رویداد
واقعیتهای آزاردهنده درباره اوپک
مترجم: جعفر خیرخواهان
سه سازمان مهم که عرضه و تقاضای بلندمدت نفت را پیشبینی میکنند (آژانس بینالمللی انرژی، سازمان کشورهای صادرکننده نفت و اداره اطلاعات انرژی آمریکا)، در کنار شرکتهای نفتی و بنگاههای مشاورهای، معتقدند که اوپک شکاف پیشبینی شده بین تقاضای جهانی نفت و عرضه نفت غیراوپک را پر خواهد کرد، اما آنها اشتباه میکنند: تولید اوپک با چنین پیشبینیهایی مطابقت نخواهد کرد چون که این پیشبینیها بر اساس مدلهای پیشبینی ناقص و قدیمی است.
اناس الحاجی
مترجم: جعفر خیرخواهان
سه سازمان مهم که عرضه و تقاضای بلندمدت نفت را پیشبینی میکنند (آژانس بینالمللی انرژی، سازمان کشورهای صادرکننده نفت و اداره اطلاعات انرژی آمریکا)، در کنار شرکتهای نفتی و بنگاههای مشاورهای، معتقدند که اوپک شکاف پیشبینی شده بین تقاضای جهانی نفت و عرضه نفت غیراوپک را پر خواهد کرد، اما آنها اشتباه میکنند: تولید اوپک با چنین پیشبینیهایی مطابقت نخواهد کرد چون که این پیشبینیها بر اساس مدلهای پیشبینی ناقص و قدیمی است. در پیشبینیهایی که تا دهه ۲۰۳۰ جلو میروند، هر سه سازمان این دیدگاههای مشترک را دارند که تقاضای جهانی انرژی افزایش خواهد یافت، که کشورهای در حال توسعه باعث بیشتر این افزایش تقاضا خواهند بود و اینکه سوخت فسیلی مهمترین منبع تامین انرژی باقی خواهد ماند. آنها همچنین توافق دارند که وابستگی جهان به نفت تولیدی اعضای اوپک افزایش خواهد یافت چون که منابع نفتی غیراوپک رو به کاهش است و استخراج آنها نیز گرانتر خواهد شد، اما یک ایراد اساسی مدلسازی از بازار جهانی نفت، این پیشبینیها را به همان اندازه غیرواقعی میسازد که پیشبینی کنیم انسانها فردا بر کره مریخ فرود خواهند آمد.
در مدلهای جاری پیشبینی، تقاضای جهانی نفت بر اساس متغیرهایی از قبیل رشد اقتصادی (یا درآمد)، قیمت نفت، قیمت جانشینهای نفت و تقاضای گذشته تعیین میشود. آنها همچنین تولید غیراوپک را با استفاده از متغیرهایی مثل قیمت نفت، هزینههای تولید و عرضه گذشته تخمین میزنند، اما پس از پیشبینی تقاضای جهانی و عرضه غیراوپک، این مدلها صرفا فرض میگیرند که اوپک بقیه تقاضای مازاد را عرضه خواهد کرد بدون اینکه رفتار اوپک را در نظر بگیرند یا توجه کنند که اعضای اوپک تمایلی به این ندارند که تقاضای «پسماند» را تامین کنند. به این دلیل، این مدلها آنچه را «به سراغ اوپک رفتن» مینامند تخمین میزنند که تفاوت بین تقاضای تخمینزده جهانی و عرضه تخمینی تولیدکنندگان غیراوپکی است.
ایده مدلسازی «به سراغ اوپک رفتن» پس از تحریم نفتی اعراب در اکتبر ۱۹۷۳ ریشه دوانید زمانی که تعداد اندکی از اقتصاددانها با بازار نفت آشنا بودند. دامنه گسترده بحران انرژی باعث شد تا اقتصاددانان زیادی با تخصصهای متنوع به این صنعت جذب شوند. آنها برای تشخیص مشکل، جعبه ابزارهای خود را گشودند و آنچه را در دسترس بود استفاده کردند: اگر مدل عرضه و تقاضا نتیجه نمیداد پس مدل انحصار نتیجه خواهد داد.
بنابراین اقتصاددانان، سیاستمداران و رسانهها اصطلاح «کارتل» را یافتند که کاملا پذیرفتنی و مصطلح بود. بر اساس مدل انحصار، کارتل همیشه تفاوت بین تقاضای کل و تولید عرضه شده توسط اعضای غیرکارتل را تامین خواهد کرد. با اینکه وضعیت نسبت به ابتدای دهه ۱۹۷۰ به شدت تغییر کرده است و نادرستی و زیانباری مدل کارتل اثبات شده است، اما هنوز هم از آن مدل استفاده میشود.
بر اساس فرض اصلی مدل، اوپک همیشه تفاوت بین تقاضای جهانی و تولید غیراوپک را تامین خواهد کرد، اما اوپک بین سالهای ۲۰۰۵ و ابتدای ۲۰۰۸ به سقف ظرفیت مازاد خویش رسید و قادر به افزایش تولید مطابق با افزایش تقاضا نبود. قیمتها سر به فلک زد و از همه پیشبینیهای قبلی پیشی گرفت.
تقریبا برای اعضای اوپک تولید کردن به میزان تفاوت بین تقاضای جهانی تخمینی و عرضه غیراوپک ناممکن است. برای مثال، در پیشبینی اخیر آژانس بینالمللی انرژی بر اساس سناریو پایه گفته میشود که در سال ۲۰۳۵، اوپک حدود ۱۱ میلیون بشکه به میزان تولید سال ۲۰۱۰ خود خواهد افزود، اما در زمانی که شاهد کاهش تولید اوپک با نرخ دست کم ۳ درصد در سال هستیم آیا چنین امکانی وجود دارد؟
با کمک ریاضیات ببینیم اوضاع چگونه است؟ با نرخ افول ۳ درصدی، اوپک باید به میزان ۱۷ میلیون بشکه در روز به تولید خویش در سال ۲۰۳۵ بیفزاید تا تنها تولید سال ۲۰۱۰ را حفظ کند. اگر آژانس بینالمللی انرژی پیشبینی میکند که تولید اوپک حدود ۱۱ میلیون بشکه در روز افزایش خواهد یافت، پس اوپک باید حدود ۲۸ میلیون بشکه در ۲۵ سال آینده به ظرفیت تولید نفت خود بیفزاید. کاری بزرگ که هرگز موفق به انجامش نشده است حقیقتا ظرفیت تولید جاری اوپک، مشابه با اواسط دهه ۱۹۷۰ است.
وضعیت بدتر میشود اگر تولید غیراوپک به زیر مقادیر پیشبینی شده کاهش یابد و قیمت نفت باید تا حد زیادی افزایش یابد تا تقاضا سهمیهبندی شود و با عرضه کمتر هماهنگ گردد.
پنج عامل زیر مانع از تحقق «به سراغ اوپک رفتن» پیشبینی شده میشوند:
۱) انتقال سرمایهگذاریها از بخش نفت به سمت بخش گاز در کشورهای تولیدکننده نفت؛
۲) افزایش مصرف داخلی نفت در کشورهای اوپک و بنابراین کاهش صادرات این کشورها؛
۳) واکنش کشورهای تولیدکننده نفت به شعار استقلال انرژی در کشورهای مصرفکننده که منجر به گسترش صنایع انرژیبر در کشورهای تولیدکننده شده است که صادرات نفت و گاز آنها را کاهش میدهد. کشورهای تولیدکننده نفت معتقدند که اگر نتوانند به ملتهای مصرفکننده نفت صادر کنند، دست کم نفت موجود در محصولات انرژیبر از قبیل پتروشیمی را به خارج صادر کنند؛
۴) فقدان «ظرفیت جذب سرمایهگذاری» در قیمتهای بالای نفت (توانایی اقتصاد داخلی در جذب سرمایهگذاری) که اعضای اوپک را بیمیل به تولید نفت بیشتر میکند. اگر ملتهای اوپک نمیتوانند درآمد اضافی نفت را سرمایهگذاری کنند، پس آنها ترجیح میدهند که نفت را زیر زمین نگه دارند.
۵) مهمتر از همه اینکه، فاصله تقاضای نفت در مقایسه با تولید جدید آنقدر عظیم است که در کمتر از ۲۰ تا ۲۵ سال نمیتوان به آن رسید.
ناتوانی در تامین نیاز به شکل «به سراغ اوپک رفتن» و قیمتهای بالاتر از کمبودها، فرصتهای عالی برای شرکتهای نفتی بینالمللی، تولیدکنندگان مستقل و سرمایهگذاران سهامی خاص ایجاد میکند. همچنین فرصتی برای سایر منابع انرژی ایجاد فراهم خواهد کرد تا شکاف اعضای اوپک را پر کنند که انتظار میرفت اوپک پر کند اما نکرد.
حقیقتا، با توجه به رشد مورد انتظار در تقاضای انرژی طی دو دهه آینده و احتمال بسیار زیاد کاهش عرضه نفت اوپک در مقایسه با «به سراغ اوپک رفتن» پیشبینی شده، اصطلاح «انرژی جایگزینشده غیرفسیلی» معنای خود را از دست خواهد داد. تنها «جایگزین» در برابر مهار کردن تمام منابع انرژی عملی، وجود جهانی با رشد کمتر و کمبودهای دائمی و افزایش بدبختی خواهد بود.
منبع: پروجکت سیندیکت
ارسال نظر