بخش سی و دوم
پدیده شوم قرن جدید - ۱۳ دی ۹۵
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که «دولت اسلامی» در سال ۲۰۰۷ عملا شکست خورد. وقتی خبر شکست این گروه به رهبری القاعده رسید، آنها نگران شدند. «دولت اسلامی» در یک وضعیت بینظمی بود. در اعلام دولت سرعت به خرج داده شده بود و «امیرالمومنین» ابوعمر البغدادی بهصورت اتفاقی انتخاب شده بود. در بهار ۲۰۰۷، یکی از علمای مذهبی ارشد القاعده که یک فلسطینی به نام «ابو الولید الانصاری» بود نامهای تند به ابو عمر البغدادی و ابوحمزه فرستاد و از ناکامی آنها برای مشورت با القاعده پیش از اعلام دولتشان انتقاد کرد.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که «دولت اسلامی» در سال 2007 عملا شکست خورد. وقتی خبر شکست این گروه به رهبری القاعده رسید، آنها نگران شدند. «دولت اسلامی» در یک وضعیت بینظمی بود. در اعلام دولت سرعت به خرج داده شده بود و «امیرالمومنین» ابوعمر البغدادی بهصورت اتفاقی انتخاب شده بود. در بهار 2007، یکی از علمای مذهبی ارشد القاعده که یک فلسطینی به نام «ابو الولید الانصاری» بود نامهای تند به ابو عمر البغدادی و ابوحمزه فرستاد و از ناکامی آنها برای مشورت با القاعده پیش از اعلام دولتشان انتقاد کرد.
انصاری مخالف ایده انحلال دولت بود زیرا چنین اقدامی به نفع «دشمنان» است اما او آشکارا از تاسیس آن اظهار پشیمانی کرد. او اعلام کرد که «بسیاری» در القاعده «سوالات و نگرانیهایی» در مورد دولت تازه اعلام شده اسلامی دارند و این موجب ترس و نگرانی شده است. انصاری از رهبران امارت جدید خواستار گزارشی در مورد شرایط منتهی به این تصمیم شده بود. این گزارش احتمالا از سوی ابوحمزه تهیه شد که به گفته الظواهری، در نامهای به القاعده «تاسیس دولت را توجیه میکرد.»
ماهیت واقعی روابط میان القاعده و «دولت اسلامی» برای مردم چندان فاش نشده است. در سال 2014، ظواهری اعلام کرد که ابوحمزه المهاجر در خفا بیعت «دولت اسلامی» را به رهبری القاعده اعلام کرد. ظاهرا به نظر میرسد این گروه با رهبر القاعده بیعت نکرده باشد؛ اقدامی که معیاری عملی برای زیرشاخههای القاعده به حساب میآید. در هر صورت، بیعت سرّی «دولت اسلامی» با القاعده ظاهرا در حال انکار و تایید باقی ماند. در سال 2011، رهبران القاعده همچنان شکایت میکردند که «دولت اسلامی» توجه اندکی به آنها کرده است. «آدم غدن»، سخنگوی آمریکایی القاعده که به بنلادن مشاوره میداد خواستار «قطع روابط سازمانی» با «دولت اسلامی عراق» شد زیرا به «دولتی خیالی» تبدیل شده که اقدامات متضادش و خشونت بی حد و اندازه اش باعث خدشه به چهره القاعده شده است. القاعده نه دستور و نه توصیهای به رفتارهای «دولت اسلامی» کرده بود. در هر صورت، «روابط» میان دو گروه «تا چند سالی به شدت از هم گسست.»
در زمانی که ابو عمر البغدادی و ابوحمزه المهاجر در حمله مشترک نیروهای عراقی و آمریکایی نزدیک تکریت در 18 آوریل 2010 کشته شدند، «دولت اسلامی» ظاهر دولت بودن را از دست داد. ابوحمزه سال پیش از مرگش، در حال نبرد با اتهاماتی بود دال بر اینکه دولتش «یک دولت کاغذی است.» براساس شواهد ارائه شده در برابر پلیس عراق، همسرش چنین پرسید: «آن دولت اسلامی عراق که از آن صحبت میکنید کجاست؟ ما در صحرا و بیابان زندگی میکنیم.» پنتاگون در ترسیم کاهش ارزش سیاسی این گروه، در فوریه 2008 جایزه تعیین شده برای ابوحمزه را از 5 میلیون دلار به 100 هزار دلار کاهش داد. سخنگوی پنتاگون در آن زمان گفت: «ارزیابیهای اخیر، براساس مولفههای بسیار، نشان میدهد که او به اندازه سال گذشته دیگر یک رهبر موثر القاعده در عراق نیست.» در عین حال، نفوذ ابو عمر البغدادی چنان حاشیهای شد که مقامهای آمریکایی در سال 2007 به این باور رسیدند که او بازیگری است که ویژگی افسانهای دارد و دیگر برای آنها اهمیت گذشته را ندارد. با تمام این توصیفات، برخی گفتند که این سخنان درست نیست اما با این حال، غیبت البغدادی تا سال 2009 به طول انجامید.
انتخاب رهبر جدید
ظرف یک ماه پس از مرگ آنها، شورای شریعت «دولت اسلامی» امیر جدید را انتخاب کرد. او ابوبکر البغدادی بود که همچنان رهبر این گروه است. رهبر جدید هم مانند سلفش ادعا کرد که از قبیله قریش و از تبار پیامبر است و خود را «امیرالمومنین» نامید. هیچ بیانیه رسمی تا نیمه سال 2011 از سوی رهبر جدید صادر نشد تا اینکه سخنگوی جدید داعش در آن زمان یعنی ابومحمد العدنانی بیانیهای را از طرف رهبر جدید قرائت کرد. چیزی نگذشت که العدنانی و البغدادی به دو تن از رهبران برجسته و جدید داعش تبدیل شدند که پیوسته پیامهای صوتی منتشر میکردند. رهبران جدید که به عربی فصیح سخن میگفتند به مراتب سخنوران با استعدادتری نسبت به گذشتگان خود بودند. اطلاعات قابل اعتماد در مورد سوابق و هویت این دو نفر طی دو سال گذشته به دست آمده است.
به گفته العدنانی، نام واقعی ابوبکر البغدادی این بود: «ابراهیم بن عواد بن ابراهیم بن علی بن محمد البدری السامرایی.» البغدادی در سامرا متولد و بزرگ شد و در بغداد تحصیل کرد. به گفته اینترپل، او در سال 1971 زاده شد. تنها زندگینامهای که از البغدادی وجود دارد از سوی ترکی بنعلی نوشته شده که در اوت 2013 منتشر شد. او علاوه بر اینکه نسب البغدادی را به پیامبر رساند اعلام کرد که وی در زمینه فقه اسلامی از دانشگاه دولتی بغداد دکترا گرفته است و کتابی در مورد ترتیل در قرآن نگاشته است و در مساجد عراق بهعنوان واعظ حضور داشته است. در سال 2003، او یک گروه جهادی تشکیل داد و در سال 2006 بهعنوان قاضی به «دولت اسلامی عراق» پیوست و عضو شورای شریعت آن شد. بغدادی از سوی نیروهای آمریکایی در فوریه و دسامبر 2004 دستگیر شد. به گفته وزارت خارجه آمریکا،نام واقعی عدنانی نیز «طاها صبحی فلاحه» بود که در سال 1977 نزدیک حلب در شمال سوریه متولد شد. بیوگرافی بنعلی از العدنانی چنین میآورد که «عدنانی و گروه جهادیون سوری با زرقاوی پیش از اشغال عراق از سوی آمریکا بیعت کرده بودند. عدنانی به عراق رفت تا از شورش جهادیون حمایت کند اما با زندانی شدن 6 ساله او در فعالیتهایش وقفه افتاد. عدنانی هم تمایلات علمی داشت و در اردوگاههای جهادیون کلام و فقه تدریس میکرد.
دوره بازگشت
در اواخر ژانویه 2012، «دولت اسلامی» در مرحله بازگشت بود. این گروه با انتشار سخنرانیها و بیانیههایی «بازگشت قریبالوقوع» خود را اعلام کرد و افزود که روزانه حامیان جدیدی را بهدست خواهد آورد. عدنانی در فوریه 2012 اعلام کرد: «دولت اسلامی به زودی و به اذن خدا به تمام مناطقی باز میگردد که از او گرفته شده است.» البغدادی هم در جولای 2012 پا فراتر گذاشت و اعلام کرد که دولت اسلامی «در حال بازگشت است و سرزمینهایی که از قبل داشت را در کنار سرزمینهای جدید تسخیر خواهد کرد... دولت اسلامی مرزهای فعلی را به رسمیت نمیشناسد و قائل به هیچگونه مفهومی از شهروندی نیست.»
ارسال نظر