بخش پایانی
عزیز آمریکاییها - ۱۳ خرداد ۹۵
بروس ریدل
تحلیلگر موسسه بروکینگز
ترجمه: محمدحسین باقی
جنگ یمن عربستان و خاندان سلطنت را دچار سرگیجه کرده است. محاصره عربستان باعث شده جان ۲۵ میلیون یمنی در معرض خطر قرار گیرد و بزرگترین فاجعه بشری رقم خورد. مرگ ملک عبدالله نقطه عطفی برای سعودیها بود. آن اندک اصلاحاتی که عبدالله شروع کرده بود با انتقال قدرت به سلمان به بنبست خورد. اگر بر اساس معیارهای سعودی عبدالله اصلاحگر باشد، سلمان چه خواهد بود؟ اکنون داعش و یمن دو بحرانی هستند که عربستان را به خود مشغول داشته است.
بروس ریدل
تحلیلگر موسسه بروکینگز
ترجمه: محمدحسین باقی
جنگ یمن عربستان و خاندان سلطنت را دچار سرگیجه کرده است. محاصره عربستان باعث شده جان ۲۵ میلیون یمنی در معرض خطر قرار گیرد و بزرگترین فاجعه بشری رقم خورد. مرگ ملک عبدالله نقطه عطفی برای سعودیها بود. آن اندک اصلاحاتی که عبدالله شروع کرده بود با انتقال قدرت به سلمان به بنبست خورد. اگر بر اساس معیارهای سعودی عبدالله اصلاحگر باشد، سلمان چه خواهد بود؟ اکنون داعش و یمن دو بحرانی هستند که عربستان را به خود مشغول داشته است. در دوران عبدالله «مقرن» بهعنوان ولیعهد تعیین شد، زیرا در انجام اصلاحات به عبدالله نزدیکتر بود و سلمان ولیعهد دوم شناخته میشد. مرگ مقرن البته سلمان را به تاج و تخت یک گام نزدیکتر کرد تا اینکه در نهایت قدرت را قبضه کرد. اکنون بخت با بن نایف یار است. گفته میشود او آمریکایی ترین شاهزادهای است که تا کنون در صف ولایتعهدی قرار گرفته است. آمریکا به او دل بسته تا شاید رخنهای در دیوار بلند «بدوی گری» در عربستان ایجاد کند. شاید او بتواند اسب چموش سعودی را رام کند. اما تردیدی نیست که خیلی دیر است که از آنها انتظار تغییر داشته باشیم.
سپس یک تغییر غیرمنتظره و چشمگیر در خانواده پدید آمد. در ساعت ۴ صبح ۲۹ آوریل ۲۰۱۵، سلمان، مقرن را خلع و محمد بننایف را به عنوان ولیعهد اول انتخاب کرد. در اینجا فرزند سلمان یعنی محمد بنسلمان (MBS) فرد شماره ۲ شد یعنی ولیعهد دوم. از آن زمان هیچ توضیحی در مورد کنار زدن غیرمنتظره مقرن داده نشده است. گمانهزنیهای زیادی وجود دارد که سلمان این تغییر را به این دلیل انجام داد که فرزندش محمد هیچ فرزند پسری از خود ندارد.(او دو دختر دارد) این یعنی محمد بنسلمان شانس بهتری دارد که روزی جانشین پدر شود. برخی معتقدند که محمد بننایف دیر یا زود به این نتیجه خواهد رسید که بنسلمان از او جلو خواهد زد و در نهایت پادشاه بعدی این کشور خواهد شد. جاهطلبی لجامگسیخته بنسلمان بسیاری از شاهزادگان همقطار او را از وی دور کرده است. او به تکبر و بیرحمی شهره است. او کنترل سیاست نفتی را در دست دارد اما بیتجربگی وی در صنعت انرژی کاملا مشهود است. با این حال، آسیبپذیری اصلی او همان برتری و برجستگی اوست. بنسلمان هم اکنون وزیر دفاع و نیروی محرکه کشور بوده و مدافع سیاست عمومی عربستان در تهاجم علیه همسایه به شدت فقیر و به لحاظ سیاسی بیثبات خود در شبهجزیره یعنی یمن است؛ یمن همواره خاری در چشم عربستان سعودی بوده است. ابن سعود در سال ۱۹۳۴ با یمنیها وارد جنگ شد. ارتش او دشت ساحلی کم ارتفاع در امتداد دریای سرخ را تسخیر کرد، اما نتوانست کوهستانهای داخلی این کشور را به تصرف خود در آورد.
طی یک پیمان صلح چند استان مرزی به عربستان واگذار شد. از این رو، باعث شکلگیری جنبش الحاقگرایی طولانیمدت در یمن شد. برخی از یمنیها مدافع پیوستن دائمی به این پادشاهی شدند. در دهه ۶۰، سعودیها از پادشاهان زیدی حمایت کردند که بهطور سنتی بر یمن در برابر جنبش جمهوریخواهی مورد حمایت مصر حکومت میکردند. جنبش مورد حمایت مصر تهدید میکرد که تمام پادشاهیها در شبهجزیره را سرنگون خواهد کرد.
اما در مارس ۲۰۱۵ سعودیها حمله هوایی علیه حوثیها- که دولت مورد حمایت سعودی در صنعا را سرنگون کردند و کنترل بیشتر بخشهای این کشور را در دست گرفتند- را شروع کرد. سعودیها از تصمیم زیدیها مبنی بر افتتاح پرواز مستقیم به تهران نگران شدند. آنها همچنین از این نگران شدند که ایران از بندر حدیده استفاده کند. حوثیها همچنین معامله نفتی ارزان قیمت با ایران را نیز کلید زدند. بسیاری از کشورهای عربی بهویژه در حاشیه خلیجفارس- غیر از عمان- در حمله به یمن مدافع عربستان ظاهر شدند. اردن، مراکش و مصر نیز به عربستان ملحق شدند اما پاکستان- متحد دیرین سعودی- سر باز زد. ایالات متحده کمکهای لجستیک و اطلاعاتی ارائه میداد؛ در حالی که تنها ساعاتی پس از اولین حمله عربستان از این قضیه مطلع شد. سعودیها ابتدا این عملیات را «توفان قاطع» نامیدند. ظاهرا این نام به عمد از نام عملیات آمریکا برای کوبیدن صدام حسین و اخراج نیروهایش از کویت در سال ۱۹۹۱ گرفته شده بود. این عملیات یک سیاست خارجی آشکار در تاریخ اخیر عربستان بوده است. مداخلات قبلی سعودیها در یمن مخفی و پنهانی بود. ملک سلمان برای اولینبار از دوران پدرش ابن سعود در دهه ۳۰ قدرت نظامی عربستان را به تهاجمیترین شکلی بهکار گرفته است. مخاطرات آن نیز البته زیاد است. با این حال، کار یمنیها خوب پیش نرفته است. به نظر میرسد جنگ دچار بنبست شده است. عربستان و متحدانش فضای هوایی و دریایی یمن و جنوب بندر عدن را در کنترل گرفته اما زیدیها و متحدانشان بیشتر شمال یمن را در دست دارند. محاصره عربستان باعث ایجاد فاجعه انسانی برای ۲۵ میلیون یمنی شده و این جنگ جان تازهای به القاعده در شبهجزیره داده است. با تداوم نبرد سعودیها با حوثیها، بیشتر مناطق شرق یمن بیقانونتر از حد معمول شده است و به القاعده اجازه داده تا کنترل بخشهای زیادی از استان حضرموت در جنوب شرق را در دست بگیرد؛ همان جایی که پدر و خانواده بن لادن پیش از مهاجرت به عربستان در دهه ۳۰ در آنجا میزیستند. جنگ یمن، که اولین آزمون خارجی و مهم ملک سلمان است، پیامدهای عمیقی برای ثبات عربستان، شبهجزیره و کل منطقه داشته است. این جنگ ابعادی شیعه- سنی یافته و عرصه مبارزه گستردهتر میان ایران- عربستان برای هژمونی در منطقه است. افزون بر این، از آنجا که جنگ تا حدی در مورد خواستههای یمنیها برای یک دولت فراگیرتر است اما در واقع بازتاب برنامه ناتمام بهار عربی است که سعودیها به شدت در برابر آن مقاومت کردهاند.
این جنگ بازیگران بیشتری را درگیر کرده و باعث سرایت بحران به کشورهای دیگر خواهد شد. این جنگ البته باعث برانگیختن نزاعهای خشن میان نیروهای وزارت کشور تحت امر بننایف و نیروهای شیعی در استان شرقی عربستان شده است. خلاصه آنکه، یمن میتواند نقطه سیاهی در کارنامه سلطنت سلمان باشد و برای جاهطلبیهای بننایف و بنسلمان بسیار مخرب و ویرانگر است. با توجه به تلاشهای بنسلمان در کسوت وزیر دفاع و برنامههای جنگی وی اما بنسلمان چیزهای زیادتری برای از دست دادن دارد. او اکنون در نقش «گوش و چشم پدر» عمل میکند و به نمایندگی از او در دیدار با مقامهای خارجی حضور مییابد. وقتی سلمان ناگهان برنامه دیدار با اوباما در کمپ دیوید را لغو کرد تا نارضایتی خود را از توافق هستهای با ایران نشان دهد، دو محمد یعنی محمد بنسلمان و محمد بننایف را به جای خود فرستاد. اوباما برای انجام اصلاحات بر آنها فشار آورد اما از جنگ نیز پشتیبانی کرد. وقتی سلمان در نهایت به واشنگتن سفر کرد، مذاکرات کوتاه بود و تمرکز بر بنسلمان بیش از پدرش بود.
محمد بننایف شاید آمریکاییترین شاهزادهای باشد که تا کنون در صف ولایتعهدی قرار گرفته است. او همچنین موفقترین افسر اطلاعاتی در جهان عرب تا به امروز بوده است. پانهتا، همچون تنت، او را تحسین کرد و وی را «زرنگترین و باهوشترین فرد در نسل خود» دانست. تنها ملک فهد، یکی دیگر از وزرای کشور، ممکن است همچون او متمایل به حفظ منافع آمریکا بوده باشد. محمد بننایف، بر خلاف پدرش، ظاهرا آرامش بیشتری در همکاری نزدیک با آمریکاییها داشته است. او ظاهرا روابط خوبی با اوباما در کمپ دیوید داشت. عوامل او مغز متفکر حمله حزبالله عربستان در سال ۱۹۹۶ به پایگاه نظامیان آمریکایی در «خُبَر» را دستگیر کردند که باعث کشته شدن ۱۹ آمریکایی شد. بننایف مسوولیت بیشتری نسبت به سایر شاهزادگان هم نسل خود داشته است و باری که بر دوش اوست با توجه به هرج و مرج در خاورمیانه پسا بهار عربی سنگینتر است. او میداند که به متحدانی نیاز دارد.
واشنگتن نباید تردید داشته باشد که بننایف تنها کسی است که برای انجام اصلاحات در این پادشاهی به توصیههای غربیها گوش میکند. عربستان سعودی هیچ باکی در مخالفت با بهار عربی که در سال ۲۰۱۱ شروع شد، ندارد. این کشور همچنین با تمام آنچه غربیها آن را تشویق میکنند (آزادی بیان، شفافیت در نظام سیاسی و ...) سر ناسازگاری دارد. این سعودیها بودند که به مهندسی کودتای ۲۰۱۳ در مصر کمک کردند و باعث شدند نظامیان در این کشور بزرگ عربی روی کار بیایند و با بهار عربی آن کنند که دیده شد. آنها ضدتروریستهای حرفهای هستند اما در عین حال ضدانقلابیون بیشرمی نیز هستند. عربستان سعودی آخرین پادشاهی مطلقه در جهان است. این کشور «لحظه گورباچف گونه» نخواهد داشت زیرا خاندان سلطنت نه تنها کنترل خود بر این کشور را رها نخواهد کرد بلکه روابط خود با نهاد وهابیت و اندیشههای وهابی را نیز ترک یا سست نخواهد کرد. ملک سلمان، بننایف (ولیعهد اول)، بنسلمان (ولیعهد دوم و معاون بننایف) و تقریبا تمام نهادهای دیگر عربستان معتقدند که آنها در سیاستهای پر تلاطم خاورمیانه بیش از دو قرن و نیم است که دوام آوردهاند و این دوام نه تنها به دلیل عزم بیرحمانه آنها برای پادشاهی مطلقه ماندن بلکه به دلیل ائتلاف آنها با روحانیون وهابی است.
دوام خاندان سعود از عثمانی، ناصریسم، کمونیسم، بعثیسم و بسیاری دیگر از خاندانهای سلطنت و «ایسم»های دیگر بیشتر بوده است. در سال ۱۹۷۹، بسیاری تصور میکردند که آنها به راهشاه ایران خواهند رفت. در آن زمان من بهعنوان تحلیلگر جوانی که در سازمان سیا فعالیت میکرد و کارشناس عربستان بودم، پیشبینی کردم که آنها تا چند دهه دیگر دوام خواهند آورد. هنوز زود است که روی سنگ قبر خود چیزی بنویسند اما تردید ندارم که خیلی دیر است که از آنها انتظار تغییر داشته باشیم.
زندگینامه محمد بننایف
1959: در جده متولد شد
اواخر دهه 70: در دانشکده لوییس و کلارک در پورتلند، اورگون، حضور یافت
اواخر دهه 80: در FBI دوره دید و دانش آموخت.
1994-1992: در موسسه ضدتروریسم اسکاتلندیارد آموزش دید.
1999: معاون وزیر کشور شد و پس از ۱۱ سپتامبر به سرکوب شبه نظامیان جهادی پرداخت.
2006-2003: به نزدیکترین شریک سیا در مبارزه با القاعده در عربستان تبدیل شد.
2009: از سوی بمبگذار انتحاری القاعده هدف گرفته شد اما آسیب جزئی به او وارد شد.
2012: وزیر کشور شد.
2015: به ولیعهدی عربستان دست یافت.
ارسال نظر