برادر! برادر بزرگ بازگشته است
توماس فریدمن امارات متحده عربی- من هرگز در زندگی زمین لرزه بزرگی را تجربه نکردهام، اما میدانم احساس کسی که چنین زلزلهای را تجربه کند، شبیه حالتی است که این هفته بر عربستان و امارات متحده عربی گذشته است. مذاکرات موقتی که با محوریت آمریکا برای برداشتن بخشی از تحریمها در مقابل پایان دادن به هرگونه توانایی ساخت بمب ایران در ژنو انجام شد، برای جهان عرب و اسرائیل همانند زلزلهای ژئوپلتیک بوده است. چنانچه چنین توافقی به دست آید، بیشترین تاثیر را بر منطقه از زمان پیمان صلح «کمپ دیوید» و انقلاب اسلامی ایران در دهه ۱۹۷۰میلادی، که در مجموع نظم نوینی به خاورمیانه بخشیدند، بر جای خواهد گذاشت.
توماس فریدمن امارات متحده عربی- من هرگز در زندگی زمین لرزه بزرگی را تجربه نکردهام، اما میدانم احساس کسی که چنین زلزلهای را تجربه کند، شبیه حالتی است که این هفته بر عربستان و امارات متحده عربی گذشته است. مذاکرات موقتی که با محوریت آمریکا برای برداشتن بخشی از تحریمها در مقابل پایان دادن به هرگونه توانایی ساخت بمب ایران در ژنو انجام شد، برای جهان عرب و اسرائیل همانند زلزلهای ژئوپلتیک بوده است. چنانچه چنین توافقی به دست آید، بیشترین تاثیر را بر منطقه از زمان پیمان صلح «کمپ دیوید» و انقلاب اسلامی ایران در دهه ۱۹۷۰میلادی، که در مجموع نظم نوینی به خاورمیانه بخشیدند، بر جای خواهد گذاشت.
چرا؟ اگر احساسی سخن بگوییم، باید گفت زمانی که در سال ۱۹۷۹میلادی، انقلاب اسلامی در ایران رخ داد، این کشور همانند برادر بزرگی بود که از خانه بیرون رفت و در را پشت سر خود محکم بست. همه افراد خانواده به رفتن او عادت کرده بودند. برخی اتاق خوابش را گرفته بودند؛ و برخی دیگر دوچرخهاش را صاحب شده بودند؛ و ۳۴ سال بود که همه از توجه و مهربانی ناب عمو سام لذت میبردند. اکنون، حتی فکر کردن به برگشتن برادر بزرگ یعنی ایران و برقراری روابط مستقیم با آمریکا، همه متحدان عرب آمریکا همچون عربستان سعودی، کشورهای خلیج [فارس]، مصر و اردن را به حاشیه رانده است.
چنین عصبانیتی نشانههای گوناگونی دارد: از حمله هفته گذشته به سفارت ایران در بیروت گرفته که در آن ۲۳ نفر کشته شدند، تا مقاله اخیر عبدالرحمان راشد، یکی از روزنامهنگاران مطرح خلیج [فارس]، در روزنامه «الشرقالاوسط»، که نوشته است: «از دیدگاه نظامی، سیاسی و نظری، عربستان سعودی مجبور خواهد بود از خود در برابر برنامه هستهای ایران محافظت کند، یا با سلاح اتمی یا با توافقهایی که توازن قدرت منطقهای را حفظ کند .»
مسائل بسیار زیادی در اینجا مطرح است: ایران با ۷۶ میلیون نفر جمعیت، [کشوری] بزرگ است؛ عربستان سعودی با ۲۸ میلیون نفر جمعیت، [کشوری] کوچک است. عربستان سعودی بزرگترین ذخایر نفت و گاز خاورمیانه را داراست؛ و ایران درست در رتبه بعدی قرار دارد. آیا در صورت برداشته شدن کامل تحریم ها، ایران سهم اعراب خلیج [فارس] را در بازار از چنگ آنها خارج خواهد ساخت ؟ بیشتر کشورهای خلیج [فارس] سنی هستند؛ ایران شیعه است. ایرانیها صاحب فنآوری هستهای بومی هستند؛ اعراب چیزی ندارند.
گفتوگوهای ژنو پرده از منافع گوناگونی برمیدارد که آمریکا و متحدان منطقهایاش در برابر ایران داشتهاند و تحریمها آنها را پنهان نگه داشته بود.
دنیل برومبرگ، استاد مسائل خاورمیانه در دانشگاه جرج تاون، مینویسد تمام این سالهای تحریم به طرفهای مختلف با منافع متفاوت، آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی، اعراب دیگر خلیج [فارس]، اروپا، روسیه و چین اجازه داد تا «وانمود کنند در مورد راهبرد ایران حرف یکسانی دارند؛ و این در حالی بود که آنها در مورد هدف نهایی مذاکرات و نقشی که تحریمها میتوانست در رساندن یا نرساندن ما به آن اهداف ایفا کند، اختلاف نظر داشتند.»
اگر آمریکا میخواهد روابط خود را در اینجا حفظ کند و مطمئن شود که توافق هستهای ایران موجب تشدید بیثباتی نمیشود، توافقهای موقت و نهایی باید توافقهای خوبی باشند. تحریمها باید تنها در صورتی برداشته شوند که افزون بر بازرسیهای کافی سرزده، برای از بین بردن امکان فعالیت پنهانی ایران برای دست یافتن به بمب اتمی، بتوانیم این کشور را به دست برداشتن از سوختهای غنی شده وادارکنیم.
اما حتی اگر ایرانیها چنین توافقی را بپذیرند، این کار خیانت به متحدان ما خواهد بود. مقامات آمریکایی معتقدند که تنها راه از بین بردن خطر تهدید ایران برای منطقه، خنثی کردن برنامه هستهای این کشور یا تغییر رفتار حکومت آن است، و این دو، با هم در ارتباط هستند. مقامات رسمی آمریکا امیدوارند در صورت رسیدن به توافق هستهای قطعی، که راه را برای بازگشت مجدد ایران به اقتصاد جهانی بازمیکند، گروههای ذینفع گوناگونی، همچون بانکدارانی که سر گرم داد و ستد با آمریکا و غرب هستند، در داخل ایران تقویت شوند و تغییر رفتار نظام را آغاز کنند.
این راه ممکن است نتیجه بخش نباشد، اما شرط بندی ارزشمندی است؛ زیرا تنها تغییر تدریجی رفتار ایران، میتواند امنیت واقعی را برای همسایگان این کشور به همراه داشته باشد.
بنابراین، اگر توانمندیهای ایران متوقف شود، ما میتوانیم به امید تحقق چنین شرطی به زندگی ادامه دهیم؛ به ویژه به این علت که این توافق میتواند پایان یافتن جنگ سرد ایران-آمریکا را سادهتر کند؛ جنگی که مانع از همکاریهای ما در مسائل منطقهای شده است. در مقابل، متحدان ما به ایران هیچ اعتمادی ندارند و بنابراین، تغییر تدریجی در این کشور را قبول ندارند. آنها میخواهند تا زمانی که در ایران تغییر رفتار صورت گیرد، این کشور از هر گونه فناوری هستهای محروم شود.
ما نمیتوانیم این شکاف را پر کنیم. تنها میتوانیم با شفاف بودن در مورد اهدافمان، آن را مدیریت کنیم: رها کردن سیاست درون ایران تا آنجا که ممکن است؛ و در همین حال، مهار برنامه هستهای این کشور تا جایی که امکان داشته باشد و سرانجام ادامه حمایت از متحدان عرب و اسرائیلی خود.
به همین علت است که احتمالا افزون بر جان کری، وزیر امور خارجه، به یک «وزارت امور خارجه خاص برای خاورمیانه» نیز نیاز داشته باشیم؛ زیرا بازگرداندن روابط ایران و آمریکا و ذوب یخ روابط این دو کشور پس از ۳۴ سال، چنان شوک ناگهانی به نظام خاورمیانه است که نیازمند مشورتهای بیوقفه و حفظ پیوندمان با همه دوستان عرب و اسرائیلی مان است.
منبع: نیویورک تایمز
ارسال نظر