بخش صد و چهاردهم
پدیده شوم قرن جدید - ۷ اردیبهشت ۹۶
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل گفته شد که برخی ولایتهایی که یوغ داعش را به گردن انداختند و به زیرشاخه این گروه تبدیل شدند تنها به یک دلیل چنین کردند: اغوای ثروت داعش و دست و دل بازیهای این گروه. بهطور مثال، اعضای طالبان به این دلیل اغوا شدند که به داعش موسوم به «خراسان» بپیوندند و بر این باور بودند که داعش مرکزی به آنها لپ تاپ، خودروی سواری و وانت و حقوق مکفی برای حمایت از خانوادههایشان میدهد. نکته دیگر اینکه اگرچه لیبی پایگاه مهمی برای داعش محسوب میشود اما بهدلیل وسعت جغرافیایی و فقدان امکان استتار ارزش این کشور کمتر از عراق و سوریه است.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل گفته شد که برخی ولایتهایی که یوغ داعش را به گردن انداختند و به زیرشاخه این گروه تبدیل شدند تنها به یک دلیل چنین کردند: اغوای ثروت داعش و دست و دل بازیهای این گروه. بهطور مثال، اعضای طالبان به این دلیل اغوا شدند که به داعش موسوم به «خراسان» بپیوندند و بر این باور بودند که داعش مرکزی به آنها لپ تاپ، خودروی سواری و وانت و حقوق مکفی برای حمایت از خانوادههایشان میدهد. نکته دیگر اینکه اگرچه لیبی پایگاه مهمی برای داعش محسوب میشود اما بهدلیل وسعت جغرافیایی و فقدان امکان استتار ارزش این کشور کمتر از عراق و سوریه است.
نتیجهگیری
اگرچه تلاشهای ائتلاف موفقیتهای ملموسی بهدنبال داشته اما تلاشهای دائمی برای کشف، ردگیری و مختل کردن اقدامات مالی «دولت اسلامی» در مبارزه فعلی و در جریان، حیاتی است. سه حوزه بهطور اخص موفقیت ائتلاف در جبهه مالی را تعیین میکنند:
اول، استفاده «دولت اسلامی» از بانکها و صرافیها در مناطق خارج از قلمرو تحت کنترل این گروه است برای دسترسی به بخش مالی رسمی. مقامهای آمریکایی گفتهاند صرافیها احتمالا برای دسترسیهای عوامل داعش مهم بوده است. در دسامبر 2015، بانک مرکزی عراق بیش از یک هزار صرافی را به ظن استفاده داعش از آنها از چرخه مالی خود حذف کرد. برخی واسطههای منطقهای میتوانند با اقدامات مشابه و معرفی و گرفتن کمیسیون از نهادهای رسمی و غیررسمی مالی کارهایی انجام دهند که به نفع داعش تمام شود و موجب بهرهبرداری این گروه شود. دوم، کشف و مختل کردن روند انتقال و جابهجاییهای مالی به سوی ولایتهای داعشی خارج از عراق و سوریه است. اگرچه ولایتها از روشهای از پیش موجود برای تامین مالی خود برخوردارند اما شناسایی جریانهای خارجی تامینکننده مالی بهعنوان منبعی ارزشمند از اطلاعات برای ردیابی پیوندهای میان «مرکز» و «پیرامون» تلقی میشود؛ در حالی که افشای آنها دریافت و ارسال این پولها را دشوارتر میسازد. سومین موفقیت مهم ائتلاف در زمینه جبهه مالی، هدفگیری زیرساختهای نفتی در کنترل داعش و تلاش برای بازسازی آن است. این نهتنها به مهار داعش کمک میکند بلکه موجب خشک شدن تدریجی مهمترین منبع مالی این گروه میشود.
۸- حمایت مردمی از داعش
حمایت عمومی احتمالا تعیینکنندهترین عامل در دستیابی و حفظ قدرت از سوی داعش به شمار نمیرود، بلکه بیتردید در این فرآیند یک مولفه مهم محسوب میشود. حمایت فعالانه، همراهی منفعلانه یا لااقل پذیرش غالب از سوی جمعیت محلی باعث میشود تسخیر و کنترل یک سرزمین امکانپذیرتر و پایدارتر شود. در مقابل، فقدان حمایت یا پشتیبانی یا پذیرش مردمی یا دشمنی فعالانه بومیان و مردم محلی احتمالا استقرار داعش در قدرت را در برخی موقعیتهای خاص دشوارتر میکند. در این صورت، داعش استخراج منابع و نیرو را دشوارتر خواهد یافت و شاید مجبور شود که توجه و منابع را از جهاد به گشتهای داخلی معطوف سازد. این وضعیت در ترکیب با فشار خارجی به سرنگون شدن یا اخراج داعش از برخی ولایتها یا مناطق کمک میکند. درجه اعتبار یا پذیرش مردمی هر چقدر باشد اما تلاش برای کشف نقش دقیق حمایت یا مخالفت مردمی در ظهور یا سقوط ولایتهای داعش سوالی را مطرح میسازد: از کجا میتوانیم دریابیم که داعش چقدر از محبوبیت مردمی برخوردار است؟ از نظر روششناسی، دو مساله متفاوت خود را نشان میدهد: اول، سنجش و اندازهگیری نگرشهای عمومی در مناطقی است که یا از قبل زیر کنترل داعش بود یا با خشونت به دست این گروه افتاد. دوم، اندازهگیری آن نگرشها در مناطق خارج از حاکمیت داعش اما بالقوه آسیبپذیر در برابر دستاندازیهای این گروه؛ بهطور کلی، مناطق دارای بیشترین جمعیت مسلمان که اغلب اما نه همواره، نزدیک برخی مناطق داعشنشین هستند. درخصوص مورد اول - مناطق تحت کنترل داعش یا مناطق به شدت مورد مناقشه- هرگونه تلاشی برای اندازهگیری افکار عمومی محلی به لحاظ تجربی با چالشهای روشن و بسیار سختی مواجه میشود. ناامنی، تهدید و خطر مستقیم و مرگبار خطرات معقول- اگر نگوییم قابل پیشبینی- برای محققان و برای هر خبرچین مشتاق در آن منطقه نامهربان و غریبنواز است. در نتیجه، اگرچه حکایات در مورد زندگی زیر لوای داعش زیاد است اما اطلاعات و دادههای مستند و مفید اندکی درباره این گروه در دسترس است. اما اینگونه هم نیست که اطلاعات ما صفر باشد.
تلاشهایی در این زمینه از سوی برخی متخصصان و کارشناسان در عراق و سوریه انجام گرفته و آنها نظرسنجیهایی در بخشهایی از عراق و سوریه از طریق تلفن، فیسبوک و سایر ابزارهای ارتباطی انجام داده اند. نمونهها مکتوب نیستند بلکه شفاهی هستند. نظرسنجیها و پیمایشهای انجام گرفته از سوی «منقذ الداغر» در موصل نشان میدهد که بسیاری از اعراب معمولی که مجبور به زندگی زیر لوای داعش شدهاندهنوز مخالف حملات به داعش از سوی ائتلاف بودهاند. نکته این است که اگرچه آنها ممکن است از «داعشیها»حمایت نکنند اما «شیطانی را که میشناسند» به خطر و ابهام جنگ شهری یا فتح از سوی جناحهای رقیب دیگر ترجیح میدهند.
به همین ترتیب، در سوریه پیمایشهای محدود و اندکی که از اجتماعات عرب ضد داعش در خط مقدم انجام شد نشان میدهد که آنها مخالفت یا بیاعتمادی گستردهای با شبهنظامیان کردی دارند که در حال جنگ با داعش هستند. کمتر از یک سوم آن اعراب خواهان اتحاد یا حمایت از کردها علیه دشمن مشترک یعنی داعش بودند. اقلیتی کمی بزرگتر- اما هنوز کمتر از نصف- اعلام کردند که حزب کردی غالب باید در شکلبندی آینده سیاسی سوریه در دوران پساداعش نقش داشته باشد.
به عبارت دیگر، دشمن دشمن داعش غالبا دوست آنها نیست. شواهد نیز مخلوط است. یعنی غیرنظامیانی که از تکریت، رمادی یا فلوجه میگریزند آمارهای متفاوتی از زندگی قبلیشان زیر لوای داعش و دلایلشان برای فرار به دست میدهند. آنها احتمالا به همان اندازه که بر ترس از گرفتار شدن در تیراندازی داعش متمرکز هستند بر خشونت و محرومیت زیر لوای داعش هم متمرکزند. زندانها و گورهای دسته جمعی که داعش پشتسر به جا میگذارد یادگارهای تلخ جنبه اجبارآمیز حکومتش است. با این حال، براساس برخی گزارشها، مردمی که به موصل میروند و میآیند یا وارد قلمرو این گروه میشوند و خارج میشوند «کم و بیش» داوطلبانه میروند و میآیند.
ارسال نظر