یادداشت تلخ معاون اول روحانی
ایسنا نوشت: معاون اول رییسجمهور طی مطلبی در صفحه خود در فیسبوک با اشاره به دیدارهای خود با مدیرانی که به گفته وی طی ۸ سال اخیر به اجبار خانه نشین شده بودند، از آن به عنوان واقعیتی تلخ یاد کرد که کشور طی سالهای اخیر گرفتار آن شده بود. یادداشت اسحاق جهانگیری که با عنوان اتاق فکر منتشر شده به این شرح است: در این روزها با حدود چهل تن از مدیرانی که در نهاد و دفتر رییسجمهور توسط دولت نهم و دهم بیکار شدهاند، دیدار داشتم. در میان اینها افراد شایسته و باتجربهای بودند که با دریغ و افسوس طی این سالها خانهنشین یا به گوشهای رانده شده بودند.
ایسنا نوشت: معاون اول رییسجمهور طی مطلبی در صفحه خود در فیسبوک با اشاره به دیدارهای خود با مدیرانی که به گفته وی طی ۸ سال اخیر به اجبار خانه نشین شده بودند، از آن به عنوان واقعیتی تلخ یاد کرد که کشور طی سالهای اخیر گرفتار آن شده بود. یادداشت اسحاق جهانگیری که با عنوان اتاق فکر منتشر شده به این شرح است: در این روزها با حدود چهل تن از مدیرانی که در نهاد و دفتر رییسجمهور توسط دولت نهم و دهم بیکار شدهاند، دیدار داشتم. در میان اینها افراد شایسته و باتجربهای بودند که با دریغ و افسوس طی این سالها خانهنشین یا به گوشهای رانده شده بودند.
تعدادی از آنها که با حکم دیوان عدالت توانسته بودند به کار بازگردند در محیط کار مهجور واقع شده و در نهایت به همه آنها یک اتاق اختصاص داده بودند که به شوخی به آن «اتاق فکر» میگفتند. آنطور که گفته شد سهم هرکدام از این اتاق، در حد نیم متر مربع بوده و به ناچار به نوبت در این اتاق حضور به هم میرساندند بدون اینکه کاری داشته باشند یا از فکر آنها کسی استفادهای کند یا سفارش کاری به آنها داده شود.
در این میان داستان از کار برکنار شدنشان هم شنیدنی بود؛ از جمله یکی از آنها که در دولت آقای خاتمی دبیر کمیسیون مهمی بود تعریف میکرد که ابتدای دولت نهم یک نفر را از بیرون برای تعمیر تلفنهای نهاد آوردند اینجا، ولی بچههای فنی زیر بار او نرفتند و قبولش نکردند. بعد از مدت کوتاهی ایشان را به جای من به عنوان دبیر کمیسیونی که اعضایش معاونان چند وزارتخانه مهم بودند، معرفی کردند. از آن به بعد من هم به ناچار به «اتاق» فکر منتقل شدم. (خنده حضار)!این داستان نیست، از جمله واقعیتهای تلخی است که میهن عزیز ما طی این سالها گرفتارش بوده است، اتفاقا فرد برکنار شده را من به خوبی میشناسم. هنگام تحصیل در دانشگاه پیش نماز ما بود و به راستی و درستی شهره است. با خود گفتم بر او که چنین رفته باشد؛ وای به حال دیگران...
ارسال نظر