دایره المعارف اقتصاد
رقابت
مترجم: محسن رنجبر
رقابت اقتصادی در بازارها و در جریان تعاملات عرضهکنندگان و خریداران روی میدهد.(۱) نوعا فروشندگان معدودی برای جذب پیشنهادهای مناسب از سوی خریداران احتمالی به رقابت با یکدیگر میپردازند.
نویسنده: ولفگانگ کاسپر
مترجم: محسن رنجبر
رقابت اقتصادی در بازارها و در جریان تعاملات عرضهکنندگان و خریداران روی میدهد.(۱) نوعا فروشندگان معدودی برای جذب پیشنهادهای مناسب از سوی خریداران احتمالی به رقابت با یکدیگر میپردازند. به همینگونه، خریداران نیز برای کسب پیشنهادهای خوب از سوی عرضهکنندهها با هم رقابت میکنند. انعقاد قرارداد بدان معنا است که، خریدار و فروشنده حق مالکیت خود را در رابطه با یک کالا، خدمت یا دارایی مبادله میکنند. در شرایط رقابتی هر یک از طرفین، به طور اختیاری و با توجه به منافع شخصی با طرف مقابل به تعامل میپردازد.
در جریان چنین تعاملهایی، اطلاعات زیادی از طریق قیمتها ارسال میشوند. (به «مکتب اتریشی اقتصاد» رجوع شود). فروشندگان برای جذب خریدارها، قیمتها را کاهش میدهند و خریدارها نیز برای برنده شدن در رقابت با دیگر خریداران، ترجیحات خود را با بالابردن قیمت پیشنهادی خود آشکار میکنند. وقتی که معاملهای به انجام میرسد، ممکن است هیچ کس کاملا از قیمت مورد توافق راضی نباشد، اما هر دو طرف قرارداد احساس میکنند که نسبت به قبل، وضعیت بهتری دارند. اگر قیمتها از هزینهها بیشتر باشند، فروشندگان سود میکنند و این انگیزهای برای افزایش میزان عرضه خواهد بود. اگر دیگر رقبا نیز متوجه شوند که چه عملکردهایی منجر به سود میشوند، ممکن است از عرضهکننده اولیه پیشی بگیرند. در مقابل، ضرردهی به عرضهکنندهها میگوید که چه تغییری را باید در دستور کار خود قرار دهند.
این قبیل سیگنالهای سود و زیان، میلیونها فروشنده و خریدار را در اقتصاد مدرن پیچیده و رو به تکامل با یکدیگر هماهنگ میکند. «دموکراسی دلار» در بازار، تضمین میکند که خریدارها مقدار بیشتری از آنچه میخواهند را به دست آورده و منابع کمتری را صرف چیزهایی کنند که تمایلی به داشتن آنها ندارند. لذا قیمتهای رقابتی همانند سیگنالهای رادیویی عمل میکنند دریافت آنها آسان است و نیازی نیست که بدانیم از کجا آمدهاند. برای اینکه بفهمیم که باید اتومبیلهای پرمصرف را کنار بگذاریم و یا در مصرف برق صرفهجویی کنیم نیازی به تحلیل تمامی علل احتمالی بحران اخیر انرژی نیست. برای آنکه شرکتهای نفتی شروع به حفر چاههای جدید کرده یا به استخراج سوخت از سنگهای نفتی یا ماسههای قیری روی آورند، تنها کافی است بدانند قیمت نفت در حال افزایش است. رقابت قیمتی میلیونها فرد مستقل در میلیونها بازار را مطلع کرده و همه آنها را با «دست نامرئی» که روزی آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد مطرح کرد، به خوبی هماهنگ میکند.
عرضهکنندهها همچنین در رقابت غیرقیمتی نیز وارد میشوند. آنها سعی میکنند که کیفیت کالاهایشان را ارتقا دهند تا از مزیت رقابتی نسبت به رقبایشان برخوردار شوند. آنها در این راستا، هزینهها و ریسک مربوط به نوآوری در کالا را متقبل میشوند. این نوع رقابت، سبب ایجاد گامها و عملکردهای انقلابی بیشمار شده است. مثلا میتوان به تکامل اولین پرنده برادران رایت به آخرین نوع بویینگ ۷۴۷ اشاره کرد. این نوع از رقابت، سبب پیشرفتهای مادی بیسابقهای از زمان انقلاب صنعتی شده است.
کالاهای متمایز، به عرضهکنندگان پیشرو، «موقعیت مناسب در بازار» (market niche) اعطا میکنند. با این وجود، چنین جایگاهی هیچگاه کاملا امن و مطمئن نیست، چرا که دیگر رقبا نیز تلاش خواهند کرد که کالاهایشان را بهبود بخشند و این امر سبب میشود که همه عرضهکنندهها در حالت «پریشانی خلاق» قرار گیرند. یک ابزار رقابتی دیگر، نوآوری در فرآیند تولید به منظور کاهش هزینهها است که تولیدکنندهها را قادر میکند محصولات خود را به قیمتی کمتر از رقبا به فروش رسانند. این نوع عملکردهای رقابتی، سبب شده تنها یک نسل پس از آن که اولین ماشینحسابها به قیمت ششصد دلار به فروش میرفتند، ماشینحسابهای جیبی دو دلاری رواج پیدا کنند.
سومین ابزار برای پیروزی در رقابت، انجام تبلیغات جهت جلب توجه خریدارها به اجناس تولید شده است. عرضهکنندهها همچنین از طریق ارائه ضمانتها و خدمات پس از فروش به رقابت با یکدیگر میپردازند. این مورد در رابطه با محصولات پیچیده و بادوامی از قبیل اتومبیلها رایج است. این امر سبب کاهش هزینههای مبادلاتی خریداران شده و جایگاه رقابتی عرضهکنندهها را استحکام میبخشد.
بنابراین رقابت باعث میشود که افراد هشیار باشند و البته هزینههایی را هم به همراه دارد. قبل از آن که بتوان در بازار رقابت کرد، باید از دانش مربوط و متناسب برخوردار بود. خریدارها میبایست از خود بپرسند که به چه چیزی نیاز دارند، چه محصولاتی در دسترس است، توان پرداخت بابت کدام یک از آنها را دارند و با توجه به قیمتها، محصولات مختلف در مقایسه با یکدیگر چه تفاوتهایی دارند. این امر، هزینههای جستوجو (مثلا صرف زمان و انرژی در جریان خرید خانه) را به بار میآورد. عرضهکنندهها نیز باید بفهمند که تقاضا در کجا است، افراد در محصولات به دنبال چه ویژگیهای فنی هستند، مواد اولیه و عناصر فراوان مورد نیاز را در کجا میتوان به دست آورد، عکسلالعمل رقبا چگونه است و از این دست مسایل. ممکن است این گونه تلاشها، در رابطه با تحقیق، توسعه و بازاریابی، بسیار پرهزینه بوده و حتی منجر به هیچ نتیجهای نشوند. برای دستیابی به هر گونه منبع ثروتی در بازار، موانع و ناکامیهای بسیاری وجود دارد و هنگامی که فروشندهها و خریدارها بر سر جزئیات قراردادها به مذاکره و بحث پرداخته و نحوه انتقال آنها را بررسی کرده و اعمال میکنند، هزینههای دیگری نیز به وجود میآیند.
در یک اقتصاد پویا و تخصصی، هزینههای کسب آگاهی و انجام مبادلات («هزینههای مبادلاتی») بالا هستند. بنابراین عجیب نیست که افرادی که در بازار حضور دارند، علاقهمند به کاهش هزینههای مبادلاتی و ریسکهای مرتبط با آنها باشند. یک روش برای کاهش هزینههای مبادلاتی، این است که در رابطه با تعیین قوانین («نهادهایی») که به فعالان بازار برای صرفهجویی در هزینههای کسب آگاهی کمک میکنند توافق ایجاد شود. اگر در بازارها، قوانین اجرا شده و مناسبی وجود داشته باشد، درخواستهای افراد به نحو موثرتری برآورده میشوند.
یک ابزار دیگر که سبب صرفجویی در هزینههای معاملاتی میشود، توافق درباره روابط آزاد، نامحدود و بلندمدت از طریق مواردی چون قراردادهای استخدام است. تبلیغات ابزار دیگری در این راستا است. تبلیغات وسیلهای است که فروشندهها با آن، به خریداران اطلاعات داده و آنها را از پرداخت برخی از هزینههای جستوجو بینیاز میکنند. واسطهها، یعنی کسانی مثل دلالها، بنگاهدارها و مسوولان حراج که در مسائل مربوط به بازار تخصص دارند نیز انجام معاملات را تسهیل میکنند.
بهرغم وجود روشهای کاهش هزینههای معاملاتی، رقابت برای رقبا، پرهزینه و آزاردهنده است. برخی از بنگاهها از وجود رقابت در بازار، به خودی خود لذت میبرند. اما اغلب افراد نسبت به رقابت بیمیل هستند. آنها از وجود رقابت در بازار در سمت خودشان پرهیز میکنند، اما مایل به وجود رقابت در میان کسانی که از آنها خرید کرده یا به آنها محصولاتشان را میفروشند، هستند. البته در یک جامعه آزاد، افراد میتوانند با رقابت نکردن، به آنچه دارند اکتفا کنند، اما در این صورت سهم خود را از بازار از دست داده و احتمالا ارزش داراییهایشان کاهش خواهد یافت.
عرضهکنندهها برای فرار از مقررات رقابتی تلاش میکنند که به منظور «تعلیق رقابت» کارتل ایجاد کنند. این امر به ویژه در بازارهایی رخ میدهد که در آنها، تعداد عرضهکنندگان کم بوده و یا برای شروع مقادیر زیادی سرمایه مورد نیاز است. بهعنوان مثال، خطوط هواپیمایی دنیا کارتل «اتحادیه حملونقل هوایی بینالمللی» (IATA) را تشکیل دادند که این کارتل قیمت بلیتها، برنامه پروازها و حتی جزئیات کماهمیتی چون وعدههای غذایی را تعیین میکرد. زمانی که اعضای کارتل در مورد قیمت مورد توافق تقلب کنند. (به «کارتلها» و «اوپک» رجوع کنید) یا شرکتی خارج از کارتل به وسیله قیمت یا نوآوری در کالا به رقابت بپردازد، معمولا کارتل با ناکامی روبهرو شده و عرضهکنندگان با سابقه و تثبیت یافته سهم خود را از بازار از دست میدهند. این نوع تقلب که اعضای کارتلها صورت میدهند، برای مصرفکنندهها و بازار، یک موهبت به شمار میروند.
تنها راه برای آنکه کارتلها یا انحصارگرها بتوانند از رقابت در بلندمدت پیشگیری کنند، این است که حمایت دولت را به دست آورند. سیاستمدارها و بوروکراتها، غالبا نظارتهای اجباری را تحمیل میکنند. آنها سعی میکنند که پشت توجیههایی مثل محافظت از مشاغل، تضمین بهداشت و امنیت عمومی یا محافظت از شرکتهای داخلی در مقابل خارجیها پنهان شوند. میتوان گفت که در عمل، ممانعت از رقابت بیشترین منفعت را برای ناظران دولتی دارد، چرا که در مبارزات انتخاباتی بعدی، از لحاظ معنوی یا مالی حمایت میشوند یا مشاورههای پرمنفعت و مطمئن کسب میکنند. اقتصاددانان، این حالت را «رانتجویی» نامیده و خاطرنشان میکنند که این مساله بدون استثنا منجر به متضرر شدن خریداران که از هزینههای ناشی از دخالتهای سیاسی ناآگاهند، میشود. ممکن است دخالتهای دولت سبب رضایت تعداد کمی از عرضهکنندهها شود، اما باعث میشود ثروت ملل کاهش یابد. لذا اغلب اقتصاددانها رقابت بیدردسر را بهعنوان کالایی عمومی در نظر میگیرند که دولتها باید از آن حمایت کرده و زمینه را برای بروز آن فراهم آورند. این نتیجهگیری، به عنوان نمونه سبب شده است که سیاستمدارها برای کنترل ادغامها، انحصارها، قدرتهای اتحادیهای و کارتلها تلاش کنند. آنها این کار را از طریق سیاستهای رقابت داخلی انجام میدهند. همچنین این تلاشها منجر به ایجاد سازمان تجارت جهانی شد. هدف از تشکیل این سازمان، حمایت از رقابت بینالمللی در برابر دولتهای فرصتطلب بود.
رقابت تنها در صورتی موثر و کارآمد است که حقوق مالکیت خصوصی مورد حمایت قرار گرفته و افراد آزاد باشند که بهصورت قانونی به انعقاد قرارداد بپردازند. اگر افراد بدانند که ممکن است بهرههای انتظاری آنها مصادره شوند، یا اگر بدانند که از قراردادهای متعاقب ارائه یک کشف جدید به بازار به وسیله نظارتها و دستورالعملها ممانعت خواهد شد، آنگاه دیگر چه کسی هزینههای بالای کسب اطلاعات را متقبل خواهد شد؟ به این دلیل است که حقوق مالکیت، آزادی قراردادها و حاکمیت قانون و بهطور خلاصه آزادی اقتصادی، زمینه را برای رشد سریع اقتصادی، بیکاری پایین و کاهش فقر فراهم میآورند.
بررسیهای بینالمللی نشان میدهند که هیچ یک از اقتصادهای فقیر دنیا آزاد نیستند و هیچیک از اقتصادهای دنیا که از بیشترین آزادی و رقابت برخوردارند، فقیر نمیباشند. از یک دیدگاه اجتماعی، رقابت زنده در بازار، سه کارکرد حیاتی دارد:
«کشف»: رفاه انسان را همیشه میتوان با دانش جدید افزایش داد. رقابت میان عرضهکنندهها و خریداران، مشوقی قدرتمند برای جستوجوی دانش و آگاهی است. پیگیری منافع شخصی، باعث میشود که افراد تلاشهای بیوقفه، گسترده و غالبا پرهزینهای را برای استفاده از اموال و مهارتهایشان به بهترین نحو بهکار گیرند.
برخی اوقات از برنامهریزی متمرکز دولتی به عنوان ابزاری مناسب برای کشف محصولات و فرآیندهای جدید حمایت به عمل میآید. با این وجود، تجربه نشان داده است که کمیتههای مرکزی از انگیزه کافی برخوردار نیستند و نمیتوانند همه دانش پیچیده، گسترده و غالبا جزئی لازم برای پیشرفتهای همهجانبه را نظم بخشند.
«گزینش و هماهنگی مسالمتآمیز»: رقابت قیمتی مشخص میکند که افراد واقعا به دنبال چه چیزی هستند و باعث میشود خطاها تصحیح شوند. این امر از طریق پراکنش اطلاعات سودمند صورت میگیرد. از آنجا که مبتکرین نمیتوانند کشفیاتشان را مخفی نگه دارند، لذا دیگران متوجه میشوند که چه کارهایی سودآور است و ممکن است در موفقیت از آنها پیشی گیرند.
رقابت، با وجود این که گاهگاهی رویدادهای غیرمترقبهای به بار آورده و فرصتها را تغییر میدهد، زمینه را برای تکامل آرام فراهم آورده و موانع غیرقابل اجتناب تعدیل را توزیع کرده و انتظارات متباین را با یکدیگر هماهنگ میسازد. رقابت و تجارت، «اخلاق تجاری» را به افراد میآموزد. اخلاق تجاری، به معنای عملگرایی در حل مشکلات و حفظ آرامش در مسیر پیشرفت شغلی است. لذا نظم بازار رقابتی سبب ایجاد اطمینان، خوشبینی اجتماعی و اعتماد به نفس میشود.
«کنترل قدرت»: رقابت میان عرضهکنندهها به مصرفکنندگان قدرت میدهد و رقابت میان کارفرماها به کارگران قدرت میبخشد. اگرچه ممکن است برخی در پی دستیابی به رانت باشد، اما نکته مهم این است که افراد ثروتمند در معرض رقابت خواهند ماند. تنها در این صورت است که ثروت و تواناییهای خود را در تحقیقهای علمی که برای نوع بشر سودمند است، صرف خواهند کرد.
البته صاحبان ثروت همیشه موفق نخواهند شد. هیچ یک از ثروتهای بزرگی که در دهه ۱۹۵۰ در آمریکا وجود داشتند، امروزه فعال نیستند. رقابت، تمرکز قدرت اقتصادی را از میان برده و باعث باز توزیع ثروت میشود حتی ممکن است افرادی از این هم فراتر رفته و بگویند که سرمایهداری با رقابت مشروع میشود.
این امر از طریق آمادگی شهروندان صاحب ثروت برای به دوش کشیدن هزینه تحقیقات علمی که برای جامعه مفید هستند صورت میگیرد. سوسیالیستهایی که شعار میدهند «مالکیت، دزدی است» تنها در صورتی پیروانی مییابند که رقابت، وجود نداشته باشد یا توسط سیاستمداران، منحرف شود.
رقابت، بدانگونه که در این جا شرح داده شد به ندرت در اقتصاد استاندارد نئوکلاسیک ظاهر میشود، زیرا در اقتصاد نئوکلاسیک وجود اطلاعات کامل فرض گرفته میشود. با این وجود، در دنیای واقع، اغلب فعالیتهای اقتصادی به یافتن اطلاعات و تحریک افراد ثروتمند و با استعداد به کشف و استفاده از اطلاعات معطوف است.
سناتور هنری کلی، در ۱۸۳۲ خطاب به سنای آمریکا گفت: «هیچیک از قدرتهای انسان که در امور بشری دخیلاند، بزرگتر از قدرت رقابت نیست». رقابت حقیقتا به زندگی بهتر منجر میشود.
درباره نویسنده
ولفگانگ کاسپر، از اساتید ممتاز اقتصاد در دانشگاه نیوساوت ولز استرالیا است.
یادداشتها
۱ - در این جا دیگر انواع رقابت، مثل رقابتهای ورزشی، رقابت میان احزاب و گروههای سیاسی یا میان ایالتهای مختلف در کشورهای فدراتیو مورد نظر نیستند.
ارسال نظر