بخش پنجاه و نهم
پدیده شوم قرن جدید - ۱۶ بهمن ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
نویسنده در بخش قبل به این نکته اشاره کرده بود که پیامبر و صحابه در برابر ارتداد چگونه موضع میگرفتند. ناجی معتقد بود که مردان پیامبر مردان جنگ بودند و مسلمین باید از آنها بیاموزند. او به مقایسه میان شرایط حال با شرایط صدر اسلام پرداخت و گفت از زمانی که مسلمین شمشیر را کنار گذاشتند فساد در شریعت وارد شد. او اشاره مفصلی هم به استراتژی «پرداخت هزینه» از سوی دشمن کرد. بر این اساس دشمن باید بفهمد که قدرت مجاهدین، جهانی است و پاسخ آنها شامل تمام گستره خاکی میشود.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
نویسنده در بخش قبل به این نکته اشاره کرده بود که پیامبر و صحابه در برابر ارتداد چگونه موضع میگرفتند. ناجی معتقد بود که مردان پیامبر مردان جنگ بودند و مسلمین باید از آنها بیاموزند. او به مقایسه میان شرایط حال با شرایط صدر اسلام پرداخت و گفت از زمانی که مسلمین شمشیر را کنار گذاشتند فساد در شریعت وارد شد. او اشاره مفصلی هم به استراتژی «پرداخت هزینه» از سوی دشمن کرد. بر این اساس دشمن باید بفهمد که قدرت مجاهدین، جهانی است و پاسخ آنها شامل تمام گستره خاکی میشود.
نکته مهمی در اینجا وجود دارد: اگر آنهایی که عملیات «پرداخت هزینه» را انجام میدهند گروههایی در مناطق دیگری باشند که هیچ خصومتی علیه آنها نیست بهتر است. مزیتهایی در این هست که در بخش مربوط به «قدرت» [شوکت] به آن خواهیم پرداخت. از جمله مهمترین مزایا القای این احساس به دشمن است که او محاصره شده و اموراتش [مصالحش] مکشوف شده است. اگر دشمن اقدامی خصمانه در یک منطقه در شبهجزیره عربستان یا در عراق انجام دهد، در این صورت، پاسخ وی در مراکش، نیجریه یا اندونزی داده خواهد شد. این موجب شرمساری دشمن خواهد شد به ویژه اگر منطقهای که در آن عملیات «پرداخت هزینه» رخ داده در کنترل رژیمهای مرتد یا رژیمهای کفر باشد. بنابراین، دشمن جای مناسبی برای پاسخ به ما نخواهد یافت. افزون بر این، آن عملیات موجب ارتقای معنویات در کسانی خواهد شد که با آنها دشمنی شده و پیامی عملی به مسلمانان در کل دنیا میفرستد که ما امتی واحد هستیم و اینکه ارائه کمک محدود به مرزهای خاصی نیست.
در تصویر قبلی، «پرداخت هزینه» محدود به دشمن صلیبی نبود. بهعنوان مثال، اگر رژیم مرتد مصر اقدام به کشتن یا دستگیری گروهی از مجاهدین کند، جوانان جهاد در الجزایر یا مراکش حملهای مستقیم علیه سفارت مصر انجام خواهند داد و بیانیهای توجیهی صادر خواهند کرد یا دیپلماتهای مصری را به مثابه گروگان میربایند تا گروه مجاهدین آزاد شود و الخ. سیاست خشونت باید به گونهای دنبال شود که اگر درخواستها برآورده نشد، گروگانها به شکلی وحشتناک سر به نیست شوند و این پیام ترس را وارد قلوب دشمن و حامیانش خواهد کرد.
فصل پنجم
دستیابی به «قدرت»
قدرت [الشوکه] از طریق پیوندهای وفاداری دینی [بالموالات الایمانیه] به دست میآید. وقتی دشمن بداند که اگر او بخشی از یک گروه را از میان برد، بازماندهها تسلیم خواهند شد، میتوانیم بگوییم که این گروه به «قدرت» دست نیافته است. اما اگر دشمن بداند که اگر بخشی از یک مجموعه را بکشد، انتقام خونشان از سوی بازماندهها انجام خواهد گرفت و اهداف آن گروه تا جایی باقی خواهد ماند که آخرین نفرشان [دشمن] از میان برود، آن گروه به «قدرتی» دست یافته که دشمن از آن میترسد؛ به ویژه اگر نابودی سازمان آن گروه در یک حمله دشوار باشد. «قدرت» فراوان که باعث میشود دشمن پیش از حمله هزار بار به اندیشه فرو رود نتیجه «قدرتهای» آن گروه است؛ خواه آنها گروههای «ایذایی» باشند، خواه گروههایی مدیریتی در مناطق محل خشونت. پیوند وفاداری مذهبی میان تمام این گروهها در میثاقی نوشته شده با خون نمود مییابد. مهمترین بند این میثاق میگوید: «خون در برابر خون و نابودی در برابر نابودی» [الدم الدم و الهدم الهدم]. دستیابی به «قدرت» فراوان باعث میشود دشمن نتواند به مخالفت و مواجهه با آن بپردازد.
در همین رابطه، در بخش قبلی در مورد «پرداخت هزینه» اشاره کردم: بهتر این است که کسانی که عملیات «پرداخت هزینه» را انجام میدهند از گروههایی - نه فرد- باشند که با آنها دشمنی شده. بنابراین میتوانیم دشمن را شرمسار کنیم، حواسش را پرت کنیم و اندیشه او و تلاشهایش را متفرق کنیم تا آن منطقه یا آن گروهی که با او دشمنی شده بتواند نیروهای خود را بازسازی کرده و امور خود را سر و سامان دهد. با انجام این کار، امت میتواند ارزش پیوندهای وفاداری دینی و ظرفیت آن برای برقراری «قدرتی» که نیروهای خصم نمیتوانند در برابر آن بایستند را مجسم سازند.
با عنایت به این مساله، خاطرنشان میکنیم که جهادمان را در این مرحله جهاد امت تصور میکنیم. بنابراین برای هر فرد، گروه یا دستهای که وارد جهاد میشود و معنای وفاداری به ما را بر اساس اصل «الدم الدم و الهدم الهدم» منتقل میکند، حکم اسلام لازم و تثبیت شده است. آنها بخشی از جنبش مجاهدین هستند (حتی اگر بر سر روش درست در مسائل فکری- عملیاتی اختلاف داشته باشند) تا زمانی که این تفاوتها بر سر تفسیر باشد نه نیت - اطلاع از آن بر اساس چارچوب شرایط [قرائن الاحوال] تعیین میشود- و تا زمانی که آنها آشکارا بر هیچ مساله متمایزی تصریح نکنند. چند نمونه از آن در تاریخ وجود دارد. برای مثال، شیخالاسلام ابن تیمیه در کتاب خود به اشعریها تاخت و از آموزهها و اقدامات فاسد آنها سخن میگفت. با این حال آنها به اسلام و اهل اسلام یاری میرساندند. برای شما روشن است که حتی اگر حاکمان مصر و سوریه پیش از این مدافع علمای اشعری بودند اما خود را وقف کمک به اسلام و مشارکت در جهاد در مسیر خدا علیه تاتارها کردند. بنابراین در جای دیگری مربوط به وفاداری، پناه دادن به نیروها و پیشنهاد کمک برای جهاد، شیخالاسلام اعلام کرد که آنها نیروی پیروز [الطائفهالمنصوره] در سوریه و مصر بودند و او خاطرنشان کرد که این نیروها ضرورتا اشتراکی با آموزه رهبرانی که مدافع اشعریون بودند نداشتند. به همین ترتیب، او به تمجید از صلاحالدین ایوبی پرداخت به دلیل کمک او به اسلام علیه صلیبیون و کمک به اهل سنت علیه باطنیها، اگرچه مکتب اشعری مکتب دولت صلاح الدین نیز بود.
در این زمینه، شیخالاسلام میگفت: «... آموزه قضا و قدر در میان اهل بصره گسترده بود. اگر کسی روایت حدیث از آنها را کنار میگذاشت، ما نمیتوانستیم علم و سنت و نوشتههای محفوظ از سوی اینها را مطالعه کنیم. اگر نمیتوانستیم واجبی از علم و جهاد و چیزهای دیگر را اقامه کنیم، آسیب این کمتر از آسیب ترک آن واجب بود: کسب مزیت آن واجب همراه با میزانی از آسیب بهتر از عکس آن است.»
ارسال نظر