بخش پایانی
فروپاشی نظم جهانی - ۱ شهریور ۹۵
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
نویسندگان در بخش نتیجهگیری به طرح پرسش و پاسخ پرداختهاند. آنها معتقدند نابودی داعش در عراق و سوریه تهدید زیرشاخههای این گروه در آفریقا، مصر و آسیا را پایان نخواهد داد. این زیرشاخهها حتی اگر از خلافت در حال مرگ هم بگسلند باز هم نیرویی مبارز باقی خواهند ماند. شکست النصره به هیچوجه مشکل ناشی از شکلگیری دوباره پناهگاه امن القاعده در شبهجزیره عربستان و نیروهای نظامیاش در یمن، شمال آفریقا، گروه الشباب در شرق آفریقا یا از متحدان فراوان القاعده و گروههای همفکر در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را حل نمیکند.
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
نویسندگان در بخش نتیجهگیری به طرح پرسش و پاسخ پرداختهاند. آنها معتقدند نابودی داعش در عراق و سوریه تهدید زیرشاخههای این گروه در آفریقا، مصر و آسیا را پایان نخواهد داد. این زیرشاخهها حتی اگر از خلافت در حال مرگ هم بگسلند باز هم نیرویی مبارز باقی خواهند ماند. شکست النصره به هیچوجه مشکل ناشی از شکلگیری دوباره پناهگاه امن القاعده در شبهجزیره عربستان و نیروهای نظامیاش در یمن، شمال آفریقا، گروه الشباب در شرق آفریقا یا از متحدان فراوان القاعده و گروههای همفکر در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی را حل نمیکند. در ادامه به پرسشها و پاسخهای دیگری پرداخته شده است.
شکست النصره در سوریه به دلیل زیرشاخههای قوی و وابسته در یمن، آسیای جنوبی و آفریقا همان تاثیر را بر جنبش جهانی القاعده نخواهد داشت. این باعث اختلال در آن جنبش خواهد شد چرا که توجه و منابع خود را بر مبارزه در سوریه و نفع بردن از توانایی خود در جمعآوری پول قرار داده است. همچنین باعث شکستی مهم برای القاعده و رهبرش ایمن الظواهری خواهد شد که نام و اعتبار خود را برای النصره گذاشته است. دلیل واقعی برای اولویتبندی شکست النصره، دفاعی است. این گروه در نفوذ به مجموعهای از گروههای اپوزیسیون سلفی و غیرسلفی در سوریه موفقتر از سایر زیرشاخههای القاعده در منطقه عمل کرده است. مجاز دانستن النصره برای ادامه این رسوخ و همکاری به او اجازه خواهد داد تا تلاشهای خود برای رادیکال کردن بخش قابلتوجهی از اپوزیسیون سنی را از طریق آموزش و کاربرد درست زور از طریق ترورهای هدفمند چهرههای کلیدی که مخالفش هستند، ادامه دهد. النصره در میان تمام زیرشاخههای دیگر القاعده بزرگترین و بلندمدتترین تهدید است و شکست آن باید یکی از بزرگترین اولویتهای هر نوع استراتژی برای دفاع از آمریکا و اروپا در برابر حملات القاعده باشد.
آیا عاقلانه و ایمن است که به جای اینکه خودمان را در باتلاق درگیریهای قومی- فرقهای در خاورمیانه دخالت دهیم، بر متلاشی کردن شبکههای خاصی متمرکز شویم که حملات علیه آمریکا و اروپا را برنامهریزی میکنند؟
جدا کردن عناصر القاعده و داعش که فعالانه تلاش دارند به غرب از طریق بدنه اصلی این گروهها که در خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای جنوبی میجنگند حمله کنند، غیرممکن است. تمام وابستگان و زیرشاخههای القاعده و داعش تلاش دارند تا جنگ با غرب را تا جایی که میتوانند به درون آن کشورها ببرند. تفاوت در میان و در درون این گروهها در مورد این مساله عملگرایانه است. اما اخراج غرب از جهان اسلام و پیروزی جهان اسلام هدف اصلی القاعده و داعش است. هر دو گروه میخواهند علاوه بر تحمیل دیدگاههای اسلامی خود به مسلمانان، این دیدگاهها را بر سایر بشریت نیز تحمیل کنند. یک استراتژی مناسب جنبش سلفی- جهادی را به گروهی که میخواهد به غرب حمله کند و گروهی که صرفا اهداف محلی دارد تقسیم نمیکند زیرا هیچ طبقهبندی درجه دومی وجود ندارد. زیرشاخه داعش یا القاعده بودن یعنی داشتن دستور کاری جهانی.
تقسیم کار در درون این دو گروه باعث ایجاد زیرگروههای متفاوتی شده که در حال آمادهسازی و انجام حمله به غرب هستند. این استراتژی مناسب همچنین درک میکند که گروههای سلفی- جهادی مستقل از القاعده و داعش پایگاهی حمایتی تشکیل میدهند که از آن قدرت کسب کرده و انعطافپذیری بهدست میآورند. گروههای تهاجمی که بر حمله به خارج متمرکز هستند در پناهگاههای امن در عراق و سوریه زندگی نمیکنند بلکه از مبارزان محلی در آن سرزمینها قطع رابطه میکنند. آنها بر زیرساختهای گستردهای که نیروهای مسلح سلفی- جهادی فراهم آوردهاند اتکا دارند و از این زیرساختها برای حمایت از مبارزان محلی خود استفاده میکنند. سازمانهای نظامی سلفی در عراق، سوریه، یمن، آسیای جنوبی و جاهای دیگر ابزارهای کاملا تثبیت شدهای برای کسب و توزیع مبالغ هنگفت پول نقد در اختیار دارند. آنها دهها هزار مبارز از نقاط مختلف دنیا را به خود جذب کردهاند، آموزش میدهند و به تجهیز آنها میپردازند. آنها از رسانههای خبری بزرگ و پیچیدهای برخوردارند. آنها همچنین تیمهای تحقیق و توسعه خود را که در طراحی و ساخت انواع ادوات انفجاری متخصص هستند مورد حمایت قرار میدهند. این گروهها همچنین از سیستمهای پیشرفته ارتباطی استفاده میکنند تا بتوانند از اعضایشان در برابر سیستمهای اطلاعاتی محافظت کنند. آنها همچنین نیروهایی دارند که میدانند چگونه آمادهسازی کرده، طرح ریزی کنند و عملیاتهای نظامی در آن سوی دریاها و در مناطق دوردست را به اجرا درآورند. هستههایی که به غرب حمله میکنند نماد این توانمندیها هستند. القاعده و داعش به راحتی میتوانند هستههای جدیدی را جایگزین هستههای نابود شده کنند زیرا از منابع لازم برای حمایت از این هستههای کوچک در مقایسه با مبارزان در عراق و سوریه برخوردارند. هدف قرار دادن هستههایی که غرب را هدف قرار میدهند کار چندانی از پیش نمیبرد جز اختلال در انجام برخی عملیاتها و جریتر کردن داعش و القاعده برای انتقال نبرد به خیابانها و خانههای غربیها.
چرا نمیتوانیم بر ارتشها و دولتهای منطقهای اتکا کنیم که نفعشان در مبارزه با داعش و القاعده بیش از ما است یا چرا نمیتوانیم با دشمنانی مانند روسیه برای مدیریت تهدید با همکاری محدود آمریکا تعامل کنیم؟
جهان اسلام در نهایت باید داعش و القاعده را در درون خود شکست دهد. شیعه و سنی باید بتوانند راهی بیابند تا با یکدیگر در صلح زندگی کنند همانطور که در طول تاریخ خود با یکدیگر در صلح زیستهاند. ایالاتمتحده نباید و نمیتواند بهطور یکجانبه یا در تعامل با کشورهای خارجی راه حلی بر منطقه تحمیل کند. بازیگران محلی نقشی مهم در حلوفصل نزاع و پایان دادن به تهدید سلفی- جهادیها ایفا خواهند کرد. با تمام این تفاصیل اما کشورهای منطقهای هم منافع متضادی با یکدیگر برای حلوفصل این بحران دارند.
ترکیه، عربستان و کشورهای حاشیه خلیجفارس بر این مساله توافق ندارند که شکست داعش اولویت اساسیشان باشد. ابزارها، روشها و اولویتبندیهای آنها در بسیاری موارد با یکدیگر متفاوت است و گاهی میتواند بیثباتی را بدتر کند. هیچ ائتلاف طبیعی از دولتها وجود ندارد که اهداف مشترکی داشته باشد اما در بلندمدت میتوان امید داشت که ائتلافهایی شکل بگیرد. القاعده و داعش تا حدی به این دلیل در سوریه و عراق شکل گرفتند که نزاعهایی منطقهای وجود دارد. بخشی از این نزاع به دلیل رقابت میان ایران و عربستان است که به سوی جنگ سرد میل دارد. آمریکا همچنین باید توازن را میان متحدانش برقرار سازد تا اطمینان یابد که منافع آمریکا محفوظ میماند.
آیا آمریکا و اروپا در صورت شکست داعش و القاعده در خاورمیانه با حملات گرگهای تنها مواجه نخواهند شد؟
افراط و رادیکالیزاسیون در درون جامعه جهانی اسلام و از خودبیگانگی مسلمانان در جوامع غربی تا جایی رشد کرده که میزانی از حملات گرگهای تنها ادامه خواهد یافت. تعداد، مقیاس و میزان مرگبار بودن این حملات منوط است به تداوم پایگاههای منطقهای گروههای داعش و القاعده. موفقیتی که داعش و القاعده در چند سال گذشته داشتند محرک مهمی برای آنها است که با این ابزار میتوانند بر گرگهای تنها اعمال نفوذ و آنها را تحریک به در دست گرفتن اسلحه کنند. محروم کردن آنها از موفقیت میتواند بهطور چشمگیری کارآمدی این ابزار را کاهش دهد. حملات گرگهای تنها جدیترین تهدید از سوی این گروهها برای امنیت آمریکاییها و اروپاییها در خانههایشان نیست. حملات پاریس علیه شارلی ابدو و سایر حملات دیگر حملهای از سوی گرگهای تنها نیست. آنها به دستور القاعده مرکزی در یمن و رهبری داعش در سوریه عمل کردند. عاملان حمله شستوشوی مغزی شده، آموزش دیده و در آن پناهگاههای امن آماده شده بودند و برای انجام حمله با یکدیگر ارتباط یافته بودند. آنها حمایتهای دیگری هم دریافت کردند که آنها را قادر ساخت این حملات را بهصورت نسبتا آرام یا مرگبار به اجرا درآورند. در واقع، ما نباید اجازه دهیم که حملات گرگهای تنها ما را از تهدید بزرگتری که از سوی نیروهای نظامی سلفی- جهادی بهصورت سازمان یافته انجام میشود، منحرف سازد. باید بر سرمنشأ این حملات متمرکز شد تا بتوان حملات گرگهای تنها را دفع کرد. امنیت آمریکا و اروپا میطلبد که شکست داعش و القاعده در پایگاههای منطقهای شان آغاز شود که نقطه شروع در عراق و سوریه است. این الزام درک مولفههای پیچیده و در همتنیدهای را میطلبد که محرک جنگ فرقهای و مداخله بازیگران منطقهای و فرامنطقهای است.
ارسال نظر