یادداشت حسن روحانی در واشنگتن پست
چرا ایران به دنبال تعامل سازنده است؟
سه ماه قبل، خط مشی «تدبیر و امید» من با استقبال گسترده مردمی مواجه شد. ایرانیان از رویکرد من در امور داخلی و بینالمللی حمایت کردند، چرا که شاهد بودند مدتها از آن فاصله گرفته بودیم. من به جامه عمل پوشانیدن به تعهدهایی که به مردم دادهام - شامل تعامل سازنده با جهان - پایبند هستم. جهان تغییر کرده است. سیاستهای بینالمللی دیگر یک معادله تک مجهولی نیست، بلکه به زمینهای چندبعدی تبدیل شده که در آن گاهی همکاری و رقابت به طور همزمان ظهور میکنند. دوره جنگهای خونین سپری شده است. از رهبران جهان انتظار میرود که تهدیدها را به فرصتها تبدیل کنند.
سه ماه قبل، خط مشی «تدبیر و امید» من با استقبال گسترده مردمی مواجه شد. ایرانیان از رویکرد من در امور داخلی و بینالمللی حمایت کردند، چرا که شاهد بودند مدتها از آن فاصله گرفته بودیم. من به جامه عمل پوشانیدن به تعهدهایی که به مردم دادهام - شامل تعامل سازنده با جهان - پایبند هستم. جهان تغییر کرده است. سیاستهای بینالمللی دیگر یک معادله تک مجهولی نیست، بلکه به زمینهای چندبعدی تبدیل شده که در آن گاهی همکاری و رقابت به طور همزمان ظهور میکنند. دوره جنگهای خونین سپری شده است. از رهبران جهان انتظار میرود که تهدیدها را به فرصتها تبدیل کنند. در جهان جدید، جامعه بینالمللی با چالشهای زیادی مواجه است- تروریسم، تندروی، مداخله نظامی خارجی، قاچاق مواد مخدر، جرایم سایبری و تهاجم فرهنگی - که همه آنها در چارچوبی جای دارد که استفاده از زور و قدرت سخت را تشدید میکند. ما باید به پیچیدگی موضوعات پیش رو توجه داشته باشیم تا آنها را حل کنیم. تعریف من از تعامل سازنده را مورد توجه قرار دهید. در دنیایی که سیاستهای جهانی دیگر یک معادله تک مجهولی نیست، دنبال کردن منافع بدون در نظر گرفتن منافع طرف مقابل دیگر کارآیی ندارد یا نباید داشته باشد. یک رویکرد سازنده در دیپلماسی به این معنی نیست که از حقوق خود دست بکشیم. این به معنی تعامل با طرف مقابل بر مبنای موقعیت مساوی و احترام متقابل به منظور حل نگرانیها و دستیابی به اهداف مشترک است. به بیان دیگر، نتیجه برد - برد، نهتنها مطلوب است، بلکه قابل دستیابی است. یک تفکر جنگ سردی به ضرر همه تمام میشود. متاسفانه، یکجانبه گرایی همچنان بر رویکردهای سازنده سایه میافکند. امنیت به بهای ناامن کردن دیگران و با پیامدهای فاجعه بار دنبال میشود. با گذشت بیش از یک دهه از حمله تروریستی ۱۱سپتامبر و در گرفتن دو جنگ، القاعده و دیگر گروههای تندرو همچنان خرابی به بار میآوردند. سوریه، گوهر تمدن، به صحنهای برای یک درگیری اندوه آور شامل حمله شیمیایی تبدیل شده که ما به طور قوی آن را محکوم میکنیم. در عراق، ۱۰ سال پس از حمله نیروهای تحت رهبری آمریکا، هنوز هم روزانه دهها نفر جان خود را بر اثر اغتشاشها از دست میدهند. افغانستان نیز وضعیت مشابهی دارد و به یک خونریزی بیپایان تبدیل شده است. رویکرد یکجانبه که به نیروهای بیرحم ارج مینهد و ناآرامی به بار میآورد، در حل موضوعات پیش روی همه ما مانند تروریسم و تندروی، به طور روشن ناکارآمد است. من میگویم همه، چرا که هیچ کسی نمیتواند از درگیریهای ناشی از تندروی در امان بماند، هرچند که هزاران مایل با آن فاصله داشته باشد. آمریکاییها ۱۲ سال قبل با این واقعیت از خواب بیدار شدند. رویکرد من در سیاست خارجی، حل موضوعات با توجه به دلایل پدید آورنده آنها است. ما باید با هم همکاری کنیم تا به رقابتهای ناسالم و مداخله که زمینه را برای اغتشاش و دور شدن ما از یکدیگر فراهم میکند، پایان دهیم. همچنین باید به مساله هویت به عنوان یکی از مسائل مطرح در تنشها و فراتر از خاورمیانه، توجه کنیم. در کانون آنها، نبردهای شوم در عراق، افغانستان و سوریه؛ فراتر از ماهیت هویتی این کشورها و نقش آنها در منطقه ما و جهان است. دامنه هویت تا برنامههای هستهای صلحآمیز ما نیز گسترانیده میشود. برای ما، دستیابی به چرخه سوخت هستهای و انرژی هستهای، به معنی ایجاد تنوع در منابع انرژی است. ایرانیان خواستار وقار و احترام و جایگاه خود در جهان هستند. بدون درک نقش هویت، بسیاری از مسائلی که با آنها مواجه هستیم، حلنشده باقی میمانند. من به روبهرو شدن با چالشهای مشترک بر مبنای یک رویکرد دو لبهای متعهد هستم. نخست، ما باید برای برقراری دیالوگ ملی چه در سوریه و چه بحرین، دست به دست هم بدهیم. ما باید فضایی ایجاد کنیم که مردم منطقه بتوانند در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند. به عنوان بخشی از این روند، من آمادگی دولتم را برای کمک به تسهیل دیالوگ بین دولت و معارضان در سوریه، اعلام کرده ام. دوم؛ ما باید به بی عدالتیهای گسترده و رقابتهایی که تنشها را تشدید میکنند، پایان دهیم. جنبه کلیدی تعهد من به فعل و انفعال سازنده شامل تلاش برای تعامل با همسایگان و دیگر کشورها به منظور شناخت و ایجاد راهحلهای برد - برد است. ما و طرفهای بینالمللی ما باید زمان زیادی - شاید زمانی خیلی زیاد - را صرف بحث در خصوص آن چیزهایی کنیم که نمیخواهیم، نه آن چیزهایی که میخواهیم. این تنها به روابط بینالملل ایران منحصر نمیشود. در فضایی که بخش قابل توجهی از سیاست خارجی متاثر از عملکرد سیاستهای داخلی است، تمرکز بر آنچه که دیگری نمیخواهد، راهی آسان برای خروج از معماهای دشوار پیش روی بسیاری از رهبران جهان به شمار میرود. توضیح اینکه طرف دیگر چه چیزی نیاز دارد، رشادت بیشتری میطلبد. پس از ۱۰ سال گام به پس و پیش نهادن، آنچه همه طرفها در ارتباط با پرونده هستهای ما نمیخواهند، روشن است. پویایی مشابهی نیز در رویکردهای رقابتی در مقابل سوریه وجود دارد. این رویکرد میتواند در تلاشها برای جلوگیری از تبدیل مناقشههای سرد به گرم موثر باشد. اما برای عبور از بن بستها، مساله سوریه، برنامه هستهای کشور من یا روابطش با ایالات متحده، باید هدف عالیتری را نشانه بگیریم. به جای تمرکز بر اینکه چه کنیم تا از وخیمتر شدن اوضاع جلوگیری کنیم، باید در مورد اینکه برای بهتر شدن اوضاع چه میتوان کرد، فکر کنیم، گفتوگو کنیم. برای انجام این کار، باید شجاعت اعلام آنچه را که میخواهیم داشته باشیم. باید به طور شفاف و محترمانه خواستههایمان را مطرح کنیم و تمایل سیاسی را پشتوانه اقدامات لازم قرار دهیم. این تعبیر من از تعامل سازنده است. در حالی که تهران را به مقصد نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل ترک میکنم، از همتایانم میخواهم از فرصت ناشی از انتخابات اخیر ایران استفاده کنند. من آنها را تشویق میکنم تا از اختیار برای تعامل محتاطانه که مردم من به من داده اند، بهره برده و به درستی به تلاشهای دولت من به منظور حضور در دیالوگ سازنده پاسخ دهند. از آنها میخواهم دید خود را فراتر برده و به اندازه کافی شجاعت داشته باشند که به من بگویند چه میبینند - اگر نه برای منافع ملیشان، برای مشروعیتشان و برای کودکانمان و نسلهای آینده.
منبع: دیپلماسی ایرانی
ارسال نظر