راهنمای اقتصاد زنان

مترجم : مرضیه مروج خراسانی

هنری هیگینز در‹‹زن زیبای من››می گوید: چرا یک زن نمی‌تواند به یک مرد شبیه باشد؟

نسل‌های آینده ممکن است بپرسند چرا یک مرد نمی‌تواند به یک زن شبیه باشد؟ امروزه در کشورهای ثروتمند فعالیت‌های دختران در مدارس بهتر از پسران است، زنان بیشتری نسبت به مردان در حال گرفتن مدارک دانشگاهی هستند و زنان اکثر شغل‌های جدید را اشغال می‌کنند. در حال حاضر به طور قطع زنان قدرتمندترین موتور رشد جهانی هستند.

در سال‌های ۱۹۵۰ فقط یک سوم زنان آمریکا در سن اشتغال، حقوق‌بگیر بوده‌‌‌‌‌‌اند، امروزه دوسوم که تقریبا نیمی از نیروی کار آمریکا را تشکیل می‌دهند حقوق بگیرند.

از۱۹۵۰ نرخ اشتغال مردان ۱۲درصد کاهش داشته و به ۷۷درصد رسیده است در حقیقت، تقریبا همه جا زنان بیشتری مشغول به کار شده‌اند و درصد مردان شاغل افت داشته است (هرچند که زنان در محیط کار، هنوز امکان پیشرفت دارند: در ایتالیا و ژاپن سهم زنان از مشاغل هنوز ۴۰درصد یا کمتر است.

یک تغییر جدی در شغل‌های قابل عرضه به افزایش در اشتغال زنان در کشورها‌ی توسعه یافته کمک کرده است. پیشه‌های تولیدی- که به طور سنتی در قرق مردان است- کاهش یافته درحالی که مشاغل خدماتی گسترش یافته است.

این مساله تقاضا برای نیروی کاریدی را کاهش داده و جنسیت‌ها را در یک موقعیت مساوی‌تر قرار داده است. در کشورهای در حال توسعه تعداد بیشتری از زنان حقوق‌بگیر هستند.

در اقتصادهای روبه رشد آسیای شرقی به ازای هر۱۰۰ مرد مشغول به کار۸۳ زن وجود دارد، حتی بیشتر از متوسط کشورهای عضو سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه و عملا زنان در موقعیت صنعت صادرات آسیا مهم بودند (به عنوان نمونه در حدود۶۰ تا۸۰درصد مشاغل در بخش صادرات مانند منسوجات و پارچه را به خود اختصاص می‌دادند.)

البته صحبت درباره‹‹ورود››زنان به نیروی کار، نادرست است. در کنار مشاغل رسمی، زنان همیشه در خانه مشغول به کار هستند از بچه‌ها مراقبت می‌کنند، نظافت یا آشپزی می‌کنند و اما این موارد از آنجا که دارای حقوق نیستند یا به عبارت بهتر معامله نمی‌شوند در آمار‌های رسمی محاسبه نمی‌شوند.

کاهش زمان صرف شده برای کار در خانه با افزایش بهره‌وری حاصل از ماشین ظرف‌شویی و ماشین لباسشویی و وجود پرستاران بچه و کارگران زن حقوق‌بگیر، یعنی افزایش در مشاغل غیر مجانی یا ساعت کمتر خانه‌داری مجانی. اما، اکثر زنان شاغل به اجبار هنوز در قبال حجمی از کارهای خانه مسوول هستند.

در اقتصادهای پیشرفته تولید زنان زیر۴۰درصد تولید ناخالص داخلی رسمی است اما اگر ارزش خانه‌داری به تولید اضافه شود (بهای ساعات خانه‌داری، در نرخ دستمزد متوسط پرستاران بچه و نظافتچی‌ها) تولید زنان احتمالا کمی بیشتر از نصف محصول کل خواهد بود.

از این گذشته در دهه‌های اخیر این افزایش در اشتغال زنان به عنوان بخش مهمی از رشد جهانی به حساب می آید.

رشد تولید ناخالص داخلی می‌تواند ناشی از ۳ منبع باشد: اشتغال بیشتر افراد- استفاده بیشتر از سرمایه هرکارگر- یا یک افزایش در بهره‌وری نیروی کار و سرمایه به واسطه تکنولوژی جدید.

از دهه ۱۹۷۰ زنان به ازای هر مرد شاغل، دو شغل جدید را اشغال کرده اند.

محاسبات نشان می‌دهد که اشتغال روبه افزایش زنان نه تنها بیش از مشاغل جدید مردان که حتی بیشتر از افزایش در بکارگیری سرمایه یا افزایش بهره‌وری سبب رشد تولید ناخالص داخلی شده است.

ناحیه بندی رشد اقتصاد جهان، نتیجه غافلگیر کننده‌ای را آشکار می‌کند: در طی دهه گذشته یا بیشتر از آن، نقش افزایش اشتغال زنان در کشورهای پیشرفته بیش از رشد چین در نمو جهانی بوده است.

نیروی زنانه

زنان در بازار جهانی نه تنها به عنوان نیروی کار بلکه به عنوان مصرف‌کنندگان، کارآفرینان، مدیران و سرمایه‌گذاران، اهمیت بیشتری می‌یابند.

از دیرباز زنان اکثر خریدهای خانه را انجام می‌داده‌اند، اما حالا خودشان پول بیشتری برای خرج کردن در اختیار دارند.

بررسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نشان می‌دهد حدودا ۸۰درصد تصمیمات خرید (شامل بهداشت، مبله کردن منزل و غذا) متعلق به زنان است.

کتی ماتسویی، سرکارشناس گلدمن ساکز درتوکیو، سبدی از۱۱۵ کمپانی ژاپنی ابداع نموده که از قدرت خرید فزآینده زنان و تغییر در زندگی‌ها، بیش از اشتغال زنان سود کسب می‌کند.

این سبد شامل صنایعی چون خدمات مالی و نیز فروش آنلاین، آرایش، منسوجات و غذاهای حاضر می‌باشد.

طی دهه گذشته ارزش سهام‌ درون سبد گلدمن ۹۶درصد افزایش داشته درحالی که بازار بورس توکیو فقط ۱۳درصد رشد داشته است.

سهم زنان در نیروی کار محدودیت دارد. در حال حاضر رشد این سهم در آمریکا متوقف شده است.

اما اگر زنان ازمعلومات و توانایی‌های خود بهتر بهره بگیرند هنوز زمینه‌های زیادی برای باروترشدن وجود دارد.

در مدارس به طور مداوم دختران نمرات بهتری کسب می‌کنند و در اکثر کشورهای توسعه یافته بیش از نیمی از مدارک دانشگاهی به زنان تعلق می‌گیرد.

در آمریکا هر ساله به ازای هر ۱۰۰مرد ۱۴۰ زن برای تحصیلات تکمیلی نام‌نویسی می‌کنند که در سوئد این رقم بیش از۱۵۰ نفر است (هر چند که در ژاپن برای هر۱۰۰مرد۹۰زن محصل وجود دارد).

در آینده اکثر پست‌های ارشد متعلق به زنان دارای تحصیلات تکمیلی خواهد بود.

در حال حاضر، برای مثال، در بریتانیا زنان بیشتری در مقایسه با مردان به عنوان پزشک و وکیل تعلیم می‌بینند اما نسبتا تعداد کمی به سوی جراح شدن و موسسات حقوقی هدایت می شوند.

دلیل اصلی که زنان هنوز به طور متوسط حقوق کمتری نسبت به مردان دریافت می‌کنند این نیست که به آنان دستمزد کمتری برای شغل‌های مشابه پرداخت می شود بلکه زنان تمایلی به بالا رفتن از نردبان ترقی ندارند یا آنها شغل‌هایی مانند پرستاری و معلمی با حقوق پایین‌تر را انتخاب می‌کنند که البته این الگو تغییرپذیر است.

زیباتر و شایسته تر

استفاده بهتر از مهارت‌های زنان نه تنها در صنعت آرایش بلکه در تجارت دیگر نیز مفید است.

سهم زنان از هیات مدیره شرکت‌های جهان تنها ۷درصد است (۱۵درصد آمریکا اما کمتر از ۱درصد در ژاپن).

در عین حال یک مطالعه توسط مرکز کاتالیست نشان می‌دهد که شرکت‌های آمریکایی با تعداد زنان بیشتر در پست‌های ارشد مدیریتی، بازده بالاتری دارند. این موضوع احتمالا به این دلیل است که تیمی مختلط از مردان و زنان، نسبت به گروه‌های یک جنسیتی، در حل مسائل و تشخیص تهدیدهای خارجی بهتر عمل می‌کنند.

مطالعات نشان می‌دهد زنان در ایجاد گروه‌ها و برقراری ارتباط بهتر هستند و شاید به مذاق آقایان خوش نیاید اگر بدانند که محققان نتیجه گرفته‌اند که زنان سرمایه‌گذاران بهتری از مردان هستند.

بررسی یک وب‌سایت انگلیسی نشان می‌دهد که زنان به‌طور مداوم بازدهی بالاتری نسبت به مردان کسب می‌نمایند. یک بررسی از سرمایه‌گذاری‌های آمریکایی به وسیله مریل لینچ نشان می‌دهد که مردان به مصرف پول زیاد برای ایده‌های انفرادی و دارای ریسک تمایل دارند.

این جرات و معامله افراطی نشانه‌ای است از بازدهی پایین و اندک سرمایه‌گذاری.

به‌رغم منفعت‌های جنس مونث، احتمالا زنان بزرگترین منبع استفاده نشده جهان هستند، بسیاری از زنان از مشاغل دارای حقوق محروم هستند و تعداد زیادی به نحواحسن مهارت‌هایشان بهره نمی‌برند.

ژاپن را در نظر بگیرید، جایی که فقط ۵۷درصد زنان کار می‌کنند در مقابل آمریکایی که ۶۵درصد زنان مشغول به کار هستند.

از این رو شرکت بیشتر زنان در بازار کار می‌تواند پشتیبانی برای رشد و کمکی به جبران پیری جمعیت باشد.

خانم ماتسویی بیان می‌کند که اگر کار زنان در ژاپن تا سطح آمریکا افزایش یابد در طی بیست سال بارشد سالانه ۳/۰درصدی روبه‌رو خواهیم بود.

استدلال مشابهی برای قاره اروپا وجود دارد. کمتر از ۵۰درصد زنان ایتالیایی، بین‌ ۵۵تا۶۰درصد زنان آلمانی وفرانسوی، مزد بگیر هستند.

اما کوین دالی از گلدمن ساکز خاطرنشان می‌کند نرخ مشارکت دراتحادیه‌اروپا برای زنان در سنین ۲۵تا۲۹ (درصد زنانی که مشغول به کاریاجویای کارهستند) همانند آمریکا و برای سنین ۵۵تا۵۹ این نرخ فقط ۵۰درصد یعنی پایینتر از نرخ ۶۶‌درصدی آمریکا است. در طی زمان به طور حتم اشتغال زنان در اروپا افزایش خواهد یافت که این منفعتی برای اقتصاد اروپا خواهد بود.

در کشورهای فقیر بهره‌وری پایین زنان، اقتصاد را از رشد بازداشته است.

تحقیقی در سال گذشته توسط اجلاس جهانی اقتصاد رابطه واضحی بین تساوی جنسی (محاسبه مشارکت اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و آزادی سیاسی) و تولید ناخالص داخلی سرانه یافته است.

این ارتباط علت را مشخص نمی‌کند اما مطالعات دیگر نشان می‌دهد که عدم تساوی جنسیت‌ها به رشد بلند مدت صدمه می‌زند.

به ویژه اینکه، دلایل قوی مبنی بر افزایش رفاه در نتیجه تحصیلات زنان، وجود دارد. این احتمالا تنها و بهترین سرمایه‌گذاری در جهان در حال توسعه است.

زیرا که دانش زنان، کودکان سالمتر و در نتیجه بهره‌وری بیشتر را به همراه خواهد داشت.

در کشورهای در حال توسعه جایی که دختران کمتری نسبت به پسران به مدرسه می‌روند پتانسیل عظیمی برای افزایش درآمد سرانه وجود دارد. در ضمن باید بدانیم که بیش از دو سوم بیسوادان بزرگسال جهان، زنان هستند.

گاهی استدلال می‌شود افزایش بهره‌وری حاصل از اشتغال بیشتر زنان کوته بینانه است زیرا افزایش اشتغال زنان یعنی کاهش موالید و این یعنی رشد کمتر در بلند مدت. ولی واقعیت چیز دیگری را بیان می‌کند.

کشورهایی مانند سوئد، نرخ مشارکت بیشتر زنان در نیروی کار و نرخ باروری بالاتر نسبت به آلمان و ایتالیا و ژاپن را نشان می‌دهد که طبق این جدول اشتغال کمتر زنان یعنی تنزل در باروری.

به نظر می‌رسد که اگر مشارکت بیشتر زنان با سیاست‌های به جا حمایت شود لزوما با کاهش باروری روبه‌رو نخواهیم شد.

برای بهره‌برداری کامل از سرمایه ملی استعداد زنان، لازم است که دولتها موانعی که همزمانی کار زنان و بچه‌داری را مشکل می‌سازد برطرف نمایند که این ممکن است به وسیله در نظر گرفتن حق ترک فرزند و اجازه انعطاف‌پذیری بیشتر ساعت‌های کاری و اصلاح سیستم مالیات و تامین اجتماعی- که موانعی برای کار زنان ایجاد می‌کنند- صورت گیرد.

در کشورهایی مثل آلمان، ژاپن و ایتالیا که از مادران کارمند حمایت کمتری می‌شود زنان بیشتری در خانه می‌مانند پس یعنی زنان کمتری شاغل یا جویای کارهستند و بنابراین زنان بیشتری بارداری را به تعویق می‌اندازند که این یعنی نرخ باروری پایین‌تر.

به‌طور مثال در ژاپن که حمایت کمتری از مادران کارمند صورت می‌گیرد فقط ۱۳درصد از کودکان زیر ۳سال به مهد کودک سپرده می‌شوند در مقایسه با ۵۴درصد آمریکا و ۳۴درصد بریتانیا.

با این وجود این پیشرفت مهم اقتصادی زنان هنوز هم می‌تواند بااهمیت‌ترشود.

تعداد بیشتری از زنان می‌توانند به بازار کار بپیوندند و بسیاری از آنها می‌توانند از مهارت‌ها و معلومات خود به طور کامل استفاده نمایند که این مساله پایه منطقی رشد بلند مدت را فراهم می‌کند و به دولت رفاه در کشورهای ثروتمند کمک می‌کند و در جهان در حال توسعه درآمد را افزایش می‌دهد.

به هرحال اگر زنان برخیزند و اقتصاد جهانی را قدرتمند سازند، مطمئنا زیباتر آن است که در نهایت آقایان بیشتر در انجام کارهای خانه همکاری کنند.