وضعیت اقلیت ملی بودن‌شان نفی می‌شود اما برچسب قومی بوسنیایی با برداشت‌های اروپا محورانه «جنوبی»همراه است (مثل بالکانی‌ها) و آنها طرد اجتماعی- اقتصادی را تجربه می‌کنند. برای اعضای SDP غیرمعمول نیست که با مسجدی مخالفت کنند که «بی‌تردید جمعیت بومی را به حدی آزرده می‌سازد که نگرش مثبت به مسلمانان اسلوونیایی که تاکنون وجود داشته را ویران می‌سازد»؛ چنانکه رئیس سازمان محلی SDP همین را بر زبان آورد. یکی از وقایع نژادپرستانه‌ای که به گسترده‌ترین شکل گزارش شد در اکتبر ۲۰۰۶ علیه رومانیایی‌ها رخ داد آنگاه که خانواده رومانیایی «استروجان» از سرزمین اصلی خود در روستای «آمبروس» از سوی جمعیت خشمگین اخراج شدند. این حادثه مستقیما با حمایت دولت انجام گرفت و به مردم تضمین داده شد که این خانواده هرگز برنخواهد گشت. 

لایه‌ای از دموکراتیزاسیون و گفتمان حقوق بشر به پوپولیسم ناسیونالیستی- قومی اسلوونیایی پیوند خورده که معمولا به‌عنوان میهن‌پرستی جلوه‌گر می‌شود. براساس مانیفست این حزب، SDP دارای ۶ ارزش اساسی است: آزادی، کرامت انسانی، عدالت، انسجام، میهن‌پرستی و آگاه زیست محیطی. درحالی‌که اعضای حزب در سیاست روزمره‌شان گفتمان اقتصاد نولیبرالی را به‌کار می‌گیرند، یکی از مصاحبه‌شوندگان بیان می‌داشت که ارزش‌های «خود اعلامی» SDP همانا «ارزش‌های مردمان عادی» است. ارجاع به «مردمان عادی» معمولا به منزله ویژگی یا خصلت سیاست پوپولیستی درک می‌شود و اغلب شامل موضع ضدنخبگی [anti-elite] و ضدفکری [anti-intellectual] می‌شود. این در مورد SDP مصداق دارد. این ارزش‌ها- چنانکه در مانیفست‌شان می‌توانیم بخوانیم- ارزش‌های اساسی «فرهنگ و تمدن ما» است یعنی «کشورهای اروپایی و غربی.» آنچه در این پیام مهم است همان چیزی است که ناگفته است: اینکه حزب خود را در موضعی مخالف با جنوبی‌ها، بالکانی‌ها و یوگسلاویایی‌ها به‌عنوان جهان نامتمدن قرار می‌داد. چنانکه یک عضو SDP می‌گفت، این حزب می‌کوشد تا این ارزش‌ها را وارد فضای سیاسی اسلوونی کند و «الگوهای کهن فکری که از دوران پیش از ۱۹۹۰ در حال اجرا شدن بود» را به‌خاطر تمام مشکلاتی که کشور با آن مواجه شده بود، سرزنش می‌کرد.

پوپولیسم مذهبی- قومی؛ دفاع از «حق خانواده» در کشور

نقطه شروع بسیج سازمان‌ها و جنبش‌هایی که می‌توانند با اشاره به پوپولیسم مذهبی- قومی تعریف شوند این است که خواسته‌های سیاسی برای برابری که درحال شالوده شکنی نظم پدرسالارانه [patriarchal order] جامعه است در تطابق با قوانین طبیعت و بهنجاری [normality] تلقی نمی‌شوند. گروه‌های اقلیت، به‌ویژه زنان مجرد و برخی دیگر [کارگران جنسی و دگرباشان]، با مفاهیم گونه‌گون هنجاری «شهروند خوب» جور درنمی‌آیند و به‌طور مستقیم با فرهنگ سنتی پدرسالارانه که به‌شدت از سوی RCC و سازمان‌های محافظه‌کار و احزاب سیاسی مربوطه تبلیغ می‌شود، سر ناسازگاری دارند. در دهه ۹۰، RCC به تدریج اما پیوسته موضع خود به‌عنوان یک «جمع فکری» [collective intellectual] را به‌دست آورد و بر مسائل بی‌شمار اجتماعی و سیاسی نفوذ یافت. افزون بر این، فرآیند «سنتی کردن دوباره» اغلب با تلاشی ملی‌گرایانه برای «خود راستین ملی» [true national self] همراه شد که طی رژیم کمونیستی ظاهرا از دست رفته بود. اهداف اصلی پوپولیسم مذهبی- قومی نقش‌های جنسیتی «مناسب» هستند که تا حد زیادی به‌عنوان قطعیتی بیولوژیک، غیرتاریخی و اساسی برای تداوم ملت درک می‌شدند. بنابراین، مباحث پوپولیستی حول «ماتریکس دگرخواه» [heterosexual matrix] و مفهوم‌سازی ذات باورانه پذیرفته شده آن چیزی متمرکز می‌شود که طبیعی و بهنجار بوده و آن چیزی که طبیعی و بهنجار نیست. در متن «ماتریکس دگرخواه»، نگاه دگرخواهانه تعمیم «طبیعی» هر دو جنسیت پنداشته می‌شود.

در چند سال گذشته، پوپولیسم مذهبی- قومی در اسلوونی بیشتر در متن یک «جنبش ضدجنسیتی» (یک پدیده حامی اروپای) به‌شدت سازمان یافته و ساختارمند ظاهر شده است. دستور کار سیاسی‌اش شامل مخالفت با برابری در ازدواج، حق باروری و سقط جنین، آموزش جنسی در مدارس و مسائل مشابه مرتبط با برابری جنسیتی می‌شود. طی ۲۵ سال گذشته، دقیقا حول همین مسائل بود که ما در اسلوونی نمونه‌هایی از پوپولیسم مذهبی- قومی را یافتیم که امروزه بخشی از یک جنبش سیاسی «میان مرزی» به‌شدت ساختارمند و سازمان یافته است. در سال ۲۰۱۲، CIFRC با استفاده از گفتمان - با این حال، انتظارات ضمنی چشمگیری وجود داشت که در چنین بحث‌هایی تضمین یافته (و آسان به‌دست آمده) است. این فرمت خاص رسانه‌ای به بازتولید بی‌پایان و قانونی‌سازی پوپولیسم کمک کرد. استدلال‌های علمی به ندرت مطرح شدند و حتی در آن موارد معدود، این استدلال‌ها به واسطه سخنرانی‌های پرهیاهو و دراماتیک عوام‌فریبان سیاسی و مذهبی که مداخلات‌شان اغلب نمایشی سازمان یافته از نفرت علیه گروه‌های مردمی در جامعه بود («دیگری») و زیر چهره مراقبت از کودکان و خانواده (شامل نقش‌های جنسیتی مناسب) و آینده ملت اسلوونی رخ پنهان می‌کرد به حاشیه رانده شد و مجبور به سکوت می‌شدند. این وضعیتی آشنا از سال ۲۰۰۱ بود آنگاه که حق زنان مجرد برای لقاح مصنوعی هدف همه پرسی بود.