بخش شانزدهم
دستنشانده القاعده - ۲۰ شهریور ۹۵
جنیفر کافارلا
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش پانزدهم گفته شد که «گروه خراسان» از سوی یک عضو ارشد القاعده و دستیار نزدیک بن لادن یعنی «محسن الفضلی» رهبری میشد. همچنین اشاره شد که النصره به عضوگیری اروپاییها و آمریکاییهای دارای پاسپورت غربی پرداخت تا طرحهای خود برای هدف قرار دادن کشورهای اروپایی و آمریکا را با پشتیبانی بمبساز برجسته و اصلی «القاعده در شبهجزیره عربستان» توسعه دهند. النصره در زمینه عضوگیری دو پیششرط اساسی دارد: ۱- النصره بارها خواستار «تزکیه» - یا تضمین شخصی- از سوی دو فرمانده در خط مقدم شده که حاضر به شهادت در مورد مهارت و تعهد مذهبی آن عضو بالقوه جذب شده باشند- ۲- گام بعدی این است که آن عضو جذب شده شجاعت و فداکاری خود نسبت به النصره و ایدئولوژی این گروه را به محک آزمون بگذارد.
جنیفر کافارلا
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش پانزدهم گفته شد که «گروه خراسان» از سوی یک عضو ارشد القاعده و دستیار نزدیک بن لادن یعنی «محسن الفضلی» رهبری میشد. همچنین اشاره شد که النصره به عضوگیری اروپاییها و آمریکاییهای دارای پاسپورت غربی پرداخت تا طرحهای خود برای هدف قرار دادن کشورهای اروپایی و آمریکا را با پشتیبانی بمبساز برجسته و اصلی «القاعده در شبهجزیره عربستان» توسعه دهند. النصره در زمینه عضوگیری دو پیششرط اساسی دارد: 1- النصره بارها خواستار «تزکیه» - یا تضمین شخصی- از سوی دو فرمانده در خط مقدم شده که حاضر به شهادت در مورد مهارت و تعهد مذهبی آن عضو بالقوه جذب شده باشند- 2- گام بعدی این است که آن عضو جذب شده شجاعت و فداکاری خود نسبت به النصره و ایدئولوژی این گروه را به محک آزمون بگذارد.
النصره علاوه بر استخدام منظم و آموزش به دنبال یک تحول نسلی در جامعه سوریه از طریق آموزش نظامی و مذهبی جوانان سوری است. النصره کودکان را از طریق برنامههای اجتماعی و فعالیتهای حکومتیاش جذب میکند. این اقدام از طریق «دعوت» انجام میشود که کودکان از طریق آن وارد برخی از مدارس رسمی مذهبی در سراسر سوریه میشوند. این مدارس عموما از سوی النصره در رسانههای اجتماعی تبلیغ میشوند. همچنین تصاویری از قرائت قرآن از سوی کودکان و برخی امتحانات مذهبی نیز در این رسانهها پخش میشود. در یک مثال، حساب اجتماعی النصره در ادلب تصاویری از کودکانی را پخش میکرد که نمرات امتحانی خود را براساس اطلاعاتشان از اسلام و قرآن در «موسسه فاروق برای مطالعات اسلامی» دریافت میکردند. در فوریه 2014 نیز فیلمی 50 دقیقهای از اردوگاه مذهبی برای کودکان در غوطه شرقی در حومه دمشق منتشر شد. این آموزش مذهبی به سان گذار به آموزش نظامی تلقی میشود و رسانههای اجتماعی النصره بهطور منظم تصاویری از اردوگاههای آموزشی النصره برای کودکان را پخش میکنند. آموزش نظامی جزئی از تعامل اجتماعی گسترده با کودکانی است که فعالیتهایی مانند گردش در جاهای دیدنی در محیطهای طبیعی را در بر میگیرد. استخدام کودکان از سوی النصره جزئی از برنامه بلندمدت القاعده و برنامه «چند نسلی» برای برقراری خلافت اسلامی جهانی است. تعامل راهبردی النصره با جوانان سوری نشاندهنده سرمایهگذاری خطرناکی است که مکمل تلاش مداوم این گروه برای نفوذ خود در جامعه سوریه در سطح اجتماعی و نظامی است. از طریق این آموزش، النصره مفاهم، تاکتیکها و اولویتهای سازمان القاعده در جهانبینی جوانان سوری را طبیعی و عادی میسازد. به جای اعزام کودکان به خط مقدم، شستوشوی مغزی جوانان سوری از سوی النصره برای ایجاد نسل آیندهای از ظرفیتها و افراد با استعداد به شکلی هدفمند صورت میگیرد که یک روزی بخشی از رویای دولت اسلامی را تشکیل خواهند داد. اکثریت گروههای مسلح در سوریه از کودک سرباز استفاده میکنند، جایی که نفس جنگ در حال پروراندن نسل جدیدی از مبارزان است. استخدام کودکان در صفوف زیرشاخه یکی از زیرشاخههای القاعده خطر مضاعف استقبال از ایدئولوژی سلفی- جهادی النصره در میان جوانان سوری را به دنبال دارد.
مراحل تکوین و تطور النصره
1- مارس تا دسامبر 2011: توسعه پنهانی: وقتی در بهار 2011 تظاهرات علیه حکومت بشار اسد در سوریه آغاز و شدت گرفت و زمانی که نیروهای امنیتی شروع به کاربرد تاکتیکهای خشونتبار برای سرکوب مخالفان کردند، اولین نشانههای مقاومت مسلحانه ظاهر شد. حملات گزارش شده محدود اما شدیدی شروع شد که نیروهای امنیتی رژیم را در استانهای حمص، ادلب و حما در ماه مه هدف گرفت. افسران سوری با دستوراتی مبنی بر برخوردهای قاطع و سریع مواجه شدند اما برخی سربازان پیاده نظام از فرمان سر باز زدند. بسیاری از آنها به گروه «أسـرار حـرکـه الـضـبـاط الاحـرار» (جنبش افسران آزاد) ملحق شدند که از سوی سرهنگ «حسین هرموش» در ژوئن 2011 به منظور هماهنگ کردن افسران بریده، برای اقدام علیه رژیم اسد تشکیل شده بود. وقتی این مقاومت ملیگرایانه بومی آشکارا ظهور کرد، یک روند شوم نیز شروع به ائتلاف با همقطاران کرد. این ائتلاف که با مجموعهای از زندانیان آزاد شده در مارس، مه و ژوئن 2011 تقویت شد- این اقدام در راستای امتیاز به معترضان صورت گرفت اما در واقع، تلاش بدبینانه از سوی دولت اسد برای معرفی مخالفانش بهعنوان افراطی بود- باعث شد که صدها اسلامگرای سوری در درون هستههایی با یکدیگر ادغام شوند و به دنبال فرصتهایی برای فعال کردن مخالفت خود با رژیم باشند. در حالی که بسیاری به سوی تشکیل جنبشهای اسلامی ملیگرایانه مانند «لواءالاسلام» (اکنون جیشالاسلام)، «صغور الشام» و «کتائب احرارالشام» (که اکنون با حرکت احرارالشام الاسلامیه ادغام شده) رفتند اما دهها گروه دیگر در شبکههای افراطیتر سلفی- جهادی ادغام شدند.
همین شبکهها بودند که ابوبکر البغدادی و معاونش حاجی بکر در عراق در ذهن میپروراندند آنگاه که در جولای 2011 تصمیم گرفتند به دنبال تاسیس جناح سوری برآیند. انتخاب جولانی که پیشتر بهعنوان امیر «دولت اسلامی عراق» (ISI) برای استان نینوا - منطقهای با بیشترین ارزش استراتژیک که موصل، شهر ارزشمند به لحاظ مالی را با تل عفر و سنجار، قطبهای لجستیک، ادغام میکرد- فعالیت میکرد بهعنوان رهبر جناح سوری که قرار بود شکل بگیرد نشان از اهمیت این ماموریت دارد. 6 همدست او نیز از چهرههای باتجربه جهادی بودند. برجستهترین آنها «میسر علی موسا عبدالله الجبوری» (ابو ماریه القحطانی)، شهروند عراقی، بود که از همان روزهای اول 2004- 2003 با «القاعده در عراق» (AQI) ارتباط داشت و بعدها به معاونت در گروه النصره رسید و به رهبر مذهبی تبدیل شد. دو اردنی- فلسطینی هم بودند: مصطفی عبداللطیف الصالح (ابو اَناس الصحابه) که تسهیلکننده و عضوگیر خارجی برجسته در «دولت اسلامی عراق» بود و دومی هم «ایاد توباسی» (ابو جُلَیبیب) بود که دستیار نزدیک و برادر همسر ابومصعب الزرقاوی، پایه گذار القاعده در عراق بود. در کنار آنها یک فلسطینی به نام «ابو عمر الفلسطینی» و دو سوری به نامهای «اَناس حسن خطاب» (تسهلکننده مهم منطقهای دولت اسلامی عراق) و «صالح الحماوی» هم حضور داشتند.
ارسال نظر