نگاه مدیریتی
بررسی و تبیین پارادایم مدیریت دولتی نوین
مدیریت دولتی نوین یکی از پارادایمها و رویکردهای مطرح در مدیریت دولتی محسوب میشود.
مدیریت دولتی نوین یکی از پارادایمها و رویکردهای مطرح در مدیریت دولتی محسوب میشود.
این پارادایم در دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در پاسخ به نارساییهای اداره امور دولتی سنتی مطرح گردید که رویکردی حرفهای به مدیریت داشته و سعی در ارتقای سطح کارآیی سازمانهای دولتی از طریق سازوکارهای خصوصیسازی، کوچکسازی، برونسپاری، تمرکززدایی، مشتریگرایی و انعطافپذیری داشته است. در این نوشتار، یکی از پارادایمهای معتبر در مدیریت دولتی تحت عنوان مدیریت دولتی نوین مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و ضمن معرفی اصول حاکم بر پارادایم مدیریت دولتی نوین و تحلیل آن، پیشنهادهایی جهت بکارگیری آن ارائه شده است. لازم به ذکر است که پارادایم مجموعه نگرشها، ارزشها، دستورالعملها، فنون و غیره است که زمینه و چشمانداز عمومی پذیرفته شده یک رشته علمی را در زمان معین تشکیل میدهد.
مقدمه: امروزه با گسترش تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی فاصله زمانی و مکانی کاهش یافته و دنیای ما به یک دهکده جهانی تبدیل شده است. در این راستا رخداد پدیده جهانی شدن، استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته در عرصه رقابت بینالمللی تغییرات وسیعی را در زمینههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و متعاقب آن تحولات و دگرگونیهای شدیدی را در ساختارهای دولتی بهوجود آورده است. از جمله این تحولات جایگزینی مدیریت دولتی نوین به جای الگوی سنتی اداره امور دولتی بوده که در قرن بیستم یک نظر غالب محسوب میشد.
مدیریت دولتی نوین یک پدیده بینالمللی است که آثار آن در تعداد زیادی از کشورهای جهان از جمله انگلستان و ایالات متحده دیده شده است. مهمتر آنکه این تغییرات از پشتیبانی علمی بخصوص از حمایت نظریهپردازان اقتصادی و مدیریت بخش خصوصی برخوردار بوده است. مشتریگرایی، انعطافپذیری، مشارکت جو بودن و سپردن کارها به مردم، افزایش مسوولیت مدیریت و نیل به اهداف و نیز افزایش از جمله ویژگیهای مدیریت دولتی نوین به شمار میآید.
در این نوشتار پس از بررسی مفهوم مدیریت دولتی نوین، اصول حاکم بر آن مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و در پایان نیز پیشنهادهایی در بکارگیری آن ارائه شده است.
1 - بررسی و تبیین پارادایم مدیریت دولتی نوین
به طور خلاصه موارد ذیل را در خصوص پارادایم مدیریت دولتی نوین میتوان ذکر کرد:
• مدیریت دولتی نوین، بکارگیری شیوههای مدیریت بخش خصوصی در بخش دولتی که شامل مولفههایی همچون خصوصیسازی، کاهش اندازه دولت، به پیمانکار دادن امور، برون سپاری و مشتری گرایی و... میباشد.
• مدیریت دولتی نوین رویکرد جدیدی را در مدیریت دولتی ارائه نموده است که در آن مسوولیت مدیریت در نیل به اهداف مورد توجه بیشتر قرار میگیرد، انعطافپذیری و نرمش در ساختار مدیریت رو به فزونی مینهد، ارزیابی و سنجش عملکردها انجام میپذیرد و به کارآیی و اثربخشی در بخش دولتی بیشتر توجه میشود.
• هدف مدیریت دولتی نوین تبدیل دولت به کسبوکار بوده و مدیریت بخش خصوصی در آن تحقق کامل مییابد. در این پارادایم، سازمانهای دولتی به بخشهایی تقسیم میشوند که هر یک از این بخشها همانند یک واحد بازرگانی دارای اهداف عملکردی مشخص هستند و مدیران آنها در قبال تحقق آن مسوول هستند. مدیریت دولتی در حد نهایی خود میتواند به مدل مجازی منجر شود که فرض بر این است که بهترین دولت، بی دولتی است و تمامی فعالیتهای سازمانهای دولتی باید در بخش خصوصی انجام شود.
• دولت در مدیریت دولتی نوین، هدایت کردن به جای راندن، توانمندسازی به جای خدمت رسانی، بودجه برای نتایج به جای بودجه برای دروندادها، برآوردن نیازهای مشتریان بهجای نیازهای بوروکراسی، ایجاد درآمد بهجای هزینه کردن، پیشگیری بهجای درمان، مشارکت به جای روابط سلسله مراتبی و حاکمانه را سرمشق خود قرار میدهد.
• پیشنیازهای اثربخشی مدیریت دولتی نوین عبارت است از: وجود یک بخش خصوصی واقعی و مردمی که رقابت پویا در آن باشد، وجود بازارهای پولی و مالی تشکل یافته و نیز وجود نظام حقوقی و قانونی شفاف و تفصیلی میباشد.
۲ - بررسی و تحلیل پارادایم مدیریت دولتی نوین
• در مدیریت دولتی نوین بر بکارگیری مدیریت بخش خصوصی جهت افزایش کارآیی و بهرهوری تاکید شده است. بر خلاف آنچه در پارادایم مدیریت دولتی نوین ادعا میشود اداره امور یک دولت صرفا از مقوله مدیریت نیست و مدیریت دولتی بر اساس تفکیک قوای حکومت و در تناظر با سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه بر بکارگیری تئوریهای مدیریتی، سیاسی و حقوقی جهت ارضای نیازهای جامعه دلالت داشته و در واقع مدیریت دولتی ماهیتی فرارشتهای دارد، لذا مدیریت دولتی در یک نگرش جامع و فراپارادایمی مستلزم درک همزمان مدیریت، سیاست و حقوق و توجه به ارزشهای مختلف حاکم بر هر یک از این رشتهها شامل کارآیی، نمایندگی و عدالت در بخش دولت است.
بر این اساس دستور سازمانهای دولتی و اقدامات مدیران آنها باید اولا بازتاب و نماینده خواست اکثریت جامعه باشد ثانیا به کارآترین روش انجام گیرد و ثالثا هدف نهایی و متعالی عدالت اجتماعی را تعقیب نماید.
• بکارگیری محض شیوه مدیریت بخش خصوصی که مدیریت دولتی نوین در پی آن است در سطوح مختلف بخش دولتی امکانپذیر نیست. به خاطر اینکه مدیریت بخش دولتی به دنبال تامین منافع عامه، حفظ ارزشها، عدالت، تامین آزادی و مشارکت و ارائه خدمات عمومی است لیکن مدیریت بخش خصوصی به دنبال اهداف سودآوری و ارائه خدمات به مشتریان خاص میباشد. بنابراین استفاده محض از شیوه مدیریت بخش خصوصی در بخش دولتی میسر نمی باشد مگر اینکه در سطح خرد و عملیاتی دولت، شیوه مدیریت بخش خصوصی را میتوان بکار برد.
• تحقق عدالت مبنای وجودی حیات دولت و زیربنای مشروعیت اقدامات دولت در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است که مدیریت دولتی نوین توجهی به این امر نداشته است. از سوی دیگر کارکرد دولت آن طور که در مدیریت دولتی نوین عنوان شده بر کارآیی و تحقق اهداف به بهترین وجه اقتصادی تاکید شده، نمیباشد بلکه کارکرد آن علاوه بر کارآیی و بهرهوری، باید بر تضمین حق زندگی، حق آزادی و حق حاکمیت افراد نیز منجر شود.
• دنهارت با در نظر گرفتن مدیریت دولتی سنتی به عنوان تز، مدیریت دولتی نوین به عنوان آنتی تز، پیشنهاد سنتزی بهنام خدمات عمومی نوین را مینماید که بر مبنای شهروندی دموکراتیک، اومانیسم انسانی و نظریه گفتمان و جامعه مدنی قرار داشته و منافع عمومی را در کانون توجه خود قرار میدهد.
• دنهارت با انتقاد از شعار «هدایت کردن بهجای پارو زدن» که در مدیریت دولتی نوین مطرح است، به طرح شعار «خدمت کردن بهجای هدایت کردن» پرداخته و میگوید: «در حرکت با شتاب خود بهسوی هدایت کردن آیا فراموش کرده ایم که قایق متعلق به چه کسی است؟ قایق متعلق به شهروندان است و دولت خود ما هستیم.»
• مدیریت دولتی نوین تحت تسلط ارزشهای کارآیی و صرفهجویی بوده و ارزشهایی نظیر عدالت، نمایندگی و مشارکت فراموش میشود. در این پارادایم پاسخگویی سیاسی و کنترل دموکراتیک نهادهای حکومتی تضعیف شده و اعتماد شهروندان به دولت و یکدیگر کاهش مییابد.
• بکارگیری کورکورانه رویکرد مدیریت دولتی نوین عواقب ناگواری همچون فاصله طبقاتی، افزایش فساد اقتصادی و تضعیف پاسخگویی سیاسی را در جامعه موجب خواهد شد.
• مدیریت دولتی نوین در کشوری میتواند بکار گرفته شود که اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد داشته، رقابت حاکم بوده و خصوصیسازی به معنای واقعی وجود داشته باشد. در کشورهایی که دولت بر همه چیز مسلط است و اعمال قدرت میکند و بخش خصوصی به معنای واقعی وجود نداشته و اقتصاد دولتی حاکم است پارادایم مدیریت دولتی نوین نمی تواند به معنای واقعی اجرا و موثر واقع شود. به علاوه اینکه مدیریت دولتی و بکارگیری مدیریت بخش خصوصی در سطح سازمانهای خرد و اهداف جزئی دولت میتواند سازگار و بکارگرفته شود و با توجه به اینکه اهداف دولت تامین منافع عمومی، آزادی، مشارکت مردم، تحقق عدالت و... است بکارگیری مدیریت دولتی نوین در کل سطوح دولت منطقی به نظر نمی رسد.
پیشنهاد:
1 - موضوعات مطرح در پارادایم مدیریت دولتی نوین، مباحث مطرح در دهه 1970 است در صورتی که در طول چند سال اخیر مباحث جدیدتری ازجمله خدمات عمومی نوین مطرح شده است. بنابراین بکارگیری این پارادایم در شرایط امروزی بدون در نظر گرفتن نقاط ضعف آن و موضوعات نوین مدیریت دولتی نظیر پارادایم خدمات عمومی نوین منطقی به نظر میرسد.
۲ - مباحث مطرح شده در این پارادایم میتواند به عنوان بخشی از پژوهشها و یافتهها در مدیریت دولتی تلقی شود. صاحبنظران و کارگزاران دولتی نباید مباحث مطرح شده در مدیریت دولتی نوین را به عنوان موضوعاتی محتوم و قطعی قلمداد کنند و بر عملیاتی نمودن آن تاکید نمایند چرا که بسیاری از مباحث شکلگیری این پارادایم در یک محیط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوتی نسبت به کشورمان تنظیم و منتشر شده است بنابراین اصول حاکم بر آن میتواند تنها در سطح خرد سازمانهای دولتی و آن هم به شکل اقتضایی بهکار گرفته شود.
ارسال نظر