وقتی یارانه بنزین به تعطیلات می‌رود

علی دادپی

آسمان تهران آبیست؛ نه خاکستری دلمرده همیشگی و نه به رنگ چرک سفیدی که جلوی خورشید را گرفته است. آسمان تهران آبی فیروزه‌ای‌ است، آبی فیروزه‌ای ایرانی. رنگی که قرار است آسمان ایران زمین باشد. هوا آنقدر تمیز است که نه تنها کوه‌های البرز پیدا هستند، بلکه از میادین شهر می‌توان سایه ابرهای در حال گذر از آسمان شهر را بر قله‌های سفیدپوش آنها دید. تهران شهر ماشین‌ها چند روزی است که شهر آدم‌ها است.

چرا هوا اینقدر پاک و آسمان اینقدر زیباست؟ دلیل آن بسیار ساده است! یارانه بنزین به تعطیلات نوروزی رفته است. هزاران شهروند تهرانی شهر را ترک گفته اند و ماشین‌هایشان در حال آلوده کردن سایر نقاط کشور هستند و حالا ما می‌توانیم کمی در تهران نفس بکشیم و از شهرمان لذت ببریم. حومه‌هایش را ببینیم که از شمال تا دل کوه‌ها پیش رفته اند و از شرق در دشتی که به کوه‌های بی‌بی شهربانو می‌رسد پخش شده اند.

از کوه‌های باوقار و زیبایش لذت ببریم که با متانت به جنوب می‌نگرند و در دامنه‌هایشان مسیرهای کوهنوردی، مراکز تحقیقاتی و پارک‌های تفریحی ساخته ایم.

از خیابان‌هایش لذت ببریم که دیگر دود اگزوز آنها را پر نمی‌کند. به تهران نگاه می‌کنیم و تازه می‌فهمیم چرا این شهر پایتخت ایران معاصر است.

و حالا می‌توانیم کمی فکر کنیم و به چشم خود ببینیم که پرداخت بی رویه و بی برنامه یارانه سوخت با شهر ما چه کرده است. تقاضا برای سفرهای درون‌شهری با خودروهای شخصی را، که اکثرا مصرف سوخت بالایی دارند، افرایش داده است، در حالی که برای سرمایه گذاری در حمل‌ونقل عمومی منابع کافی وجود ندارد. آلودگی هوای تهران به طرز مصیبت باری افزایش پیدا کرده است و هزینه‌های بیماری‌ها و ناخوشی‌های ناشی از آن رشد نجومی پیدا کرده اند.

بله، البته که مردم بنزین ارزان دارند، ولی این بنزین ارزان دارد خفه شان می‌کند، بی‌آنکه کمکی به بهبود کیفیت زندگی روزمره شان نمی‌کند. آن چند صد تومانی را هم که بابت بنزین نمی‌دهند، چند صد هزار تومانی می‌شود که به خرج دوا و دکترشان اضافه می‌شود و چند میلیون نفر- ساعتی است که هر روز در ترافیک تهران تلف می‌کنند.

آیا وقت آن نرسیده است که از خودمان بپرسیم چه می‌خواهیم و چقدر بودجه مان است؟ یواش‌یواش وقت آن است که بپذیریم پرداخت یارانه بنزین کار گرانی است که از توان ما و اقتصاد ما خارج است.

یک ولخرجی زائد است که بر هزینه‌های دیگرمان می‌افزاید و محیط زیست‌مان را آلوده می‌کند و شهرمان را غیر قابل سکونت. آسمان تهران می‌تواند فیروزه‌ای بماند، اما ما باید چشمهایمان را بشوییم...جور دیگر باید دید.