امارات به‌دنبال این است که در نگاهی بلندمدت از جنوب یمن به‌عنوان عرصه‌ای جهت فعالیت‌های دریایی خود در غرب اقیانوس هند بهره‌برداری کند و به‌عنوان قدرت دریایی اول منطقه نقش ژاندارمی را برای غرب ایفا نماید. ازسوی دیگر در نگاهی کوتاه‌مدت در تلاش است بر منابع انرژی موجود در جنوب یمن به‌ویژه حضرموت تسلط یابد و از سوی دیگر با کنترل بر این مناطق بتواند نفت خود را بدون عبور از تنگه هرمز به آب‌های آزاد برساند. راهبرد اماراتی‌ها برای نیل به این اهداف، تمرکز بر تجزیه جنوب یمن است که برای این امر باید نیروهای دولت منصور‌هادی که تحت حمایت سعودی‌ها هستند و اصلا عربستان برای حمایت از وی وارد نبرد با انصارالله شد، ساقط شوند. برآیند این تعارض منافع سعودی و اماراتی نبردهای یک ماه گذشته در مناطق مختلف جنوب به‌ویژه عدن است. نیروهای شورای انتقالی(مورد حمایت امارات) وارد نبرد مستقیم با نیروهای حراک جنوبی(مورد حمایت عربستان) شدند. نیروهای شورای انتقالی انشعابی از نیروهای حراک هستند که با هدایت مالی اماراتی‌ها به‌عنوان بازیگر جدید در عرصه یمن مطرح شده‌ و اکنون به دردسر جدید سعودی‌ها در یمن تبدیل شده‌اند.

این نیروها درحال گسترش نفوذ امارات در جنوب یمن به بهای حذف نیروهای مورد حمایت سعودی‌ها از این عرصه هستند. اماراتی‌ها نیروهای مورد حمایت سعودی‌ها را در عدن، حضرموت و ابین ترور کرده یا را می‌ربایند و با  وجود مخالفت ریاض به‌دنبال به قدرت رساندن طارق عفاش در مناطق جنوبی و غربی یمن هستند. از سوی دیگر اماراتی‌ها تحرکات خود در مناطق شمالی‌تر همچون بندر الحدیده را کمتر کرده و سعودی‌ها را در این مناطق در تقابل با نیروهای مردمی و انصارالله تنها گذاشته‌اند و در مقابل تمرکز خود را به جنوب برده‌اند تا در آنجا با بهره‌برداری از درگیری سعودی‌ها با نیروهای انصارالله در نزدیک مرزهای خود بتوانند قدرت را خود را توسعه دهند.

اماراتی‌ها به بهانه ورود القاعده و داعش نیروهای خود را به مناطق مختلف یمن گسیل می‌کنند به‌طوری که براساس گزارش‌ها نزدیک به ۳۵هزار نیروی محلی از قبایل جنوبی در مناطق مورد نظر ابوظبی به‌عنوان مزدور جذب شده‌اند که با هدایت ۱۵۰۰ نفر از افسران اطلاعاتی اماراتی  هستند درحال مدیریت اوضاع امنیتی هستند. براساس گزارش‌ها، در مناطق مدنظر اماراتی‌ها ابتدا شبه‌نظامیان سلفی و القاعده‌ای را وارد مناطق می‌کنند و بعد از مدت کوتاهی نیروهای تحت امر اماراتی‌ها به بهانه مقابله با تروریسم وارد عمل می‌شوند و ایست‌های بازرسی خود را برقرار می‌کنند و پس از مدتی مدیریت امنیتی شهر یا منطقه مذکور را تحت کنترل می‌گیرند و در این مسیر بعد از حذف نیروهای القاعده‌ که غالبا به‌صورت عقب‌نشینی‌های ناگهانی است، به سراغ عناصر دولت منصور‌هادی و اخوانی‌ها در این مناطق رفته و آنها را یا ترور کرده یا دستگیر و به زندان‌های مخفی انتقال می‌دهند.

همچنین امارات به‌دنبال تغییر در دموگرافی مناطق مذکور و جابه‌جایی قبایل متحد خود در این مناطق است تا بتواند از میان این قبایل نیروهای خود را جذب کند. همچنین می‌خواهد برخی مناطق را به استان‌های تحت نفوذ خود یعنی عدن و شبوه الحاق کند، درحالی‌که این مناطق متعلق به دیگر استان‌های یمن است. همه این تلاش‌ها در کنار اشغال جزیره سقطری در خلیج عدن و تلاش برای تسلط بر بندر راهبردی عدن در ورودی باب‌المندب منجر به نگرانی سعودی‌ها شده، به‌ویژه آن که امارات همزمان درحال لابی با غربی‌ها برای احاله مسوولیت ژاندارمی این منطقه است و برای رسیدن به این هدف سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی در نیروی دریایی خود کرده و از سوی دیگر برخی بنادر را در جیبوتی، اریتره و سودان اجاره کرده  است.

اکنون نفوذ غیرقابل مهار اماراتی‌ها در یمن از انصارالله هم برای سعودی‌ها خطرناکتر شده است و این کشور حالا درحال درک این واقعیت است که توسط محمد بن‌زاید فریب خورده و به بهانه مقابله با ایران درحال سواری دادن رایگان به اماراتی‌ها است. در شرایط فعلی عربستان تنها یک گزینه در اختیار دارد و آن هم آشتی با انصارالله برای مهار امارات در یمن است تا با توافق با دشمن کوچک‌تر بتواند دشمن بزرگ‌تر را سرجای خودش بنشاند. این درحالی است که هزینه روزافزون جنگ بخش مهمی از دارایی‌های عربستان را بلعیده، به‌طوری که حجم دارایی‌های این کشور از ۷۴۰ میلیارد به کمتر از ۴۹۰میلیارد دلار آن‌هم در ابتدای سال گذشته رسیده که این هزینه‌ها قطعا در مدت اخیر افزایش یافته است. تلفات نظامیان سعودی نیز در نبرد با نیروهای انصارالله بالاست و مسوولان سعودی نمی‌توانند این آمار را نادیده بگیرند. هزینه بین‌المللی و تخریب چهره عربستان هم در کنار موارد مذکور به خوبی نشان می‌دهد که عربستان چه فریبی خورده و در چه مخمصه‌ای گیر افتاده است. شاهزاده سعودی کشور خود را در ورطه نبردی فرسایشی وارد کرده و حالا نه راه پس دارد و نه راه پیش که همچون اره گیرکرده بر کنده درخت، عاجز از تحرکی معقول برای عبور از شرایط فعلی است. رفتار پرخاشگرانه و ادبیات سخیف محمد بن‌سلمان به خوبی آشفتگی درونی شاهزاده سعودی را نشان می‌دهد چراکه وی از دوست صمیمی خود خنجر خورده است و نمی‌تواند خود را از این وضعیت نجات دهد.