نقطه عطف دیگر از ادبیات ضدرومانیایی یک استدلال دموگرافیک است: مطالعات حمایت شده از سوی آتاکا نشان می‌دهد که طی دهه آینده، جمعیت رومانیایی‌ها از مجموع جمعیت ۸ میلیونی این کشور به ۳ میلیون نفر خواهد رسید. «ایوان کرتسف» [Ivan Krastev]، از عاشقان پارادوکس‌ها، بزرگ‌ترین پارادوکس را شناسایی کرد: در ادبیات پوپولیستی بلغارستان، هیچ تمایز چشمگیری میان نخبگان و رومانیایی‌ها نیست. کرتسف می‌گوید: «نه اولی و دومی مثل ما نیستند: هر دو گروه مالیات نمی‌پردازند؛ هر دو صداقت عمومی را غارت می‌کنند؛ هر دو از حمایت بروکسل برخوردارند.» بیماری ضدرومانیایی چنان ذاتی است که تنها تجلی نفرت‌پراکنی در برنامه آتاکا است. مابقی آمارهای گفتمانی «دیگرساز» عمدتا در فضاهای متنوع عملکرد کلامی اشکار می‌شود: راهپیمایی‌ها، تظاهرات، شعارها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها.

ترک‌ها: «دیگری» تاریخی برای بلغارها

یک تصویر برج ایفل را نشان می‌دهد که روی آن گنبدی از پیاز قرار دارد و در محاصره چهار مناره است و با زیرنویس‌هایی با این عنوان تزیین شده: «این برج اگر برای ما بلغاری‌ها بود همین گونه بود که می‌بینید. بگذارید بار دیگر کلاه‌های فینه را ممنوع کنیم. بیایید بلغارها را به اتحادیه اروپا بفرستیم.» این فقط یک نمونه است اما چه پیام بلندپروازانه‌ای دارد که شجاعانه تاریخ را بازنویسی کرده و آینده‌ای روشن را نوید می‌دهد. مهم نیست که معدود ناسیونالیست‌های بلغاری وجود دارند که معتقدند این ما هستیم که فرهنگ اروپایی را از اسلامی شدن و اروپا را از یورش عثمانی‌ها نجات دادیم و محافظت کردیم؛ این آتاکا را از چنین ادعایی باز نمی‌دارد. یا به ما اصرار نمی‌کند که سپری ضدترکی و ضداسلامی در بروکسل باشیم.

گفتمان ضدترکی پرسر وصدا دو هدف متفاوت دارد: سیاسی و مذهبی. اولی «جنبش حقوق و آزادی‌ها» [«جنبش حقوق و آزادی‌ها یا Movement for Rights and Freedoms یک حزب سیاسی میانه در بلغارستان است. این حزب عضو «بین‌الملل لیبرال» و «ائتلاف لیبرال‌ها و دموکرات‌ها برای اروپا» (ALDE) است. این حزب، حزبی لیبرال است که هدف اصلی‌اش حفظ منافع مسلمانان به‌ویژه ترک‌هاست] است: ناسیونالیسم بلغاری آتاکا خود را در تضاد با این الیت حزبی ترک می‌بیند که گمان می‌رود «ستون پنجم آتاکا» باشد. این دو حزب همچون رگ‌های ارتباطاتی هستند: MRF رای‌دهندگان خود را با تاکید بر خطر ناسیونالیسم رادیکال آتاکا بسیج می‌کند و آتاکا همان دکمه را فشار می‌دهد تا رای‌دهندگان ناسیونالیست را بسیج کند آن هم با حمله گسترده به قوم و خویش‌پرستی و فساد در میان نخبگان MRF. هدف مذهبی- اسلام- در بخش «پساسکولاریسم» تحلیل می‌شود.

سامی ستیزی افراطی در برابر تساهل بلغاری در مورد یهودیان

گفتمان ضدیهودی فضای خاص و عجیبی را اشغال می‌کند. سیدروف کار خود را با کتاب‌هایی در مورد توطئه جهانی و توطئه صهیونیستی برای پاکسازی مسیحیت ارتدوکس شرقی شروع کرد: «بومرنگ شیطانی» (۲۰۰۲) و «بلغارهراسی» (۲۰۰۳) و «قدرت پول» (۲۰۰۴). زبان او به سطوح غیرقابل باوری از عدم تساهل و بیگانه‌هراسی می‌رسد. یهودیان «به روشی پیچیده دشمن تلقی می‌شوند؛ روشی که در آن، آنها به‌خاطر کمونیسم و به‌خاطر گذار پساکمونیستی و نظم مهاجمانه سرمایه‌داری مقصر شناخته می‌شوند.» بارزترین تجلی سامی ستیزی راهپیمایی سالانه لوکوف است: «در پس نقاب میهن‌دوستی، با یادبود و تمجید از ژنرال لوکوف، سازمان‌دهندگان راهپیمایی در جست‌وجوی احیای مجدد و مشروع‌سازی نازیسم و فاشیسم هستند.» این سازمان‌دهندگان عبارتند از: BNU، که از سوی «دوستانش» در آتاکا مورد حمایت قرار می‌گیرد، IMRO و شرکت‌های فوتبال.  ادبیات سامی ستیزی در وضعیت یا شرایط بلغارستان پارادوکسیکال به نظر می‌رسد. در سال ۲۰۱۳، رویدادهای ملی و بین‌المللی وجود داشت که یادآور رهایی یهودیان بلغارستان طی جنگ دوم جهانی بود؛ بلغارها در مورد این فصل شکوهمند در تاریخ خود بسیار می‌بالند. در برابر این پیشینه، سامی ستیزی شدید سیدروف و سامی‌ستیزی راهپیمایی لوکوف که زیر بیرق ناسیونالیسم پنهان شد ظاهرا تا حدودی عجیب و تقلیدی است که باعث می‌شود آنها خیلی مشکل‌ساز نباشند.

آوارگان و مهاجران: «دیگران» جدید

«مردم بلغار نژادپرست نیستند بلکه سازمان‌هایی از این دست - «نازیسم نو» [New Nazism] و «افراط‌گرایی» [Extremism]- هستند که همواره فعال هستند. طی مدت زمانی که در بلغارستان زندگی می‌کردم، یک فرد سیاه را ندیدم که مورد حمله قرار نگرفته باشد یا مشکلی نداشته باشد یا به او توهین نشده باشد» («اقدام خشن علیه آوارگان و مهاجران» ۲۰۰۷:۱۱). این همان چیزی است که یک آواره کامرونی نژادپرستی هر روزه را با آن توصیف می‌کند. حادثه دیگری که بی‌حسی رسانه‌ها و افکار عمومی را در این مورد نشان می‌دهد در ۳۰ ژانویه ۲۰۰۷ رخ داد یعنی زمانی که آواره‌ای نیجریایی به‌شدت در یک کافه در مرکز صوفیه مورد ضرب و شتم قرار گرفت. پوشش رسانه‌ای خیلی کم بود و پاسخ نهادین به این کار هم چنین بود. با وجود نژادپرستی هر روزه علیه آوارگان و مهاجران، برای مدتی مدید هدف اصلی نفرت‌پراکنی اقلیت‌هایی بودند تا مهاجران. بحران آوارگان سوری به‌طور رادیکال این وضعیت را تغییر داد و ناسیونالیست‌های بلغاری شادمانانه هدف جدید خود را در آغوش گرفتند که گفتمانشان را با گفتمان‌های الگویی [role model] غربی‌شان هماهنگ می‌کرد. موج آوارگان سوری از سوی عموم مردم می‌تواند به‌عنوان مشکلی بشردوستانه درک شود و از بعد همبستگی بین‌المللی با قربانیان جنگ داخلی مطرح شود.