بخش نودم
پدیده شوم قرن جدید - ۲۳ اسفند ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به چرایی و چگونگی عضویت کودکان در داعش پرداخته و گفته شد آنها به مثابه «کالا» یا «دارایی» ارزشمند هستند، زیرا میتوانند نقشهای نظامی و غیرنظامی را انجام دهند. آنها منبعی ارزشمند در زمان جنگ هستند زیرا در بیشتر مناطق نبرد در دسترسترین نیرو هستند. کودکان بهعنوان سرباز، سپر انسانی، قاصد، جاسوس و نگهبان به خدمت گرفته میشوند. داعش معتقد است کودکان نسل آینده را تشکیل میدهند.
حضور در مدارس برای کودکان در مناطق داعش الزامی است.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل به چرایی و چگونگی عضویت کودکان در داعش پرداخته و گفته شد آنها به مثابه «کالا» یا «دارایی» ارزشمند هستند، زیرا میتوانند نقشهای نظامی و غیرنظامی را انجام دهند. آنها منبعی ارزشمند در زمان جنگ هستند زیرا در بیشتر مناطق نبرد در دسترسترین نیرو هستند. کودکان بهعنوان سرباز، سپر انسانی، قاصد، جاسوس و نگهبان به خدمت گرفته میشوند. داعش معتقد است کودکان نسل آینده را تشکیل میدهند.
حضور در مدارس برای کودکان در مناطق داعش الزامی است. آموزش در خانه «حرام» اعلام شده زیرا مقامهای داعش نمیتوانند آموزش کودکان را رصد و کنترل کنند. این قواعد به شدت اجرا میشود؛ بازرسان سازمان ملل گزارشهایی از کشتن معلمانی دریافت کردهاند که از اجرا و تدریس برنامه درسی داعش سر باز زدهاند. برای مثال، در ژانویه 2015 حدود 4 معلم بهدلیل مخالفت با داعش از دبیرستانهای موصل ربوده شدند و در 30 مارس همان سال معلم یک مدرسه ابتدایی بهدلیل انتقاد از این گروه در تلعفر اعدام شد. گزارشهای منتشر شده رسانهای از سوی «دولت اسلامی» نگاهی روشن به تحصیل در مدرسه در «دیار خلافت» دارد. عکسها و ویدئوهای برخی از ولایتهای «دولت اسلامی» نشان میدهد که چه مواد درسیای تدریس میشود، کودکان چه میپوشند و الزامات معلم شدن چیست. این قواعد از سوی «دیوان التعلیم» وضع میشود که معادل «وزارت آموزش و پرورش» است.
روزهای مدرسه از یکشنبه تا پنجشنبه است و کلاسها تفکیک شده است. دانش آموزان پنج سال در مدارس ابتدایی درس میخوانند و چهار سال هم در دبیرستان سپری میکنند. این مدارس میان دختر و پسر و میان سنین 6 و 15 سال تقسیم میشود. کودکان زیر 6 سال در مهد کودک درس میخوانند و در آنجا، آنها در کلاسهای مختلط شرکت میکنند. روز مدرسه به گونهای برنامهریزی میشود «که نه طولانی باشد و نه کوتاه و پرجمعیت». بچهها، یونیفورم بر تن نمیکنند اما لباسهایشان باید با قوانین «دولت اسلامی» منطبق باشد. دانشآموزان دختر الزامات پوششی خاصی بر حسب سن و سال دارند: دختران باید از همان کلاس اول موهای خود را بپوشانند. محتوای برنامههای درسی بهویژه در مقایسه با برنامههای پیش از دوران حضور «دولت اسلامی» در عراق و سوریه و در قیاس با آنچه معمولا در غرب مطالعه و آموخته میشود هم بسیار محدود است. موضوعاتی مانند نقاشی، موسیقی، ملیگرایی، تاریخ، فلسفه و مطالعات اجتماعی همگی حذف شدند. در عوض، به جای تمام این دروس، آموزش حفظ قرآن، توحید، فقه، نماز، عقاید، حدیث و سنت پیامبر آموزش داده میشود. برای مثال، برخی موضوعات محدود هستند. کتاب جغرافی فقط به ذکر نام قارهها میپردازد، کتاب تاریخ فقط تاریخ اسلام را آموزش میدهد. آموزش جسمانی به «آموزش جهادی» تغییر نام یافته و شامل تیراندازی، شنا و کشتی میشود. کتابهای آموزش فیزیک شامل کارهای روتین و بخشهایی در مورد اسلحهسازی میشود که بخشهای مختلفی از تاریخ، تیراندازی و دستوراتی در مورد پاکسازی و تمیز کردن سلاحهای سبک را درس میدهد. افزون بر این، «دولت اسلامی» کودکانی را که در نظامهای آموزشی غربی بزرگ شدهاند نیز آموزش میدهد به گونهای که با «روششناسی توحیدی» بزرگ شوند و ملزم به حضور در مدارس خاصی میشوند. به بچههای خانوادههایی که از خارج از سوریه و عراق به «دیار خلافت» مهاجرت کردهاند درسهایی در مورد زبان عربی، قرآن و حدیث آموخته میشود. پسرانی که دورههای حفظ قرآن، تجوید و زبان عربی را تکمیل کرده و پشت سر گذاشته باشند وارد دورههای آموزش فیزیکی و نظامی میشوند و در این دورهها به آنها مبارزه تن به تن آموزش استفاده از انواع سلاح آموخته میشود.
معلمان نیز بهشدت نظارت و کنترل میشوند. آنها که از تجربه قبلی معلمی برخوردار نیستند باید در یک موسسه آموزشهای شرعی ببینند. اگر آنها پیش از پیوستن به «دولت اسلامی» معلم بوده باشند، ملزم به حضور در دورههای شریعت و ندامت از «آموزش دورههای غیراسلامی» به کودکان هستند. در تمام موارد، معلمان فقط برای آموزش مواد درسی مد نظر «دولت اسلامی» استخدام میشوند. معلمان در میان مدارس بر حسب تخصص پخش میشوند یا در نقشهایی گمارده میشوند که نیازهای مدارس را تامین کند. رویکرد «دولت اسلامی» به آموزش، تصویری از آلمان نازی را بازتاب میدهد به گونهای که کودکان بتوانند آن را درک کنند. رهبران نازی از جوانان آلمانی بهعنوان کاتالیزوری برای تغییر از سیاست «منحط» آلمان میان دو جنگ به «جامعه ملی» جدید آینده استفاده میکردند. بهمنظور استفاده ابزار موفقیتآمیز از جوانان آلمان، آموزش در آلمان نازی به جای توانمند کردن جوانان به سیستم شست و شوی مغزی تبدیل شد. این نگاه در فرامین آموزشی آلمان نازی نمود یافت که میگوید: «وظیفه مدرسه ابتدایی انتقال حجم زیادی از دانش و اطلاعات برای استفاده شخصی آن فرد نیست بلکه توسعه و بهرهبرداری از تمام تواناییهای جسمی و روانی فرد برای خدمت به مردم و دولت است. بنابراین، تنها موضوعی که در برنامههای آموزشی مدارس جایگاهی دارد موضوعی است که برای دستیابی به این اهداف لازم باشد. تمام موضوعات دیگر که از ایدههای آموزشی منسوخ بر میخیزد، باید دور ریخته شوند.»
مفاهیم مطرح شده در این فرمان کاملا قابل انطباق با داعش است. شست و شوی مغزی کودکان به این شکل بسیار موثر است زیرا آنها طی دوران جنگ دچار آسیبپذیری بالایی هستند و بنابراین، مستعد درونی کردن دیدگاهها از سوی معلمان مورد اعتماد هستند بدون اینکه از قدرت تحلیل اطلاعات برخوردار باشند. خلافت از این آسیبپذیری استفاده میکند تا بذر افراطگرایی را در اوان سنین کودکی در ذهنشان بکارد. یونسکو بارها گفته است که در دوران جنگ و ستیز، اقدامات مخرب آموزشی میتواند موجب تردید و سوء ظن، خصومت و عدم تساهل قومی شود و اینکه محتوا، ساختار و ارائه چنین آموزشی میتواند خشونت را تسریع کند. «دولت اسلامی» این کار را با کارآمدی وحشتآوری انجام میدهد که بیشتر یادآور یک دولت استبدادی است تا یک گروه افراطی خشن و در این کار از کنترل سفت و سخت استفاده میکند و برنامهریزی استراتژیک برای شست و شوی مغزی کودکان با پیامهای نفرت و خشونت دارد. کودکان- مانند بزرگسالان- آسیبپذیریها، تجربیات، شرایط، شکایتها و خواستههایی دارند که آنها را بهسوی افراطیگری میکشاند. با این حال، روش جذب و پیوستن آنها به «خلافت» را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: اجبار و همکاری.
ارسال نظر