پدیده شوم قرن جدید - ۴ بهمن ۹۵

حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل خواندیم که ابوبکر ناجی اعلام کرد که باید درتلاش بود تا دشمن را به لحاظ اقتصادی ضعیف و زمین گیر کرد. او گفت باید هسته اصلی آن رژیم که نفت است را هدف قرار داد. او معتقد بود هدف از این کار این است که هم به اهداف اقتصادی رژیم ضربه وارد آید و مجبور به واکنش شود و هم رژیم مورد آزار و عملیات ایذایی قرار گیرد و هم اینکه باعث می‌شود آن رژیم برای محافظت از مراکز دیگر به تزریق نیرو بپردازد. همین باعث خستگی و فرسودگی نیروهایش می‌شود. او همچنین به اصولی اشاره کرد که بر اساس آن می‌توان نحوه حمله به آن رژیم را مشخص کرد.

با بازگشت دشمن به پشت جبهه، او از مواضع خود عقب‌نشینی می‌کند و گسست امنیتی و خشونت افزایش می‌یابد. افزون بر این، مجاهدین شروع به تکمیل کارهای خود، پیگیری، آموزش و دستیابی به گام‌های بعدی می‌کنند. از این‌رو، شهرت و جایگاه مجاهدین به تدریج افزایش می‌یابد. هر گاه دشمن این روحیه را مشاهده کند، نمی‌تواند کاری انجام دهد جز اتحاد با مجاهدین یا عقب‌نشینی بیشتر. افزایش خشونت هم به تبع آن به‌وجود می‌آید که پس از آنکه ما منطقه (ای که خشونت در آن رخ داده) را مورد بررسی و مطالعه قرار دادیم و با طلایه‌داران مان در آن ارتباط برقرار کردیم، باید مدیریت شود و... .

طرح عقب‌نشینی و وارد آوردن ضربه به نقاط خاص

این طرح شامل این موارد می‌شود:

* یک استراتژی نظامی که برای متفرق کردن تلاش‌ها و نیروهای دشمن به کار آید و ظرفیت‌های مالی و نظامی‌اش را دچار فرسایش و به اصطلاح «خشکسالی» سازد.

* یک استراتژی رسانه‌ای که بر دو طبقه متمرکز است یا دو طبقه را هدف می‌گیرد: اولین طبقه توده‌ها هستند، به منظور واداشتن تعداد زیادی از آنها برای پیوستن به جهاد، انجام حمایت منطقی از آنها و اتخاذ نگرش منفی نسبت به آنهایی که به این صفوف ملحق نمی‌شوند. دومین طبقه نیروهای دشمن است که حقوق و درآمدهای اندکی دارند به منظور واداشتن آنها جهت پیوستن به صفوف مجاهدین یا لااقل، فرار از خدمت ارتش.

پس از یک دوره زمانی مشخص و مناسب، برای این اهداف کار و تلاش می‌کنیم:

* بسط و توسعه یک استراتژی نظامی به منظور واداشتن نیروهای دشمن به عقب‌نشینی از مواضع و اهداف اقتصادی برای حمایت از آنها.

* بسط و توسعه یک استراتژی رسانه‌ای به‌گونه‌ای که به قلب رهبران میانی ارتش‌های کفر برسد و آنها را هدف قرار دهد تا آنها را وادار به پیوستن به جهاد کند.

* طرح‌ریزی، آماده‌سازی و آموزش برای بهره‌برداری از نتایج نکات قبلی ← یعنی آغاز هرج و مرج و خشونت.

* تشکیل یک برنامه/ طرح رسانه‌ای که در هریک از این مراحل به دنبال توجیهات عقلی و شرعی برای این عملیات‌ها به ویژه هدف گرفتن توده‌ها باشد. این باید طرحی باشد که از مخمصه هدف قرار دادن آحاد گروه‌های اسلامی دیگر - که همه چیز را می‌دانند- بپرهیزد. با این حال، توده‌ها مولفه‌ای دشوار هستند که باید حامی و پشتیبان ما در آینده باشند به این شرط که در این طرح شفافیت و حتی گاهی تصریح خطاها وجود داشته باشد. این، دروغ‌ها و حقه‌های دشمن را فاش کرده و با جدیت تاثیر صداقت ما در میان توده‌ها برقرار می‌سازد.

وقتی این طرح رسانه‌ای - که از این پس کمیته‌های رسانه‌ای باید تعیین کنند که چه برنامه‌ای برای آن دارند- این مرحله از مدیریت خشونت را همراهی کند، هدف خاصش انگیزه بخشیدن به مردمی در میان توده‌ها - به ویژه جوانان- می‌شود تا به مناطقی پرواز کنند که ما مدیریت آن را در دست داریم البته پس از آنکه خبرهای مربوط به شفافیت و صداقت مان به آنها رسید تا آنها کاملا از فقدان پول، نفر و دستاوردهای این دنیایی آگاه
شوند.

توجه داشته باشید که وقتی می‌گوییم توده‌ها مولفه‌های دشواری هستند، منظور ما این نیست که جنبش مان وابسته و متکی به آنها شود. ما می‌دانیم که آنها عموما وابسته به آن چیزی که طاغوت در ساختارهایشان ایجاد کرده نیستند. ما همچنین می‌دانیم که هیچ بهبودی برای زندگی عمومی نیست تا زمانی که پیروزی حاصل شود. (همان‌طور که) هر که توده‌ها را نادیده بگیرد و انتظار داشته باشد که آنها نماینده اکثریت باشند، نقش سیاست‌های رسانه‌ای همانا همدردی با آنها یا لااقل خنثی کردن و بی‌طرف کردن آنها خواهد بود. با این حال، برای ما مقدر شده که در میان مردم- به اذن خدا و قدرت او- ذخیره‌ای (توانمند) از اقدام موثر داشته باشیم به این شرط که باید متعهد به روش‌هایی شویم که برگزیدگان این امت را از سایر توده‌ها جدا سازد. از خدا می‌خواهیم که ما را مورد عفو خویش قرار دهد تا در زمره عفوشدگان قرار بگیریم.

با این فرض که ما به نیم میلیون مجاهد برای نبرد طولانی‌مان نیاز داریم تا این نبرد را به پایان برسانیم - به اذن خدا- احتمال به دست آوردن این تعداد از کشوری یک میلیارد نفری آسان‌تر از جوانان یک جنبش اسلامی است که آلوده به تردیدهای شیوخ شر (یا شیوخ شیطان) شده‌اند. جوانان آن کشور به ماهیت غریزی بشری به دلیل طغیانگری در درون خود نزدیک‌تر هستند. این چیزی است که تجربیات دهه‌های گذشته به ما ثابت کرده است. در مورد حوادث اخیر، برای همه روشن شده است که همان فرد- با طبیعت غریزی خود- با این حوادث به شیوه بهتری تعامل می‌کند تا گروه‌های اسلامی بی روحی که دین شان در محاصره راهبان و خاخام‌های شیطانی است.

خاطر نشان می‌کنیم که گاهی بیشتر آن موضوع رسانه‌ای باید کسانی را هدف گیرد که دست رد به تردیدهای شیوخ شر می‌زنند حتی اگر آن موضوع، موضوعی باشد که مربوط به توده‌ها هم باشد. بی‌تردید این لازم است اما باید تمرکز بیشتری بر نوع بیانی باشد که متناسب با خلق و خو و طرز فکر مردم باشد و به ایده‌هایی بپردازد که مانع پیوستن آنها به صفوف جهاد می‌شود به‌ویژه تاکید بر اینکه آنها دارای یک روش اندیشه‌ای و احساسی هستند که متفاوت از طرز فکر «آن دو روش قبلی» است.