نقد از منظر اقتصاد
باورهای نادرست اقتصادی - ۱۴ مرداد ۸۸
مترجم: جعفرخیرخواهان
ما باید به صنایع خود یارانه بدهیم تا با خارجیهایی رقابت کنیم که همین کار را با صنایع خود میکنند
نویسنده: ماسن پیری
مترجم: جعفرخیرخواهان
ما باید به صنایع خود یارانه بدهیم تا با خارجیهایی رقابت کنیم که همین کار را با صنایع خود میکنند ما صنایعی میخواهیم که بتوانند در بازارهای جهانی رقابت کنند. آنها میتوانند چنین کنند اگر خود را با محصولات رقبا هم در کیفیت و هم در قیمت هماهنگ کنند و با یادگیری اینکه چگونه به سرعت خود را منطبق با شرایط متغیر بازار سازند تا قادر باشند فرصتهای نوظهور را شناسایی و در اختیار خود بگیرند. وقتی خارجیها به صنایع خود یارانه میدهند، آنها دارند صنایع خود را وابسته به کمکهای دولتی میکنند به جای اینکه بخواهند به شایستگیهای خود متکی باشند. صنایعی که این چنین حمایت میشوند بیخیال شده و متوجه میگردند که راحتتر است به بودجه دولت وابسته باشند به جای اینکه خود را با بازارهای رقابتی منطبق سازند.
در یک دنیای ایدهآل، ما کالاهای یارانهای را از خارج میخریم و خوشحال هستیم که مالیاتدهندگان خارجی به حد کافی احمق بودهاند که برای ما کالاهای ارزان بفرستند. اگر آنها مالیاتهای بیشتری بپردازند این باعث محدودیت اقتصادی خودشان میشود و اگر آنها این کار را برای نفع ما انجام میدهند ما باید از این کار خوشحال باشیم. قیمتهای پایینتری که ما میپردازیم برای ما منابعی بیشتر بجا میگذارد که میتوانیم آن را برای چیزهای دیگر هزینه کنیم و این یعنی ثروتمندتر شدن. در دنیای کمتر ایدهآل کنونی، خارجیها برخی اوقات به صادرات خود یارانه میدهند تا رقابت داخلی ما را از کار بیندازند. صنایع داخلی فریادشان برای کمکهای معادل بلند میشود تا بتوانند در زمین بازی هموار فعالیت کنند و سرانجام به دنیایی میرسیم که وضعیت هر کسی بدتر میشود.
خیلی بهتر است که برخی توافقات جهانی در برابر این نوع دامپینگ حریصانه صورت پذیرد. سازمان تجارت جهانی WTO به تدریج اثربخشی خود در پایان دادن به این نوع به اصطلاح نگرش گدایی از همسایه که فقط جلوی خلق ثروت و گسترش اقتصاد را میگیرد اثبات کرده است. او کشورهای عضو را ملزم میسازد در راستای منافع همگانی از یارانه دادن به صنایعی که دشمن تجارت است دست بردارند. وقتی ما مظنون هستیم که کالای یارانهای روانه بازارهای ما شده است واکنش صحیح به آن، رعایت قوانین WTO است. بدترین واکنش آن است که ما نیز به کالاهای خود یارانه بدهیم. این نه کمکی به مالیات دهندگان میکند که مجبور به حمایت از آن شدهاند و نه به کسبوکارهایی که از آن پس وابسته به کمکهای دائمی دولتی شدهاند.
سرمایهگذاری دولتی برای حمایت از صنایع و مشاغل، بسیار حیاتی است
این یک موضوع ثبت شده تاریخی است که سرمایهگذاری دولتی منطقا برای صنایع و مشاغل مهلک است. آنچه دولتها انجام میدهند گرفتن مالیات از آن دسته از صنایعی است که موفق هستند و آنرا در بین صنایعی که چنین نیستند بازتوزیع میکنند. با انجام این کار، دولت منابعی را که باید برای سرمایهگذاری در گسترش بنگاه یا خرید کالا و خدمات در دسترس باشند دور نگه میدارد. او این منابع را در اختیار صنایعی قرار میدهد که برای خدمات و کالاهای آن تقاضای خصوصی به حد کافی وجود ندارد. دولت تمایل به انتخاب این صنایع بر اساس مقاصد سیاسی و نه اقتصادی دارد و به همین دلیل انتخابهای بدی میکند. در واقع «انتخاب و گزینش برندگان» به معنی انتخاب بازندگان است.
در ازای همه مشاغل دولتی که با سرمایهگذاری دولت ایجاد شدهاند مشاغل بسیار بیشتر دیگری بهطور کامل از بخشخصوصی به خاطر حضور بیشتر دولت حذف میشوند. سرمایهگذاری دولت در صنایع، مستلزم صرف پول سایر مردم برای کسان دیگری است. از آنجایی که این پول متعلق به سیاستمداران و بوروکراتها نیست، آنها انگیزه درست و عاقلانهای ندارند تا تصمیمات درست و عاقلانهای بگیرند. آنها همان محرکههای لازم را ندارند تا مطمئن باشند که کالای تولیدی خواهد توانست به لحاظ کیفیت و قیمت آنها را در صحنه رقابت بازار حفظ کند.
علاوهبر این، سرمایهگذاری دولت معمولا زمانی به کمک فراخوانده میشود که سرمایهگذاری خصوصی در بخش حمایتی صنایع خاص با شکست روبهرو شده است. دلیل بسیار خوبی وجود دارد که چرا این اتفاق نمیافتد، چون سرمایهگذاران خصوصی انتظار پایینی برای برگشت سرمایهشان با توسل به این روش دارند. وقتی دولت سرمایهگذاری میکند صنایع موردنظر وابسته به کمک مدوام دولت شده و قادر به جذب سرمایه خصوصی نیستند. گورستان تاریخ صنایع بریتانیا پر است از چنین سرمایهگذاریهای دولتی شکست خورده چه در فولاد، کشتیسازی یا موتورسیکلتها. سرمایهگذاری دولت در یک صنعت یعنی بوسه مرگ.
ما باید با پرهزینه ساختن رانندگی خودرو شخصی، جلوی استفاده آنها را بگیریم
خودروهای شخصی پیش از این با انواع عوارض و مالیات بر سوخت و حق پارکینگ و هزینههای ترافیکی روبهرو بودهاند. پول حاصل از اینها بخشی از بودجه عمومی دولت را تشکیل میدهد به جای آنکه منحصرا به بخش حملونقل اختصاص یابد.
این درست است که هر خودرویی به آلودگی هوا میافزاید، اما میزان آلودگی بسیار کمتر از یک دهه گذشته بوده و امروزه با بهرهگیری از فناوریهای نوین، آلودگی کمتر شده است. بیشتر آلودگی ناشی از خودرو به خاطر مدلهای قدیمیتر و تنظیم نشده است. مبارزه پایدار برای بهسازی اینها، عایدی بهمراتب بیشتری از عملیات برای بالا بردن هزینههای عمومی رانندگی دارد.
این نیز درست است که هر خودرو به ترافیک میافزاید. اما دوباره، یک سیاست منطقی برای کاهش ترافیک در ساعات پیک و در جادههای پیک میتواند بهمراتب مطلوبتر از افزایش کلی هزینهها باشد. برای مثال تنظیم ساعات شروع به کار مدارس و ادارات میتواند تا حد قابلتوجهی ترافیک را کاهش دهد.
به نظر نمیرسد منافع رانندگی خصوصی برای لابیهای ضد خودرو قدر و اهمیتی داشته باشد. گسترش مالکیت خودرو راه را برای داشتن انتخابهای بسیار پیشروی اغلب مردم باز کرده است. آنها میتوانند از خودرو خود در جاهایی که سرویس حمل و نقل عمومی کمتر و نامناسبتر است استفاده کنند، خودرو آنها را قادر به خرید از مکانهایی میسازد که اجناسی بیشتر با قیمت کمتر عرضه میکنند. خودرو شخصی دروازههای کشور و حتی قاره را به روی آنان باز میکند تا بتوانند بهراحتی با خودرو خود به آنجا سفر کنند و از فرصتهایی استفاده کنند که تا قبل از داشتن خودرو از آن بیبهره بودند.
خودروها نوعی استقلال را برای مردم به ارمغان میآورد. طراحان و برنامهریزان شاید بخواهند مردم در همان چهاردیواریهای برنامهریزی شده محصور شوند، اما خودرو شخصی که بسیار راحتتر و منعطفتر است به آنها اجازه میدهد انتخابهای متعدد داشته باشند. به جای قیمتگذاری رانندگی با خودرو به طوری که فقط ثروتمندان امکان دسترسی به آن را داشته باشند، ما باید فناوری تولید را بالا ببریم تا بتوانیم موتورهای خودرو پاکتر و کم مصرفتر تولید کنیم و تکنیکهایی که استفاده از خودرو را با ترافیک و آلودگی کمتر همراه سازند.
ارسال نظر