نه «صلح آمریکایی» نه «صلح چینی»
با این حال، برای ایالاتمتحده مهم است که از ابهامهای بالقوه خطرناکی که دربردارنده حملات به اهدافی است که در قاموس چینیها «استراتژیک» تلقی میشوند آگاه باشد یعنی: حمله به لانچرهای موشکی، حتی اگر برای بیاعتبار کردن و تخریب قابلیتهای موشکی نمایشی چین باشد؛ حمله به سطوح بالای فرماندهی و کنترل نظامی حتی اگر به منظور تخریب قابلیتهای متعارف عملیاتی چین باشد؛ حملات سایبری به سیستمهای استراتژیک؛ حملات به پکن (به هر دلیلی که باشد)؛ و عملیات دفاع موشکی بالستیکی آمریکا میتواند به منزله بیاعتبار کردن تلافی استراتژیک چین تلقی شود. همچنین در نظر داشته باشید که چینیها ممکن است قابلیتهای متعارف آمریکا (مثلا، حملات جهانی، جنگ سایبری و ضدماهوارهای) را به منزله ناتوان کردن بازدارندگی استراتژیک و بالقوه چین قلمداد کنند. به همان اندازه که احتمال آغازگر بودن چین کم است، آمریکا میتواند در شرایط دشوار یک جنگ طولانی و شدید این احتمال را با اعمال مراقبتهای بیشتر با توجه به گستردگی حملات به کشور و با اجتناب از اهدافی که چینیها میتوانند آن را برای بازدارندگیشان حیاتی تفسیر کنند حتی کمتر هم بسازند.
در مورد آغاز جنگ هستهای با چین، این حتی دور از دسترستر به نظر میرسد. در برههای شوروی عقبنشینی از شکست ناتو و غلبه بر کل اروپا را مشروط به عدم توسل آمریکا به تسلیحات هستهای کرده بود. این به این معنا است که اروپا و ناتو گروگان قدرت اتمی روسها در برابر قدرت اتمی آمریکا بودند اما مخاطرات جنگ چین و آمریکا آنقدر بزرگ نیست یعنی برخلاف مساله شوروی، لطمه چین به آمریکا آنقدر هم بزرگ نیست و نمیتوان انتظار لطمه غیرقابل تحمل به آمریکا از سوی چین را داشت. صریحتر بگویم، تهدید شوروی بر ناتو تهدیدی بود بر بقای این سازمان (تهدیدی موجودیتی) درحالیکه تهدید چین به آمریکا و متحدانش در شرق آسیا موجودیتی نیست. همراستا با این، سیاست اعلامی فعلی آمریکا در مورد استفاده از تسلیحات هستهای حتی در پرتو جنگ با چین و بدتر شدن فضای جنگی، در نظر ندارد که آغازگر استفاده از تسلیحات هستهای باشد. بهطور خلاصه، بعید به نظر میرسد که جنگ میان چین و آمریکا به سطح «جهانی» یا به سطح «هستهای» برسد. در هر صورت، خسارتها، هزینهها و سایر عواقب برای هر دو طرف و برای جهان کمتر از میزان تخمین زده شده برای یک نبرد متعارف شدید و طولانی در غرب پاسیفیک خواهد شد.
فصل ۳
ارزیابی هزینهها: نظامی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی
با درک اینکه عواقب یک جنگ جهانی و جنگ هستهای خارج از بحث ماست، اما میتوانیم تاثیرات، خسارتها، هزینهها، محدودیتها، فشارها و پاسخهای احتمالی را بررسی کنیم که میتواند طی جنگ چین و آمریکا – بسته به شدت و مدت زمانش- رخ دهد.
خسارتهای نظامی
تخمین خسارتهای نظامی مورد انتظار در نزاع مسلحانه چین و آمریکا بسیار دشوار است. با هدف درک مسائل مهم پیرامون اینکه «آیا» و «چگونه» چنین جنگی درخواهد گرفت، کافی است ماهیت و شدت خسارتهای هر دو طرف تخمین زده شود: اینکه چگونه این خسارتها سنجیده میشوند و بر حسب شدت و مدت زمان نبرد چقدر فرق دارند و چگونه بر فرآیند تصمیمگیری در هر دو طرف تاثیر خواهد گذاشت. بر همین اساس، روش مورد استفاده در اینجا ترکیب قضاوتها و برداشتهای چندین تحلیلگر است. موارد شدید برای سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۲۵ در نظر گرفته شده است که پیشبینی بهبودهایی در سیستمهای ضددسترسی و منع منطقهای چین میکنند. خسارت در درگیریهای خفیف از همان آغاز در میان نیروها هست. خسارتهای مضاعف در یک نبرد طولانی شامل استحکامات میشود: شاید لازم نباشد تمام نیروهای هوایی و دریایی باقی مانده چین و نیروهای هوایی و دریایی آمریکا به ماموریت در جاهای دیگر فرستاده شوند (مثلا به اروپا یا خاورمیانه).
البته خسارتهای آینده به نیروها طی نبرد شدید چینی- آمریکایی منوط باشد به قابلیتهای ضدحمله و عملیاتی دو طرف. برای بسط ملاحظات اولیه، پیشرفت در تکنولوژی اطلاعاتی و دیگر سیستمهای قابل هدفگیری (حسگرها، تسلیحات هدایت شونده دقیق روی زمین و دریا، موقعیتیابی جهانی و شبکهیابی و داده پردازی) سیستمهای تسلیحاتی مانند کشتیهای سطحی و هواپیماها را در فواصل دور بهطور فزایندهای آسیبپذیر میسازد. افزون بر افزایش مزیت آغازگر بودن در حمله و مجازات عدم انجام این کار، این قابلیتها نسبت به هر زمان دیگری در جنگهای متعارف مدرن به پتانسیل خسارتهای سنگینتر و سریعتر در میان نیروهای آسیبپذیر اشاره دارد.
ارزیابیهای زیر این مساله را بررسی میکنند. این ارزیابیها شامل نمودارهایی میشود که خسارتها را مشخص میکند. حوزههای پوشش داده شده هم شامل هواپیماهای جنگی، کشتیهای سطحی، زیردریاییها، موشکها و لانچرهای موشکی از هر نوع (زمین، دریا و هوا) و سیستمهای فرماندهی و کنترل (C۴ISR) میشود. خسارت به هواپیماها میتواند منجر به از دست دادن یا تضعیف پایگاههای هوایی، ناوهای هواپیمابر و نبرد هوایی و دفاع هوایی میشود. خسارت به کشتیهای سطحی منجر به حمله از سوی کشتیهای سطحی دیگر، زیردریاییها، حملات هوایی یا موشکی میشود. زیردریاییها در برابر جنگ ضدزیردریاییها (ASW) مانند زیردریاییهای رقیب و حمله به پایگاهها آسیبپذیر هستند. خسارت به لانچرهای موشکی یا از هوا یا با حملات موشکی یا نابودی سیستمها یا از موشکهای خرج شده است.
ارسال نظر