پدیده شوم قرن جدید - ۱۴ بهمن ۹۵

حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل نویسنده به «استفاده از خشونت» اشاره کرده و گفته بود که متاسفانه جوانان امت ما از زمانی که از سلاح‌شان جدا شدند دیگر ماهیت جنگ‌ها را نمی‌فهمند. او معتقد بود که جهاد چیزی نیست جز خشونت، بی‌رحمی، تروریسم، ارعاب دیگران و قتل عام. او میان «جهاد سست و با رخوت» و «جهاد با میل» تفاوت می‌نهد. او می‌گوید کسانی که دچار رخوت هستند بهتر است در خانه‌هایشان بنشینند.

اهل علم برای ما از جنگ‌های ارتداد چنین نقل کرده‌اند: مردم به وضعیت جاهلیت بازگشتند و خود را از تکالیف شریعت گسستند. در میان آنها کسانی بودند که این تکالیف را به‌طور کامل کنار گذاشتند. همچنین کسانی بودند که دادن زکات را رد و ادعا کردند که پرداخت آن فقط به پیامبر ضروری است و اینکه صحابه هیچ حقی در آن ندارد. همچنین در میان آنها کسانی بودند که آشکارا اعلام کردند که خودشان زکات می‌دهند و مبلغ را به صحابه نمی‌دهند. کسانی که ضعف در ایمان دارند تصور می‌کردند که شمشیر اسلام پس از درگذشت پیامبر به نیام رفته و فرصت را برای خروج از دین مغتنم شمردند. از این رو، ارتداد شبه‌جزیره عربستان را به تصرف خود درآورد و از اسلام چیزی نماند جز مکه، طائف، جواثی در بحرین و مدینه. ارتداد قبایل، روستاها و گروه‌ها را در بر گرفت و اصحاب رسول به درستی در برابر آن ایستادند و آن را سرسختانه دفع کردند و به حاشیه راندندش و جهاد علیه ارتداد را مطرح کردند. صلابتی در وجود ابوبکر صدیق دیده می‌شد که قبل از آن در کسی دیده نشده بود به گونه‌ای که وقتی قاصدان با اخباری بد (که آنان را وحشت‌زده کرده بود) نزد او می‌آمدند، او فقط به آنها توصیه می‌کرد که جنگ و آتش را شدت دهند [بر آتش جنگ بدمند]. از ضرار بن‌الأزور نقل شده که «ما یک بار خبر بدی در مورد ارتداد و گسترش آن به ابوبکر دادیم و او به‌گونه‌ای رفتار کرد که گویی نشنیده یا اصلا باعث ناراحتی‌اش نشده است. سفارش او به سپاهش برخورد شدید و گردن زدن بدون عفو و تاخیر بود. جنگ در تمام شبه‌جزیره گسترده شد و هیچ یک از صحابه پیامبر از آن جزع و فزع نکرد. بلکه، آنها مردان جنگ بودند تا اینکه شبه‌جزیره بار دیگر به حکومت اسلام بازگشت....»

ما اکنون در شرایطی هستیم که شبیه است به شرایط دوران پس از درگذشت پیامبر و شروع ارتداد یا مانند آن که مومنین در آغاز جهاد با آن مواجه بودند. بنابراین، ما باید دیگران را بسیار بکشیم تا اقداماتی مانند آنچه علیه بنی‌قریظه انجام شد را انجام دهیم. اما اگر خداوند به ما قدرت دهد و کنترل را به دست بگیریم و عدالت را بگسترانیم، اهل ایمان در آن زمان بسیار مهربان خواهند شد و به اهل ایمان از نوع خود خواهند گفت: «بروید که آزاد شدگانید.» علاوه بر این، باید توجه داشته باشیم که شدت عمل و خشونت [شداد و غلاظ] نباید از حدود شریعت فراتر رود و باید به مصالح و مفاسد آن طبق شریعت و احکام جهاد نظر داشت چراکه (اگر نگوییم مهم‌ترین موضوع بلکه) یکی از مهم‌ترین موضوعات برای هدایت خلق است. در همین ارتباط، هرگاه که عاقلی در میان دشمن بود که به حقی که تمام عقلا در آن اشتراک دارند اعتراف کند، می‌توانیم از شدت خشونت علیه آنها بکاهیم. در مورد دشمن متکبر و نیروها و حامیانش، مساله متفاوت است.

در میان مسائلی که به موضوع خشونت مرتبط است «سیاست پرداخت هزینه» قرار دارد. هیچ آسیبی به دشمن یا به ما وارد نمی‌شود مگر اینکه دشمن هزینه‌اش را بپردازد. بنابراین، در این مرحله «قدرت ایذایی و فرسایشی» به دنبال استراتژی «پرداخت هزینه» ناامیدی را در قلوب نیروهای دشمن می‌گستراند. هر گونه عمل پیشگیرانه از هر نوعی در برابر گروه‌هایی که کار ایذایی و دفعی انجام می‌دهند باید با واکنشی مواجه شود که باعث شود دشمن کاملا «هزینه» جنایتش را «بپردازد» تا از انجام کارهایی مشابه بازداشته شود و پیش از انجام هر گونه حمله‌ای هزاران بار بیندیشد به گونه‌ای که انجام حمله علیه ما در حد همان اندیشه باقی بماند و عملی نشود و اقدامات دشمن محدود به دفاع از خودش شود. «پرداخت هزینه» باید حتی پس از گذشت مدتی طولانی یا چند سال قابلیت اجرا داشته باشد. باید در بیانیه(ها)ای توجیه عملیات «پرداخت هزینه» به دشمن یادآوری شود و این تاثیری عمیق بر رهبران دشمن باقی می‌گذارد که: آنها نمی‌توانند هیچ‌گونه عمل خصمانه‌ای علیه اسلام و اهل اسلام و علیه مجاهدان، حامیانشان و نهادهایشان انجام دهند و اگر مرتکب خطایی شوند در کوتاه‌مدت یا بلندمدت هزینه آن را خواهند پرداخت. در این صورت، احساس ناامیدی به روح و روان دشمن رسوخ خواهد کرد و دشمن به دلیل ناامیدی و حُبِ دنیا در مواجهه با نسل‌های مجاهدانی که در نبردشان پافشاری خواهند کرد و با تحولات برآشفته نمی‌شوند شروع به واگذاری و ترک میدان خواهد کرد. دشمن باید بفهمد که خود انگیزه‌ای برای پاسخ مجاهدان است.

در مورد مرحله «مدیریت خشونت» ما با مساله حملات هوایی دشمن - صلیبیون یا مرتدین- به اردوگاه‌های آموزشی نظامی یا مناطق مسکونی در جاهایی مواجهیم که اداره‌اش را در دست داریم. حتی اگر استحکامات و سنگرهای دفاعی هم برای برخورد با آن مشکل برقرار شود اما باید همچنان سیاست «پرداخت هزینه» را هنگام تقابل با جرائم دشمن دنبال کنیم. این سیاست در این وضعیت دشمن را بازخواهد داشت و باعث می‌شود او پیش از حمله به منطقه‌ای که مدیریت خشونت آن را در دست داریم هزار بار تامل ورزد زیرا می‌داند که در صورت حمله، هزینه‌اش را خواهد پرداخت حتی اگر انتقام ما مدت زمان زیادی به طول انجامد. از این رو، دشمن به مصالحه روی خواهد آورد و این باعث می‌شود که مناطق محل خشونت نفسی بگیرند و پیشرفت کنند. این مصالحه یعنی توقف موقت نبرد بدون هیچ نوع معاهده یا پیمان. ما به متارکه با دشمن مرتد معتقد نیستیم حتی اگر با میانجی «کافر اصلی» انجام گرفته باشد.