بخش نهم
فروپاشی نظم جهانی - ۱۴ مرداد ۹۵
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که داعش و قدرتمندترین زیرشاخههای القاعده در منطقهای به وسعت خاورمیانه و شمال آفریقا درگیر جنگهای محلی هستند. نویسندگان بر این باورند که این درگیریها همچون خونی جدید در کالبد آنها است و به این گروهها اعضا و نفراتی جدید (داخلی و خارجی) میبخشد و منابع مالی مضاعفی به آنها میدهد. همچنین فرصتهایی برای توجه رسانهای و افزایش حضورشان در عرصه شبکههای اجتماعی نیز در اختیارشان قرار میدهد.
کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل اشاره شد که داعش و قدرتمندترین زیرشاخههای القاعده در منطقهای به وسعت خاورمیانه و شمال آفریقا درگیر جنگهای محلی هستند. نویسندگان بر این باورند که این درگیریها همچون خونی جدید در کالبد آنها است و به این گروهها اعضا و نفراتی جدید (داخلی و خارجی) میبخشد و منابع مالی مضاعفی به آنها میدهد. همچنین فرصتهایی برای توجه رسانهای و افزایش حضورشان در عرصه شبکههای اجتماعی نیز در اختیارشان قرار میدهد. این یک اشتباه فاحش است که تصور کنیم جنگ باعث از بین رفتن القاعده و داعش میشود. نویسندگان بر این باورند که القاعده و داعش شروعکننده هیچیک از این جنگها نبودهاند. آنها فقط از فروپاشی دولتها و ظهور خلأ امنیتی در مناطقی که باعث رنجش جمعیت سنی شده بود، بهرهبرداری کردند و توانستند به نمایندگی از آنها دست به بسیج بزنند.
النصره یکی از معدود گروههایی است که میتواند در بسیاری از بخشهای عراق دست به عملیات بزند. این گروه ابتدا خود را به دلیل تواناییهایش برای جابهجایی ظرفیتهای نظامی قدرتمند از یک منطقه به منطقهای دیگر جهت تقویت عملیاتهای برجسته خود، در ارتباط با گروههای مختلف اپوزیسیون قرار داده بود. این گروه همچنین یکی از بهترین گروههای سازمان یافته و منسجمترین گروهی است که توانسته بهعنوان نهادی هماهنگکننده حتی در میان گروههایی عمل کند که ایدئولوژی آنها را رد میکند. عمل در چنین شرایطی داعش و زیرشاخههای القاعده را واداشت تا به مقابله با این معما بپردازند که چگونه با گروههای مبارز دیگر تعامل کنند؛ گروههایی که سعی میکردند مردم را زیر بیرق خود و به خاطر اهداف خودشان بسیج کنند. داعش و القاعده با همین رویکرد کار خود را شروع کردند اما بهطور چشمگیری از هم جدا شدند.
موضع اصولی القاعده همواره تلاش برای همکاری با گروههای محلی به بیشترین حد ممکن بوده است. ایمن الظواهری، رهبر فعلی القاعده مدتها بر اهمیت حفظ پیشتازی گروههای سلفی- جهادی و ارتباط آنها با مردم تاکید میکرد. او بهعنوان معاون بن لادن در نامه مورخ اکتبر 2005 به زرقاوی چنین نوشت: «قدرتمندترین سلاحی که مجاهدین از آن برخوردارند... حمایت مردمی از تودههای مسلمان در عراق و درکشورهای مسلمان پیرامون است. بنابراین تا جایی که میتوانیم باید پاسدار این حمایت باشیم و باید بکوشیم آن را افزایش دهیم به این شرط که تلاش برای کسب آن حمایت به هیچ امتیازی در قوانین شریعت منجر نشود.»
در ابتدا به نظر میرسید زرقاوی این رویکرد را پذیرفته باشد. او در فوریه 2004 به ظواهری چنین نوشت: «ما مدتی است تلاش میکنیم تا برخی مناطق را مورد مشاهده قرار دهیم و به غربال کردن افرادی بپردازیم که در جست و جوی کسانی تلاش میکنند که صادق بوده و در مسیر درست گام برمیدارند تا بتوانیم با آنها برای اداره بهتر امور همکاری کنیم و برخی اقدامات را با آنها هماهنگ کنیم تا به این وسیله به همبستگی و اتحاد - البته پس از آزمایش و محک زدن آنها - دست یابیم.» «القاعده در عراق» در تمام دورانی که نیروهای آمریکایی حضور داشتند این رویکرد کلی را حفظ کرد هرچند خود را در دسامبر 2006 «دولت اسلامی عراق» (ISI) نامید. این گروه همچنان در کنار نیروهای بعثی و گروههای سلفی غیرالقاعدهای میجنگید، بدون اینکه آنها را بهطور کامل کنترل کند یا بهصورت مستقیم در آنها ادغام شود. استانداردهایش برای همکاری سرراست بود: مبارزه با آمریکاییها و دولت عراق و رد مشارکت در فرآیند سیاسی عراق. از این رو، زرقاوی «تهدید کرد که با هر قبیله، حزب یا تجمع سنی که از صلیبیون حمایت کند وارد جنگ میشود.» وقتی برخی سنیها وارد سیاست عراق شدند «نادیده گرفتن آنچه او شرکای صریح و تمام عیار میدانست رسما به آنها اعلان جنگ داد....»
خلافت و الگوی داعش
اعلام «دولت اسلامی عراق و شام» (ISIS) در آوریل 2013 آغاز جدایی از این رویکرد را برجسته کرد زیرا این تلاشی بود برای جذب کامل و رسمی «قلمه»ی داعشی مانند النصره زیر کنترل گروههای عراقی. گسست نهایی در ژوئن 2014 رخ داد آنگاه که داعش اعلام کرد، خلافت را برقرار کرده است. خلافت یک مفهوم جهانشمول است و به بازگرداندن دولت واحد اسلامی اشاره دارد که از سوی جانشینان پیامبر اسلام برقرار شد و توسعه یافت. این مفهوم متفاوت از مفهوم امارت است که صرفا نشاندهنده این است که ارتش و سیاست از سوی امیر یا فرمانده کنترل میشود. به معنای دقیق کلمه تنها یک خلیفه میتواند وجود داشته باشد اما امارتها میتواند متکثر باشد.
داعش آشکارا منحصر به فرد بودن دولت خود و تعهد تمام مومنان برای حمایت از آن را اعلام کرد: «هر کس که به شورش علیه اقتدار این دولت در درون قلمرواش بپردازد از دین برگشته تلقی شده و جنگ با او مجاز است» البته پس از آنکه خطایش به او نشان داده شد. این گروه سپس اعلام کرد که به سیاست همکاری با گروههایی که اشتراکی با ایدئولوژی داعش ندارند، پایان داده است: «در دوران جهاد علیه کمونیستها در افغانستان، بسیاری از مهاجرین خود را درگیر جنگی شبیه به جنگ سوریه یافتند. احزابی با پیشینههای مختلف با دشمنی «مشترک» جنگ میکردند و تمام مسائلی که میان آنها از یکدیگر تفاوت میگذاشت نادیده گرفته شد حتی اگر آن مسائل مانعی در دنبال کردن خلافت بود. بزرگترین مورد از مولفههای تمایزگذارانه، ملیگراییای بود که بسیاری از احزاب و بیرقها در افغانستان را آلوده کرد. علاوه بر اینها باید به نوآوریهای جدیای اشاره کرد که مرام و منش و جسم سالم جماعت مسلمان را که برای احیای خلافت لازم بود، نابود کرد.»
این وضعیت ادامه یافت: «در حال حاضر، تعهد برای تمام مسلمین برای بالا بردن صدایشان و وعده وفاداری به» به اصطلاح خلیفه جدید ابراهیم ابوبکر البغدادی و دولت او روشنتر از تمام ادوار گذشته است. این وضعیت جدید «راه را برای اتحاد کامل تمام مسلمین و سرزمینهای تحت اقتدار» خلیفه باز خواهد کرد. دوران مشارکت و همکاری با داعش زیر عنوان گروههای فرعی به سر آمده است. تمام گروههایی که در درون قلمرو داعش هستند یا بخشی از این گروهند یا دشمن آن.
ارسال نظر