۴۴درصد ایرانیها وسواسیاند
یک، دو، سه، نشد
یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، ده، بیست، سی و دو، ... نشد. یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، ... حالا، دوباره. یک، دو، سه، ... .
این انعکاس صدای آدمی وسواسی است که همه از دستش به ستوه آمدهاند و دیوانهاش میخوانند، اما او دیوانه نیست، مریض است.
یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، ده، بیست، سی و دو، ... نشد. یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، ... حالا، دوباره. یک، دو، سه، ... .
این انعکاس صدای آدمی وسواسی است که همه از دستش به ستوه آمدهاند و دیوانهاش میخوانند، اما او دیوانه نیست، مریض است.
سرش پر است از افکار و اعداد. او زندانی اعمال و رفتارش است. چیزی در ذهنش به او میگوید «دوباره شیر را ببندد». آنقدر دستگیره در را برای اینکه از بسته بودنش مطمئن شود کشیده که دیگر به آهن قراضهای کج و معوج تبدیل شده. میانهاش با آب هم خیلی خوب است و مرتب دستوپا و لباس و هرچه جلوی دستش باشد، در آب غوطه میدهد. او لطافت دستهایش را هم از دست داده و چروکهایی عمیق را بر آنها انداخته است.
پچپچهای اطرافیانش کلافهاش کرده و او نیز اطرافیان را. نگاهها آزارش میدهند اما او هم انسان است، او مریض است، مریض. گاهی اوقات میشود که آدمی روانش رنجور میشود یعنی افکاری ناخواسته دارد و اعمالی که بارها و بارها تکرارش میکند. این افکار فرد را مضطرب و هراسان میکند به طوری که دائما سعی میکند با انجام اعمالی بهخصوص برای خود قانونی ساخته و از شر این افکار خلاص شود (وسواس عملی). گاهی هم میشود که فرد بیش از حد از میکروب و کثیفی میترسد و افکاری شیطانی و گناهکارانه وجودش را پر میکند.
بعضیوقتها هم او اهمیت زیادی به نظم میدهد و از اینکه کاری به خوبی انجام نشده، نگران است (وسواس فکری). کسی که وسواسی است دوست دارد مرتب دستهایش را بشوید یا همیشه دوش بگیرد و مسواک بزند. او به چک کردن مداوم قفل در و پنجره هم خیلی اعتقاد دارد حتی دوست دارد اعدادی را مداوم حساب کند و مثلا شماره نردههای حیاط از دستش در نرود. وقتی کسی این نشانهها را دارد واقعا مریض است و اگر به خودش نرسد حتما مشکلساز میشود.
سالهای متمادی، روان رنجوری بیماری بسیار نادری بود البته شاید واقعا اینطور نبوده و افراد مبتلا تنها به خاطر خجالت، حاضر به بیان بیماریشان نبودهاند. اما اکنون شیوع این بیماری واقعا زیاد شده به گونهای که رییس انجمن وسواس از مشاهداتی پرده برمیدارد که نشان میدهد 44درصد ایرانیها دچار وسواس هستند.
چرا وسواسی میشویم
گفته میشود وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد میکند اما اگر در این ایام شرایط برای درمان، مساعد باشد بهبودهای نسبی و دورهای پدید میآید وگرنه بیماری سیر رو به رشد خود را طی میکند و بیمار را به ستوه میآورد.
در این میان تجارب نشان داده آنهایی که در زندگی شخصی حساسترند امکان ابتلایشان به وسواس هم بیشتر است. البته کودکانی که والدینشان مدام محکومشان میکنند بیشتر در معرض ابتلا قرار دارند.
به اعتقاد گروهی از محققان، 50درصد وسواسهای افراد در سنین جوانی و پس از آن از دوران کودکی پایهگذاری میشود به طوری که تاریخچه زندگی آنها از دوران کودکی ویژهای حکایت دارد که در آن کشمکشها، مقاومتها و سرسختیهای فوقالعادهای وجود داشته و کودک نیز در برابر خواستههای بزرگترها تاب مقاومت نداشته است.
به این ترتیب در پیدایش وسواس، والدین نقش فوقالعادهای دارند به طوری که بررسیها نشان میدهد مادران حساس و کمالجو به صورتی ناخودآگاه زمینه را برای وسواسی شدن فرزندان فراهم میکنند بهخصوص والدینی که رفتار کودک را براساس ضوابط خود به صورت دقیق، خشک و غیرقابل انعطاف تنظیم میکنند.
تحقیر کودک هم جرقهای برای خلق آدمی وسواسی است. عدهای از بیماران وسواسی امروز کسانی هستند که در دوران کودکی دائما این عبارات به گوششان خورده است: آدم بیعرضهای هستی، لیاقت نداری، به درد زندگی نمیخوری و ... این افراد در آن دوران سرکوفت هم زیاد شنیدهاند و به خاطر انگی که بیجهت به آنها چسبیده بسیار تحقیر شدهاند.
در واقع خانواده این کودکان اغلب بسیار لجوج، ایرادگیر و عیبجو بودهاند که اگر مختصر لغزشی از فرزندان خود میدیدند آنها را به رخشان میکشیدند. با این وجود علاوهبر عوامل محیطی، برخی از صاحبنظران وراثت را عاملی بسیار تاثیرگذار در شکلگیری وسواس میدانند به طوری که به گفته آنها حدود ۴۰درصد وسواسیها این بیماری را از والدین خود به ارث بردهاند. البته گروهی دیگر از محققان این مساله را قبول ندارند و بر این باورند که انتقال زمینههای عصبی میتواند ریشه و عاملی در این راه باشد.
وسواسیها درمان میشوند
بیماری وسواس برای هر کسی قابلتحمل باشد از حد توان خود بیمار خارج است و زجری دائمی را بر او تحمیل میکند. پس اگر جزو آن دسته از وسواسیهایی هستید که از شدت وسواس جان به لبتان رسیده خوشحال باشید، چون هماکنون راههای درمانی زیادی برای بهبود این بیماری وجود دارد.
دور کردن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتنش به زندگی در یک منطقه خوش آب و هوا برای تخفیف اضطراب و درمان بیماری، اثری آرامشبخش دارد. در واقع ایجاد تغییر در شرایط زندگی بیمار و کشاندن او از محیطی به محیطی دیگر راه دفاعی خوبی در برابر اضطرابها است.
ایجاد اشتغال و سرگرمی هم یکی دیگر از شیوههای درمانی است. در واقع تطهیرهای مکرر و دوبارهکاریها به این خاطر است که بیمار وقت زیادی برای انجام آن در خود احساس میکند پس اگر تا حد امکان سرگرمیهای فرد زیاد شود و تمامی وقتهای اضافه از دسترسش خارج شود میتواند راه خوبی برای بیاعتنا شدن بیمار به بعضی مسائل باشد. زندگی در جمع هم واقعا معجزه میکند. فرد وسواسی را باید از گوشهگیری و تنهایی بیرون کشید.
ترتیب دادن مسافرتهای دستهجمعی که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدی در زندگی را پذیرا شوند در تخفیف و حتی درمان این بیماری بهخصوص در افراد کم رو موثر است. البته امتحان شیوه به سیم آخر زدن هم خالی از لطف نیست.
در این روش میتوان به بیمار القا کرد که حتی با پیراهنی که او آن را نجس میداند یا با دست و بدنی که او تطهیر نکرده میشمارد به نماز بایستد، وظیفه شرعیاش را انجام داده است.
شیوههای اصولی و علمی درمان اگر بیماریتان از حدی گذشته که دیگر به این روشها پاسخ نمیدهید مطمئن باشید که به یک روانپزشک نیاز دارید؛ کسی که تعلیمات تخصصی و تحصیلیاش در روانپزشکی به او اجازه میدهد برای شناخت ریشه بیماری و درمان آن اقدام کرده و لااقل از خود شناخت کاملی داشته باشد.
این افراد اجازه دارند در موارد لازم نسخه بنویسند و دارو تجویز کنند. رواندرمانی هم یک راه کارساز است.
در رواندرمانی یک همکاری آزاد بین بیمار و درمانکننده به وجود میآید که براساس روابطی نسبتا طولانی و برنامهریزی شده به پیش میرود. در این روش ممکن است گاهی از دارو هم استفاده شود اما اصل در رواندرمانی این است که بیمار و درمانگر با هم به گفتوگو نشسته و ریشه بیماری را در تعامل متقابلشان پیدا کنند.
البته برای درمان وسواس شیوههای دارویی هم وجود دارد که در این روش از داروهایی چون کلومیپرامین (آنافرانیل)، فلوئوکستین (پروزاک)، سرترالین (زولوفت)، پاروکستین (پاکسیل) و فلووکسامین (لوواکس) استفاده میشود. این داروها تا حد زیادی از تشدید و گسترش بیماری جلوگیری میکنند ولی عوارضی چون خشکی دهان، حالت تهوع و خوابآلودگی را برای بیمار به وجود میآورند.
انجمنی برای درمان
تابستان ۸۵ زمانی بود که «انجمن شفای وسواس» از استانداری تهران مجوز گرفت. این انجمن میکوشد با ساماندهی درمان وسواس از طریق ارائه پیشنهاد و مشاوره در کنار جامعهپذیر کردن فرد بیمار و افزایش آگاهی در مورد این بیماری، به مبتلایان به وسواس مشاوره داده و جهت درمان آنها اقدام کند.
این انجمن شامل مرکز مشاوره وسواس، کلینیک شفای وسواس، صدای مشاور آوا و مرکز توانبخشی وسواس است که همه روزه از ساعت 9 صبح تا 13 بعد ازظهر پذیرای بیماران است. بخشهای خودآگاهی، میل آگاهی، ترس آگاهی، مرگ آگاهی، زندگی آگاهی، وسواس آگاهی، کانون شفایافتگان، کانون احیای ایمان و کانون خیریه، دپارتمانهایی هستند که انجمن شفای وسواس در آنها به متقاضیان خدمات میدهد.
وسواس در اسلام
وسواسیها خیلی سعی میکنند تمیز باشند. آنها واقعا یکی از دشمنان بلامنازع میکروبها هستند ولی نمیدانند که در خلال مبارزه سرسختشان مشغول انجام گناهند. بیست و پنجمین حدیث از چهل حدیث امام خمینی (ره) درباره وسواس و علاج آن به روایتی از امام صادق اشاره میکند که در آن عبدا...بن سنان میگوید: برای امام صادق (ع) از مردی که در وضو و نماز به وسواس مبتلا بود یاد کردم و گفتم که او مرد عاقلی است. امام صادق فرمود: چه عقلی برای اوست در حالی که از شیطان پیروی میکند؟ از آن حضرت پرسیدم که چگونه شیطان را پیروی میکند؟ حضرت فرمود: از او سوال کن این حالت که به او دست میدهد از کجا میآید؟ خواهد گفت از عمل شیطان است. به گفته بزرگان دین، وسوسه از القائات و اعمال شیطان است به طوری که این کار با احکام دین و آثار و اخبار اهل بیت مغایرت دارد.
مثلا نحوه ادای برخی حروف و گاه تکرار برخی کلمات در نماز از مصادیق وسواس است به طوری که حضور قلب در نماز و رسیدن به قربی که در نماز واقعی وجود دارد فدای تجوید کلمات و وسواس در ادای آن میشود.
ارسال نظر