بخش بیست و پنجم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۱۶ خرداد ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به «دفاع سایبری» و «جنگ الکترونیک» میان آمریکا و چین اشاره شد. بر همین اساس، سرمایهگذاریهای کلان چین در قابلیتهای مربوط به جاسوسی سایبری از سوی «دفتر مدیریت تخلفات پرسنل» در سال ۲۰۱۵ نشان داده شد و ارزیابیهای «اطلاعات ملی» چین در سال ۲۰۱۳ هم نتیجه گرفت که چین در حال انجام عملیات سایبری برای تضعیف ایالاتمتحده است. در زمینه جنگ الکترونیک نیز آمریکا اقدامات چالشبرانگیزی را اتخاذ کرده و باعث واکنش سختتر چین و رقابت در این زمینه شده است.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل به «دفاع سایبری» و «جنگ الکترونیک» میان آمریکا و چین اشاره شد. بر همین اساس، سرمایهگذاریهای کلان چین در قابلیتهای مربوط به جاسوسی سایبری از سوی «دفتر مدیریت تخلفات پرسنل» در سال 2015 نشان داده شد و ارزیابیهای «اطلاعات ملی» چین در سال 2013 هم نتیجه گرفت که چین در حال انجام عملیات سایبری برای تضعیف ایالاتمتحده است. در زمینه جنگ الکترونیک نیز آمریکا اقدامات چالشبرانگیزی را اتخاذ کرده و باعث واکنش سختتر چین و رقابت در این زمینه شده است.
ارزیابی کلی
بحثهای بالا در مورد قابلیتهای نظامی نشان میدهد در حالی که نیروهای آمریکایی در غرب پاسیفیک (که متکی بر این ادوات هستند: ناوگروهها، زیردریاییهای هستهای بسیار پیشرفته، ناوشکنها و ناوچههای پیشرفته، نیروی هوایی مستقر در زمین و سیستمهای دفاع موشکی مستقر در زمین و دریا، سیستمهای فضایی و سایبری پیشرفته، تعداد فراوان و پیشرفتهای از ASCM و موشکهای کروز تهاجمی زمینی و LACMs) توانمند باقی خواهند ماند اما بیتردید ثابت خواهد شد که آمریکا نمیتواند در بلندمدت حضور نظامی منطقهای کاملا مسلط داشته باشد که از قابلیت تسلط بر منطقهای به وسعت 12 مایل دریایی چین برخوردار باشد، چنانکه در گذشته برخوردار بود. اتفاقا مساله همین است، حتی اگر کل هزینههای دفاعی آمریکا از 1 تریلیون دلار تا سال 2040 پیشی بگیرد. در واقع، تا آن زمان و قطعا خیلی زودتر ترکیب قابلیتهای هوایی، موشکی، سطح به سطح و زیرسطحی چین احتمالا مانع عملیات آزاد تمام ناوها و تقریبا تمام هواپیماهای آمریکایی در شرایط جنگی در حداقل 500 مایل دریایی از سرزمین اصلی چین (و احتمالا دورتر از آن) میشود و بنابراین، به اندازه زیادی توانایی آمریکا برای غالب شدن در درگیری متعارف در کوتاه یا میانمدت را زیرسوال میبرد.
بهطور خاص، ناوهای آمریکایی- با فرض اینکه بتوانند موقعیتیابی شده و به درستی مورد هدف قرار گیرند- نسبت به حملات زمینی، دریایی و هوایی فراوانتر و پیچیدهتر در آینده بسیار آسیبپذیر میشوند. قابلیتهای هوایی «زمین محور» آمریکا (مانند پایگاههای هوایی و ترابری) در برابر دفاع هوایی و موشکهای زمینی، دریایی و هوایی جمهوری خلق چین بهشدت آسیبپذیر خواهند بود. اگرچه زیردریاییهای ایالاتمتحده به احتمال زیاد تهدیدی بالقوه هستند که میتوانند هر گونه کشتی چینی را غرق کنند اما تعداد و ظرفیت چنین تسلیحاتی برای حفظ حضور برتر آمریکا ناکافی است زیرا تعداد زیادی از زیردریاییهای چینی که بهطور قابلتوجهی در حال افزایش قابلیتهای خود از جمله در زمینه قابلیتهای «جنگ ضدزیردریاییها» (ASW) هستند تا سال 2040 در غرب پاسیفیک حضور خواهند یافت. در حالی که ایالاتمتحده احتمالا تعداد زیادتری از موشکهای کروز دارای برد بلند که رادارگریز هم هستند را به همراه پهپادها در منطقه مستقر خواهد کرد اما این تسلیحات (اگر بر حسب قابلیتهای کنترل قلمرو و حضور آشکار اندازهگیری شوند) ضامن حفظ برتری آمریکا نخواهد بود. افزون بر این، موشکهای پیشرفته بالستیک و کروز چین بهطور روزافزونی حفظ داراییهای نظامی آمریکا در گوام را با خطر مواجه میسازند. در حال حاضر، 5 پایگاه هوایی آمریکا در سیبل موشکهای زمین به زمین چین هستند. در واقع، در بیشتر حوزهها بعید است که آمریکا ابزارهای برتر قابل اجماع و اقناع در برابر قابلیتهای نظامی چین داشته باشد؛ یعنی ابزارهای «ضد» یا «خنثاگر»ی که بتواند قابلیتهای نظامی چین را مهار یا خنثی کند.
خبر خوب این است که بعید است نیروهای نظامی چین از قابلیتهایی برخوردار شوند که باعث برتری آنها در یک درگیری در غرب پاسیفیک تا سال 2040 شود. همان طور که پیشبینیهای بالا نشان میدهد، تعداد سیستمهای [عملیاتی] مهم چین در آینده آشکارا بر سیستمهای [عملیاتی] آمریکا در منطقه برتری نخواهد یافت. در بسیاری از موارد، آنها یا برابر خواهند بود یا فقط به لحاظ عددی «اندکی» از آمریکا پیشی خواهند گرفت. افزون بر این، محتمل است که آموزش آمریکاییها بسیار کارآمدتر [از آموزش چینیها] خواهد بود و در بسیاری از حوزهها احتمالا برتر از چین خواهد بود هرچند ارزیابی این تفاوتهای بالقوه بینهایت - اگر نگوییم غیرممکن- دشوار هستند. چند نکته در مورد تفاوت چشمگیر این دو کشور در مورد پیشبینی از وضع و سطح نیروها قابل ذکر است. بحثهای زیادی مطرح شده در مورد اینکه آیا دستور اشتون کارتر- وزیر دفاع اسبق آمریکا- به نیروی دریایی برای کاهش هزینههای کشتیسازی و در مقابل، افزایش هزینهها برای ساخت جنگندهها و موشکها دستوری معقول بود یا خیر. از یکسو، اگرچه جنگندههای بیشتری برای برقراری کنترل در آسمان در یک نبرد هوایی مورد نیاز است اما اگر هیچ طرفی نتواند برتری هوایی بهدست آورد، در این صورت، پیشرفت این برنامه بسیار تحت تاثیر نیروهای دریایی و زمینی قرار خواهد گرفت.
از سوی دیگر، در حالی که کشتیهای بیشتری برای از میان بردن تهدید ایجاد شده از سوی کشتیهای دشمن قطعا لازم است اما سرمایهگذاری در تعداد بیشتری از کشتیهای سطحی [منظور کشتیهایی است که روی دریا در حرکت هستند نه زیردریاییها] در عصر جنگندههای مسلح به موشکهای کروز بهشدت دقیق و دوربرد و توسعه موشکهای بالستیک ضدکشتی با بردهای چند صد تا چندهزار مایل، چنین سرمایهگذاریهایی را بهشدت سوالبرانگیز کرده است.
اگر هدف ایالاتمتحده جنگهای هوایی مکرر در مجاورت با چین یا در قلمرو چین باشد، در این صورت سرمایهگذاری در تعداد بیشتری از جنگندهها معنی مییابد زیرا انجام این کار فرصت برقراری کنترل هوایی را افزایش میدهد. همزمان، از آنجا که سیستمهای موشکی کروز چین «موشکهای سوخت جامد» هستند که پرتاب آنها زمان اندکی طول میکشد و از آنجا که بردهای بلندتر سیستمهای موشکی متحرک چین اجازه میدهد که مکانهای پرتاب در قلمروهای جغرافیایی بزرگتر پراکنده شوند، دستیابی به یک قابلیت حمله دقیق و عمیق را با توجه به وسعت سرزمین و تعداد زیاد اهداف نظامی برای چین دشوار میسازد. این قابلیت با استقرار تعداد چشمگیری از سیستمهای کارآمد دفاع هوایی چین با «بُرد»های مختلفی ترکیب میشود که به چند صد کیلومتر بر فراز اقیانوس توسعه مییابد. دشواریهایی که بمب افکنهای استراتژیک آمریکا با آن مواجه میشوند نیروهای دریایی و هوایی آمریکا هم با آن مواجه میشوند چراکه بر ناوها و تعداد اندکی از پایگاهها در ژاپن و گوام اتکا دارند که تمام آنها یا در برابر موشکهای چینی آسیبپذیرند یا بهزودی احتمالا آسیبپذیر خواهند شد.
ارسال نظر