بخش ششم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۲۳ اردیبهشت ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که طی ۲۵ سال آینده اقتصاد، فناوری و سیاست آشکارا بر حضور اقتصادی، هزینههای دفاعی و ظرفیتهای نظامی منطقهای در غرب پاسیفیک تاثیر فراوانی خواهد داشت. گرایش کلی در این حوزهها از فرسایش پیوسته و احتمالا دائمی قدرت و حضور آمریکا در مقایسه با قدرت و حضور چین و ظهور مبنای ساختاری بالقوه برای توازن دوفاکتوی آینده قدرت میان این دو کشور در غرب پاسیفیک نشان دارد؛ چرا که ظرفیتهای منطقهای این دو قدرت به سوی برابری خشن میل دارد.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که طی 25 سال آینده اقتصاد، فناوری و سیاست آشکارا بر حضور اقتصادی، هزینههای دفاعی و ظرفیتهای نظامی منطقهای در غرب پاسیفیک تاثیر فراوانی خواهد داشت. گرایش کلی در این حوزهها از فرسایش پیوسته و احتمالا دائمی قدرت و حضور آمریکا در مقایسه با قدرت و حضور چین و ظهور مبنای ساختاری بالقوه برای توازن دوفاکتوی آینده قدرت میان این دو کشور در غرب پاسیفیک نشان دارد؛ چرا که ظرفیتهای منطقهای این دو قدرت به سوی برابری خشن میل دارد.
دوم، برآورد بسیار محافظهکارانه و غیرمتداول از تولید ناخالص داخلی چین در سال 2040 - در سطح 21 تریلیون دلار- بر فرض نرخ رشد 75/ 2 درصدی است. اگرچه این احتمال قریب به یقین هم وجود دارد که چین ممکن است به سطح رشد اقتصادی کمتر از 3 درصد - متوسط سالانه- سقوط کند، اما طی 25 سال آینده بهدلیل پتانسیل فراوان برای رشد پایدار سالانه بالای حدود 4-5 درصد که میتواند با توجه به اصلاح کژکارکردیهای [اعوجاج] بازمانده در اقتصاد چین و پتانسیل همچنان بکر برای سرمایهگذاری و تقاضای مصرفی در سراسر چین تولید شود، یک سناریوی بسیار بعید است. برای مثال، بار بدهی چین سه برابر بیشتر از تولید ناخالص داخلی (GDP) این کشور است که شبیه به سطح بدهی آمریکا است؛ اما این بدهی یک مشکل جدی نیست زیرا نتیجه درصد بالایی از پسانداز در بانکهایی است که وام میدهند؛ وضعی شبیه به وضع سنگاپور. نوع دیگری از کژکارکردی مصنوعی سیستم «هوکو»ی کنترل اقامت است که از شهرنشینی در مقیاسی که باید جلوگیری میکند؛ پدیدهای که سطوح بالاتری از رشد را ایجاد میکند. [هوکو: نوعی نظام ثبت احوال در چین است که شهروندان هر استان میتوانند
براساس آن از حداقل امکانات مانند غذا و تحصیل و مراقبتهای بهداشتی و مسکن برخوردار شوند. این اقدام مانع از مهاجرت از روستاها به شهرها میشود. اما اگر ساکنان آن استان یا ایالت به شهری دیگر مهاجرت کنند در کشور خودشان «مهاجر غیرقانونی» محسوب شده و از آن خدمات و معافیتهایی که در شهر خود برخوردار بودند دیگر برخوردار نبوده و خودشان باید هزینههای زندگی، بیماری، تحصیل و اقامت و ... را بپردازند]. هماکنون، تنها 56 درصد از جمعیت چین در مناطق شهری زندگی میکنند. در چند دهه گذشته، چین همواره در حال از میان بردن این کژکارکردیهای مصنوعی از طریق اصلاحات ساختاری بوده و نتایج حاصله در بهرهوری بر نرخ رشد چین افزوده است. اگر این روند ادامه یابد، از میان بردن کژکارکردیهای ساختاری باید کسب 5 تا 6 درصد نرخ رشد حداقل در کوتاه تا میانمدت را امکانپذیر سازد.
به عبارت دیگر، بهدلیل بسیاری از کژکارکردیهای مصنوعی که میتواند اصلاح شود و با توجه به پتانسیلهای اساسی همچنان بکر در اقتصاد، بعید است که رشد اقتصادی چین تا پایان دهه به 3 درصد کاهش یابد. از میان بردن این کژکارکردیها قطعا کار آسانی نیست. همانطور که «بری ناتون» اشاره میکند، هر آیتمی در فهرست طرف عرضه اصلاحات ساختاری موانعی دلهرهآور ارائه میدهد. برای مثال، حذف ظرفیت مازاد مستلزم تعطیلی شرکتهایی است که بیش از آنچه میتوانند بفروشند تولید میکنند و از طریق «سوئیچ شغلی» [گذار و انتقال نیروی کار به بخشهای دیگر] و برنامههای رفاه به کارگران بیکار کمک میکنند. با این حال، چین دارای مشکل جدی بیکاری نیست. اقتصاد تقریبا همچنان شاهد افزایش در ظرفیتهای تولیدی در همان زمانی خواهد بود که نیروی کار چینی رو به انقباض است. اگرچه چین با مخمصهای واقعی در گذار و انتقال نیروی کار به بخشهای جدید مواجه است؛ اما مسلما چند دهه است که در حال تعامل با این چالش است؛ فرآیند انطباقی که در جریان است جدید نیست. افزون بر این، بیکاری بهطور کلی در صنایعی گزیده مانند فولاد متمرکز است. بنابراین، دولت میتواند اقدام متمرکز و هدفمندی برای پرداختن به این مشکلات اتخاذ کند و در واقع چنین کاری را هم شروع کرده است.
ارسال نظر