اکونومیست خبر داد
خطر ناسیونالیسم در کمین جهان
دنیای اقتصاد: اکونومیست در سرمقاله خود نوشت که ترامپ تازهترین سرباز یک نوع از ملیگرایی خطرناک است که باید به آن عنوان «ملیگرایی قومی» را داد. این نوع ناسیونالیسم پرخاشجویانه و نوستالژیک است و بر پایه نژاد یا تاریخ، قصد از هم پاشیدن یک ملت را دارد. در نیمه نخست قرن بیستم و در سیاهترین ساعت آن، ملیگرایی قومی به جنگ منجر شد. اما پوپولیسم ترامپ ضربهای است بر ملیگرایی مدنی. به باور اکونومیست، ملیگرایی در سایر نقاط جهان نیز در حال قدرت گرفتن است.
دنیای اقتصاد- شادی آذری: هفتهنامه اکونومیست در سرمقاله این هفته خود با اشاره به شعار ترامپ با مضمون «نخست آمریکا»، نوشت که ترامپ تازهترین سرباز یک نوع ملیگرایی خطرناک است.
دنیای اقتصاد: اکونومیست در سرمقاله خود نوشت که ترامپ تازهترین سرباز یک نوع از ملیگرایی خطرناک است که باید به آن عنوان «ملیگرایی قومی» را داد. این نوع ناسیونالیسم پرخاشجویانه و نوستالژیک است و بر پایه نژاد یا تاریخ، قصد از هم پاشیدن یک ملت را دارد. در نیمه نخست قرن بیستم و در سیاهترین ساعت آن، ملیگرایی قومی به جنگ منجر شد. اما پوپولیسم ترامپ ضربهای است بر ملیگرایی مدنی. به باور اکونومیست، ملیگرایی در سایر نقاط جهان نیز در حال قدرت گرفتن است.
دنیای اقتصاد- شادی آذری: هفتهنامه اکونومیست در سرمقاله این هفته خود با اشاره به شعار ترامپ با مضمون «نخست آمریکا»، نوشت که ترامپ تازهترین سرباز یک نوع ملیگرایی خطرناک است. اکونومیست در سرمقاله خود چنین نوشت: وقتی که دونالد ترامپ وعده داد آمریکا را بار دیگر به یک قدرت بزرگ تبدیل خواهد کرد، در واقع شعار رونالد ریگان در سال ۱۹۸۰ را بار دیگر تکرار کرد. در آن زمان رای دهندگان آمریکایی پس از شکستهایی که در دوران ریاستجمهوری کارتر شاهد بودند، خواستار احیا بودند. در ماه جاری هم مردم به این دلیل به ترامپ رای دادند که به آنها وعده داد یک تغییر «تاریخی بیهمتا در زندگی» را برای آنها به ارمغان میآورد. البته تفاوتی بین این دو هست. ریگان در زمان انتخابات آمریکا را بهعنوان «یک شهر درخشان بر فراز تپه» توصیف کرده بود. او با تهیه فهرستی از همه اقداماتی که آمریکا میتوانست برای استقرار امنیت در جهان انجام دهد، رویای کشوری را به تصویر کشیده بود که «درونگرا نیست بلکه به دیگران تمایل دارد و برونگراست.» در مقایسه اما ترامپ، سوگند خورده است که آمریکا را در اولویت قرار دهد. ترامپ گفته است که دیگر اجازه نخواهد داد جهانی شدن، کشور یا مردمش را احاطه کند. آمریکای ریگان خوشبین بود در حالیکه آمریکای ترامپ عصبانی است. به ملیگرایی نوین خوش آمدید. برای نخستین بار از جنگ جهانی دوم تاکنون قدرتهای بزرگ و در حال رشد بهطور همزمان تحت بندگی شووینیسم (ملیگرایی افراطی) در آمدهاند. رهبران کشورهایی از قبیل روسیه، چین و ترکیه همچون ترامپ به دیدگاه بدبینانهای دچار شدهاند که براساس آن سیاست خارجی اغلب یک بازی بیحاصل است که در آن منافع جهانی در رقابت با منافع ملی قرار میگیرند. این یک تغییر بزرگ است که به جهانی خطرناکتر منجر خواهد شد. ملیگرایی یک مفهوم موسع است و به همین دلیل است سیاستمداران دستکاری در آن را بسیار آسان مییابند. در بهترین وضعیت، ملیگرایی موجب اتحاد کشور در زمینه ارزشهای مشترک میشود تا اموری که افراد به تنهایی نمیتوانند مدیریت کنند، به درستی شکل گیرد. «ملیگرایی مدنی» در جهت مصالحه در امور و با نگاهی به آینده است. این نوع از ملیگرایی با ارزشهای جهانی همچون آزادی و برابری در ارتباط است. در عوض «ملیگرایی قومی» که بیحاصل است، پرخاشگر و نوستالژیک است و بر پایه نژاد یا تاریخ، قصد از هم پاشیدن یک ملت را دارد. در نیمه نخست قرن بیستم و در سیاهترین ساعت آن، ملیگرایی قومی به جنگ منجر شد.
پوپولیسم ترامپ ضربهای است بر ملیگرایی مدنی. ترامپ تلاشهای پیشین آمریکا را در شرایطی تضعیف میکند که ملیگرایی در سایر نقاط جهان نیز در حال قدرت گرفتن است. در روسیه، ولادیمیر پوتین به ارزشهای آزادیخواهانه جهان انتقاد کرده تا تلفیقی از سنت نژاد اسلاو و مسیحیت ارتودوکس را به نمایش گذارد. در ترکیه، رجب طیب اردوغان از اتحادیه اروپا و مذاکرات صلح با اقلیت کرد روی گردانده و به نوعی از ملیگرایی روی آورده است که هدفش رصد و شناسایی سریع توهینها و تهدیدهای خارجی است. در هندوستان نارندرا مودی در حالیکه به خارج و مدرنسازی نگاه میکند، پیوندهایی با گروههای هندوی ملیگرای قومی دارد که مروج ملیگرایی افراطی و تحمل نکردن سایرین هستند. در چنین شرایطی، ملیگرایی چینی چنان عصبانی و خشن شده است که حزب کمونیسم برای کنترل آن به دردسر افتاده است. درست است که این کشور به بازارهای باز وابسته است، برخی نهادهای جهانی را در خود جای داده و میخواهد به آمریکا نزدیک شود اما از دهه ۱۹۹۰ به بعد، به کودکان مدارس یک مقدار ثابت روزانه آموزشهای «میهن دوستانه» داده میشود تا ماموریت پاک کردن یک قرن سوابق تحقیرآمیز را بر عهده گیرند و اگر از دید قوم «هان» به سایرین بنگرید، همه افراد دیگر شهروند درجه دو هستند. همزمان با شکوفایی ملیگرایی قومی، بزرگترین تجربه جهان در «پساملیگرایی» در حال زوال است. معماران اتحادیه اروپا بر این باورند که ملیگرایی که موجب دو تکه شدن اروپا در دو جنگ جهانی شد، پژمرده خواهد شد و از میان خواهد رفت و رقابتهای ملی جای مجموعهای از مفاهیم دیگر همچون کاتولیک، آلزاسی، فرانسوی و اروپایی را بهطور همزمان خواهند گرفت. اما در بخش اعظم اروپا چنین اتفاقی هرگز روی نداد. انگلستان به ترک اتحادیه اروپا رای داد و در کشورهای کمونیست سابق همچون لهستان و مجارستان قدرت به گروههایی که از خارجیها در هراسند و به ملیگرایی افراطی باور دارند انتقال داده شده است. یک تهدید کوچک اما در حال رشد هم وجود دارد و آن اینکه فرانسه از اتحادیه اروپا روی برگرداند و در نتیجه آن را به نابودی کشاند. در آمریکا ترامپ باید این را بفهمد که سیاستهایش به ملیگرایی رقابتی سایر کشورها منجر خواهد شد. مشارکت نداشتن با جهان نه تنها آمریکا را از جهان جدا نخواهد کرد، بلکه تنها باعث خواهد شد که در برابر شورشها و نزاعی که ملیگرایی نوین موجب میشود، آسیبپذیر شود. اگر سیاست جهان مسموم شود، آمریکا محروم خواهد ماند و خشمش بیشتر خواهد شد و این خطر را بهوجود خواهد آورد که ترامپ به یک دور باطل انتقام و دشمنی دچار شود. هنوز برای پایان دادن به دیدگاه تیره او دیر نیست. او برای کشورش و برای کل جهان نیاز دارد که به نوع میهنپرستی روسای پیشین روی آورد.
ارسال نظر