نگاه
مصاحبه با کنت ارو
مترجم: فیاض خاک
بخش نخست
آنچه از نظرتان میگذرد، متن پیاده شده گپ یک ساعتهای است که با کنت ارو، اقتصاددان برنده جایزه نوبل و استاد دانشگاه استنفورد داشتم. بخش عمده شهرت دکتر ارو به «تئوری عدم امکان ارو» بازمیگردد. این تئوری یکی از جالب ترین ایدههایی است که در اقتصاد انتخاب عمومی وجود دارد.
نویسنده: کانر کلارک
مترجم: فیاض خاک
بخش نخست
آنچه از نظرتان میگذرد، متن پیاده شده گپ یک ساعتهای است که با کنت ارو، اقتصاددان برنده جایزه نوبل و استاد دانشگاه استنفورد داشتم. بخش عمده شهرت دکتر ارو به «تئوری عدم امکان ارو» بازمیگردد. این تئوری یکی از جالب ترین ایدههایی است که در اقتصاد انتخاب عمومی وجود دارد.
آثار ارو بسیار گستردهاند و موارد متنوعی را نیز در بر میگیرند؛ به همین دلیل من تصمیم گرفتم که بیشتر راجع به موضوعات دیگر صحبت کنم (علاوه بر آن، هیچ سوالی در مورد تئوری عدم امکان به ذهنم نمیرسید).
من این مصاحبه را به سه بخش تقسیم کردهام؛ بخش اول، یعنی همین بخش، بیشتر در مورد وضعیت علم اقتصاد مدرن، مفهوم تحلیل تعادل عمومی و اقتصاد رفتاری است. بخش دوم، در مورد اقتصاد خدمات سلامتی است(شایان ذکر است که دکتر ارو در سال ۱۹۶۳ مقالهای در اقتصاد سلامت مدرن نوشت که نادیده گرفتن اهمیتش آسان نیست). بخش سوم، در مورد تغییرات آب و هوایی است (باید بگویم که آقای ارو، عضو اصلی بسیاری از هیاتهای دولتیای است که برای تهیه گزارشهایی در زمینه تغییرات آب و هوایی تشکیل شدهاند). این مصاحبه در ادامه آمده است:
کانر کلارک: علم اقتصاد از اوضاع فعلی چه چیزهایی آموخته یا چه چیزهایی باید بیاموزد؟ من میدانم که این سوال، سوال بزرگ و مبهمی است؛ اما با توجه به آن که شما در زمینه تحلیل تعادل عمومی صاحب نظر هستید...
کنت ارو: خب، این یک بحث جدی است. رویکرد تعادلی پیشبرنده اصلی علم اقتصاد به شمار میرود. این رویکرد در طول سالیان، اشکال متفاوتی به خود گرفته است. تعادل عمومی حالتی است که در آن تمام بخشهای مختلف اقتصادی بر یکدیگر اثر میگذارند؛ حتی اگر به نظر بیاید که هیچ ربطی به هم ندارند؛ مثلا در این تحلیل تاثیر متقابل اوراق بهادار رهنی و بازار اتومبیل در نظر گرفته میشود. این تاثیرات ممکن است برای مدتهای مدید و در مسیرهای مختلف ادامه پیدا کنند. دنیای تعادل عمومی این گونه است؛ ضمنا در تعادل عمومی این ایده که چیزها تمایل دارند به تعادل برسند، از نقشی اساسی برخوردار است. تصویر مرکزیای که داریم این است که قیمتها طوری تعدیل میشوند که تعادل اتفاق میافتد، بازارها تسویه میشوند. مردم میخواهند آن چیزی را که به آنها ارائه میشود، خریداری کنند و قیمتها نیز سیگنال میفرستند. زمانی که قیمت یک کالا افزایش یابد، قیمت دیگر کالاها نیز افزایش مییابد؛ مثلا قیمت گازوئیل و خودرو را در نظر بگیرید. کاهش قیمتها بر میزان اشتغال اثر میگذارد و بیکاری هم بر تعداد خانهها تاثیر میگذارد. فرض تعادل عمومی که تا آدام اسمیت؛ یعنی تا اواخر قرن هجدهم سابقه دارد، این است که قیمتها تمام این موارد را بازتاب میدهند. بهرهوری، ورود یک کالای جدید به بازار، نیاز وسیع به ترمیم به خاطر وقوع یک گردباد همه و همه در قیمتها وارد میشوند.
تمام این چیزها اقتصاد را تغییر میدهند و اقتصاد نیز خود را تغییر میدهد. سرمایه بیشتر، عرضه کالاها را تحت تاثیر قرار میدهد و این امر هم بر سرمایهگذاری تاثیر میگذارد. در واقع ما با مجموعهای پیچیده از عکسالعملها مواجهیم؛ اما تعادل یک تصویر هموار و متبوع خلق میکند که به نظر میرسد که
کم و بیش در توازن قرار دارد. بسیار مهم است که همه چیز به تعادل برسد و به تغییرات بنیادی واکنش نشان داده شود، اما مشکل این است که ما به این حقیقت که چیزها به توازن نرسند نیز عادت کردهایم. مثلا در قرون وسطی، نوسانهای زیادی اتفاق میافتاد، اما این نوسانات در نتیجه مثلا جنگ رخ میداد. به عبارت دیگر در آن زمان، چرخههای تجاری در نتیجه شرایط آب و هوایی، جنگها یا بیماریها و موارد مشابه ایجاد میشدند. مردم در مواردی که سربازان در خطه شان مشغول نبرد بودند ثروتمند میشدند. اما در نظام کاپیتالیستی نوسانات در نتیجه حوادث خارجی به وجود نمیآیند، بلکه از خود بازار ناشی میشوند.
کانر کلارک: منظورتان چرخههای تجاری است؟
کنت ارو: بله، میرسیم به بحث چرخههای تجاری. ما پس از جنگهای ناپلئونی و در رکود بزرگ این چرخهها را تجربه کردیم. ما نمیدانیم که چرا و چگونه این چرخهها ایجاد میشود، اما همیشه مباحث زیادی برای فهم بهتر آنها در جریان بوده است.
کانر کلارک: مثل مباحث مربوط به چسبندگی دستمزدها و موارد مشابه.
کنت ارو: درست است. دستمزدها و قیمتها- به خصوص دستمزدها- به همان سرعتی که در تئوری فرض میشود تغییر نمیکنند. میدانید، تقاضا کاهش مییابد و قیمتها هم همینطور. شما این را در بازار اوراق بهادار تجربه میکنید، اما بازار اوراق بهادار بهترین سازمان دهی را دارد. در موارد دیگر پیچیدگیهایی مشاهده میشود. به خصوص در مورد دستمزدها، زیرا در مورد دستمزدها روابط انسانی، روابط اجتماعی و روابط متقابل نیز نقش پررنگی پیدا میکنند.
در صدر همه این موارد آن چیزی است که ما از آن با عنوان بحران مالی یاد میکنیم. همه چرخههای تجاری شامل بحران مالی نمیشوند، اما در موارد بسیاری چنین است. برای چرخاندن اقتصاد مواردی چون جریان پول و جریان اعتبار ضروری است. این موارد از اهمیت فوقالعادهای برخوردارند. شما به اعتبار نیاز دارید. زمانی که مردم پول خرج میکنند، زمانی که بنگاهها پول خرج میکنند، نیروی کار استخدام میکنند یا کالا خریداری میکنند، مدتی طول میکشد تا به دستشان پول برسد، بنابراین در این مدت اعتبار مورد نیاز است تا این شکاف پوشانده شود. در این فاصله باید تامین مالی صورت بگیرد. شما در این فاصله پول خودتان را مورد استفاده قرار نمیدهید، بلکه پول را از کسانی که در حال حاضر به آن احتیاج ندارند قرض میگیرید.
کانر کلارک: در حال حاضر به نظر میرسد که انتقادات زیادی نسبت به مدل انتظارات عقلایی وجود دارد. نظرتان راجع به اقتصاد رفتاری چیست؟
کنت ارو: بله، تمایل بسیاری برای دنبال کردن مباحث مربوط به روانشناسی به وجود آمده است. اما مشکل من با این مباحث این نیست که غلطند- باوجودی که در بسیاری موارد غلطند- بلکه این است که این مباحث به کار نمیآیند.
کانر کلارک: چرا؟
کنت ارو: چون قدرت پیشبینی ندارند.
منبع: The Atlantic
ارسال نظر