موضع ضمنی را اتخاذ می‌کند که ادعاهایش را بیان کرده و انتظار دارد که روزی آنها محقق شوند. ایالات‌متحده- که همکاری نزدیکی با دولت‌های منطقه دارد- نیز می‌تواند شرایطی برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیزتر و تدریجی‌تر مسائل مناقشه‌بر‌انگیز با ترویج گفت‌وگو و همکاری چندجانبه علیه تهدیدات مشترک فراهم آورد. بسط و توسعه بیشتر قواعد رفتاری، با استفاده از چارچوب فعلی آ‌سه‌آن به منزله مبنا و چارچوبی برای الهام‌بخشی، می‌تواند نقش مهمی در تعمیق انتظارات برای رفتار دولتی در مورد این ادعاها ایفا کند. با توجه به حساسیت‌های دولت‌های منطقه‌ای، ایالات‌متحده شاید نتواند چنین مذاکراتی را رهبری کند اما می‌تواند این مذاکرات را تشویق و از آنها حمایت کند.

مسائلی از این دست نمونه‌ای از اهرم یا ابزاری هستند که یک نظم چندجانبه برای دیپلماسی آمریکا فراهم می‌سازد. هدف اساسی ژئوپلیتیک آمریکایی نه تنها جلوگیری از رشد قدرت چین یا حتی برتری منطقه‌ای نسبی این کشور است-تحولاتی که تا حد زیادی اجتناب‌ناپذیر هستند- بلکه جلوگیری از درجاتی از خصومت [belligerence] و اجباری [coercion] است که پتانسیل یک منطقه باثبات، مسالمت‌جو و موفق را که مشخصه‌اش خودتعیین‌گری [self-determination] و حاکمیت قانون است تضعیف می‌سازد. تمام دولت‌های منطقه‌ای در این هدف با آمریکا مشترک هستند حتی اگر همواره همان ابزار را برای دنبال کردنش انتخاب نکنند. بازتایید، ابراز بیان حقوقی و اجرای هماهنگ هنجارهای مشترک چندجانبه می‌تواند یکی از قدرتمندترین ابزارها برای گرد آوردن بسیاری از دولت‌ها حول هدف بازداشتن تجاوز بیش از حد چین باشد. با این حال، برای اینکه ایالات‌متحده رهبر مشروع و قابل احترام چنین گفت‌وگوی عرفی چندجانبه‌ای باقی بماند باید نشان دهد که مطیع این قواعد است. این استنتاج تبعات سیاسی چندی دارد:

* ایالات‌متحده باید در مورد تردیدها و پرسش‌های عمومی، یا لغو معاهدات دو یا چندجانبه، اتحادها یا توافقاتی که این کشور یک طرف آن است محتاط و هوشیار باشد. ایالات‌متحده خواهان حمایت از منافع خود در درون این ترتیبات و توافقات است اما تحقیر این توافقات موجب می‌شود که نفوذ آمریکا در خنثی کردن چالش‌های چین بر این هنجارها تضعیف شود.

* ایالات‌متحده باید به سوی تصویب UNCLOS به منزله بازتایید نقش حقوق بین‌الملل در مناقشات دریایی حرکت کند.

* ایالات‌متحده باید در نظر داشته باشد که کاربردهای یکجانبه یا محدود چندجانبه زور نظامی فراتر از موارد تایید سازمان ملل –در مواردی مانند کوزوو، عراق و لیبی- ممکن است منافع کوتاه‌مدت مشخصی به‌دنبال داشته باشد اما می‌تواند موضع آمریکا برای تقبیح کاربردهای مشابه دیگر از زور توسط دیگر کشورها را بی‌اعتبار سازد.

استراتژی ایالات‌متحده در قبال چین و نظم مشترک: پوشش در برابر تجدیدنظرطلبی

دومین جزء وسیع از استراتژی بازبینی شده در قبال چین و نظم بین‌المللی همانا شناسایی این مساله است که قدرت و جاه‌طلبی‌های روزافزون چین می‌تواند[در آینده] به شکل‌هایی خصمانه‌تر و تهاجمی‌تر- در یکی از «بدترین» سناریوها- بیان شود. به‌طور خاص، دنبال کردن ادعاهای سرزمینی چین در مورد تایوان و دریاهای چین جنوبی و شرقی می‌تواند به نزاع ختم شود. دولت‌های منطقه در مورد اشکال احتمالی قدرت‌آزمایی چین ساده‌لوح نیستند و همچنان برای ایفای نقشی اساسی‌تر در بازدارندگی منطقه‌ای به آمریکا می‌نگرند. بنابراین، دومین جزء استراتژی آمریکا تلاش برای پوشش‌سازی در برابر پیامدهای منفی‌تری است که می‌تواند چند جزء داشته باشد.