بخش هفتاد و دوم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۱۲ مرداد ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که ادعای کشورها در مورد جزایر مربوطه باید بر حقوق و امتیازات تعریفشده از سوی کنوانسیون سازمان ملل در مورد قانون دریاها مبتنی باشد. مواد این کنوانسیون بر قانون داخلی کشورها غالب است. تایوان و کره محتملترین منابع برای یک تقابل نظامی بالقوه جدی میان آمریکا و چین هستند.
وجود سطح بالایی از عدم اعتماد و فشارهای ناسیونالیستی که مانع از ایجاد یک توافق چینی- آمریکایی در مورد مساله تایوان میشود، نشان میدهد پیشرفت تنها براساس اعتمادسازی چشمگیر و مشورتهای گسترده با سایر طرفهای مربوطه (بهویژه تایپه و توکیو) میتواند رخ دهد.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که ادعای کشورها در مورد جزایر مربوطه باید بر حقوق و امتیازات تعریفشده از سوی کنوانسیون سازمان ملل در مورد قانون دریاها مبتنی باشد. مواد این کنوانسیون بر قانون داخلی کشورها غالب است. تایوان و کره محتملترین منابع برای یک تقابل نظامی بالقوه جدی میان آمریکا و چین هستند.
وجود سطح بالایی از عدم اعتماد و فشارهای ناسیونالیستی که مانع از ایجاد یک توافق چینی- آمریکایی در مورد مساله تایوان میشود، نشان میدهد پیشرفت تنها براساس اعتمادسازی چشمگیر و مشورتهای گسترده با سایر طرفهای مربوطه (بهویژه تایپه و توکیو) میتواند رخ دهد. اعتمادسازی مستلزم CBMها و CMMهای گستردهای است که پیشتر به آن اشاره شد. اینها احتمالا مستلزم نشانههای روشن پیشرفت در برقراری عناصر دیگر (حداقل مینیمالیستی) توازن باثبات است که شامل این موارد میشود: توافق راجع به فعالیتهای ISR، حرکت به سوی غیرنظامی کردن مناقشات سرزمینی- دریایی و به لحاظ ایدهآل، پیشرفت بهسوی ایجاد یک کره متحد و تا حد زیاد غیرمتعهد. لااقل، عناصر مینیمالیستی- به نوبه خود- زمانی بسیار «امکان پذیرتر» میشوند که پکن و واشنگتن ضرورت گذار از ادراکات «برتری محور» در ثبات منطقهای را پذیرفته باشند؛ این مانعی مهم اما فرض اساسی هر نوع محیط توازن قدرت است. البته مشاورهها میطلبد که تایپه و توکیو مزیتهایی را درک کنند که غیرنظامی کردن جزیره تایوان (بهصورتی حداکثری)، تعهد متقابل چین و آمریکا راجعبه استقلال تایوان و عدم استفاده از زور (بهصورتی حداقلی) و هدف گستردهتر ایجاد یک توازن باثبات قدرت - بهویژه با درنظر گرفتن آلترناتیو (یک رقابت امنیتی پیوسته تشدیدشده و احتمال افزایش بحران یا درگیری بر سر تایوان)- به هردوی آنها میدهد. برای توکیو، این مساله با توجه به تعهد آشکار و پیشین آمریکا برای حرکت به سوی تقویت اتحاد ژاپن- آمریکا و تضمینهای قانعکنندهای دال بر اینکه واشنگتن همچنان «قادر» و «مایل» به مقابله با حمله چین به تایوان است مشکلات غیرقابل تحملی در پی ندارد. برای تایپه، پذیرش غیرنظامی کردن احتمالا مستلزم اعتماد به امکانپذیر بودن کل این فرآیند است از جمله (همچون توکیو) توانایی و تمایل آمریکا برای مقابله با تقلب چین. روشنتر اینکه، تایپه باید باور داشته باشد که واشنگتن، تایوان را رها نکرده یا فشار چین بر این جزیره را نمیپذیرد. طبق یک برداشت حداکثری از وضعیت تایوان، این آسان نخواهد بود اما در صورتی بسیار «قابل انجام» میشود که واشنگتن چندچیز را حفظ کند: TRA، چهار عنصر باقیمانده از «تضمینهای 6گانه» و توانایی متقاعدکننده برای شناسایی و پاسخ به تهدیدات یا فشارهای چین. این تا میزان زیادی به استقرار و بهکارگیری نیروها و ظرفیت ذخیره آمریکا که براساس «وضعیت نیروی بازدارنده» موجود است، بستگی دارد. هیچچیز در آن «وضعیت نیروها» ضرورتا مانع چنین ظرفیتی نیست اما واشنگتن باید تایپه (و توکیو) را به این حقیقت متقاعد کند. این البته کاری بینهایت دشوار است اما غیرممکن نیست.
اگر از طریق دستیابی به توافق با پکن و مشورت با تایپه و توکیو به مسائل بالا بهطور کامل پرداخته شود، نگرانی در مورد اعتبار آمریکا و تقلب چین کاهش مییابد. افزون بر این، باید در نظر داشت که به محض اینکه پکن به حرکتی قابلتایید بهسوی یک توازن باثبات قدرت متعهد شود، هزینههای معکوس کردن این مسیر بس زیاد خواهد بود. حرکت بهسوی ایجاد یک شبهجزیره کره واحد و تا حد زیادی غیرمتعهد شرطی ترجیحی و نه لازم برای ایجاد یک توازن قدرت کلی (حداقلی) در غرب منطقه آسیا - اقیانوسیه است. به لحاظ ایدهآل، ظهور یک چنین نتیجه حداکثرگرایانهای تا حد زیادی شبهجزیره را به مثابه منبعی از رقابت یا نزاع استراتژیک چینی- آمریکایی حذف خواهد کرد. اگر چنین اقداماتی برای ایجاد یک توازن کلی منطقهای مسالهای مهم تلقی شود، پکن ممکن است برای فشار بر پیونگیانگ رویکرد بازتری اتخاذ کند یا این کشور را بهشدت اغوا کند که تسلیحات هستهای خود را کنار بگذارد و اصلاحات گستردهتری را برای اتحاد نهایی به اجرا درآورد؛ اما بیتردید هیچ تضمینی نیست که چنین کاری کند و سادهلوحانه است اگر دیگران تصوری غیر از این داشته باشند. در هر صورت، برخی برداشتها از وضع موجود، از جمله تداوم وجود جمهوری دموکراتیک خلق کره (کرهشمالی) و تهدیدی که این کشور بر امنیت منطقهای دارد، مسلما میتواند بهطور نامحدود و بدون برانگیختن بحران مهم [در روابط] چین- آمریکا ادامه یابد تا زمانی که هر دو کشور به نفع قوی و مشترکی در معکوس کردن برنامه تسلیحات هستهای پیونگیانگ و مخالفت با تحریکات مسلحانه بعدی این کشور برسند. به عبارت دیگر، تا زمانی که پیونگیانگ همچنان تهدیدی مهم برای امنیت کرهجنوبی و صلح منطقهای است یک چین آینده و قدرتمندتر بهطور منطقی نمیتواند پافشاری ورزد که آمریکا نیروهای خود را از شبهجزیره بیرون بکشد و روابط و اتحاد نزدیک خود با سئول را سست کند. سئول بیتردید نمیخواهد چنین نتیجهای را دنبال کند و پکن بیتردید نمیخواهد این کشور را وادار به انجام چنین کاری کند. البته، مساله اصلی در حفظ این وضعیت موجود قطعا این است که پیونگیانگ ممکن است در آیندهای نزدیک با بهکارگیری یک موشک مسلح به کلاهک هستهای بحران عمدهای در شبهجزیره بهوجود آورد و آشکارا قابلیت هدف قرار دادن کرهجنوبی، ژاپن و آمریکا را داشته باشد یا محرک یک درگیری مسلحانه باشد که میتواند به یک درگیری بزرگتر منجر شود. کرهشمالی ممکن است به سرعت [از درون] منفجر شود و یک وضعیت هرج و مرج گونهای بهوجود آورد که میتواند به درگیریهایی میان نیروهای مداخلهگر آمریکایی، چینی و کرهجنوبی منجر شود. این احتمالات که هر یک از آنها میتواند موجب درگیری چین- آمریکا شود، تاکید را بر ایجاد یک درک منطقی معتبر میان قدرتهای مربوطه میگذارد در مورد اینکه چگونه به این احتمالات پاسخ دهند. این شرایطی ضرورتا مینیمالیستی برای یک توازن پایدار در بلندمدت فراهم میکند. چنین دیالوگی که پکن تاکنون در برابر آن مقاومت کرده، تا حد زیادی نگرانی از واکنش پیونگیانگ ندارد، میتواند بر مبنای گامهای خلاصهشده مذکور از جمله مشورتهای آمریکا با سئول و توکیو، دیالوگ واقعی و استراتژیک با پکن، CBMهای آینده، حرکت به سوی «وضعیت نیروی متقابل بازدارنده» و توافق حداقلی در مورد تایوان را امکان پذیرتر کند. چنین اقداماتی در کنار تحریکات آینده کرهشمالی، احتمالا پکن را یا ترغیب یا مجبور به موافقت با اجرای توافقی «ثباتساز» با واشنگتن و سئول میکند. این فرآیند کلی بیتردید مستلزم زمانی قابلتوجه است که احتمالا این عنصر توازن باثبات را به آخرین گام در این فرآیند کلی تبدیل میکند. البته، ایجاد یک شبهجزیره کره واحد و عمدتا غیرمتعهد پس از آن صورت خواهد گرفت (اگر بشود).
ارسال نظر