کارگران سرمایه دار

فرزاد کرامتی

۲۱‌میلیون کارگر‌، ۵‌میلیون کارمند دولت‌، ۳‌میلیون معلم آموزش و پرورش‌، حدود ۴‌میلیون بیکار‌، ۳‌میلیون دانشجو و ۱۰‌میلیون دانش آموز دبیرستانی‌.این اعداد که به صورت رند و تخمینی از مرکز آمار ایران استخراج شده یک پیام در درون خود گنجانده است‌. بخش عمده‌ای از جامعه فعال کاری و جویای کار ما با فرهنگ دستمزد بگیری رشد کرده‌اند و تنها به دنبال یک کارفرمای دولتی یا کارفرمای خصوصی می‌گردند تا آنها را استخدام کند‌. بخش غیر فعال محصل جامعه نیز به همین شکل در حال رشد است‌.

در واقع دیپلمه‌ها یا فارغ التحصیلان دانشگاه کمتر جرات‌، جسارت و اعتماد به نفس و به خصوص انگیزه این را دارند که با یک ایده و ابتکار یا مشورت با اهل فن و کارشناسان خودشان اقدام به راه اندازی یک واحد تولیدی یا خدماتی یا بازرگانی کنند‌.

اکثر مردم ما بر خلاف دوران قدیم که استادی و شاگردی مد بوده و شاگردان پس از مدتی خودشان به اصطلاح اوستا می‌شدند و همان کاری را که یاد گرفتند با کارآفرینی خودشان و در محل کسبی که متعلق به خودشان بود‌، صاحب درآمد می‌شدند که اگر جنگ‌های درباریان و حکومت و پادشاه در داخل یا با کشورهای دیگر به آنها صدمه نمی زد‌، به احتمال زیاد در حال حاضر ما با یک بخش خصوصی ضعیف و لرزان و متکی به دولت و با این همه قشر دستمزد بگیر و محروم روبه‌رو نبودیم‌.

به اعتقاد میلتون فریدمن و ماسون پیری از دو مکتب اقتصادی شیکاگو و اتریش که مکتب‌های اشاعه‌دهنده بازار آزاد با کمترین دخالت دولت هستند‌، تنها افزایش تعداد کارآفرینان و کاهش تعداد جامعه دستمزد بگیر است که می‌تواند در درجه اول بازار پول و سرمایه را از عمق زیادی برخوردار کند و درآمد تعداد زیادی از مردم را افزایش دهد که در نتیجه آن مصرف و برخورداری از امکانات مادی و تفریحی نیز بیشتر می‌شود که این؛ یعنی برقراری عدالت و رفاه در جامعه‌. مساله تضاد کارگر و کارمند با کارفرما که کارل مارکس، فیلسوف و جامعه شناس قرن ۱۹ نیز به آن اشاره می‌کرد نیز از زیادی قشر وابسته به حقوق و دستمزد یا اعانه و صدقه و بیمه و تغذیه رایگان ناشی می‌شود‌.

چیزی که کمونیست‌ها تصور می‌کنند با توقیف و ضبط اموال کارآفرینان یا به قول خودشان سرمایه داران و حذف رقابت و مالکیت خصوصی‌، یا دولت‌های چپ گرا با افزایش فشار مالیاتی به کارآفرینان و توزیع امکانات رایگان می‌توانند به طبقه پرولتاریای کارگر یا قشر تهی دست و محروم کمک کنند‌.

اما در مقابل، تئوریسن‌های بازار آزاد معتقدند با گسترش مالکیت خصوصی و تبدیل شدن کارگران و کارکنان فعلی به کارآفرین در طول یک دوره کوتاه یا میان مدت و کسب درآمد و پس انداز آن از طریق بازارهای مالی همچون بورس و به کارگیری این سرمایه اولیه در راه‌اندازی کسب و کارهای بزرگ یا کوچک‌، می‌تواند تضاد فقیر و محروم با مرفه بی درد و کارفرما یا تضاد پرولتاریا با سرمایه دار را از بین ببرد؛ چرا که با برداشته شدن موانع دولتی این سیاست‌، در افق و چشم‌انداز همه کارگران‌، کارمندان و دانشجویان و دانش آموزان فعلی‌، تبدیل شدن به یک کارآفرین در یک بنگاه بزرگ یا کوچک وجود دارد و آنها به جای اینکه به فکر ضربه زدن‌، حسادت یا فشار به قشر به اصطلاح مرفه بی درد باشند‌، به فکر چگونگی تبدیل شدن به یک کارآفرین هستند‌.