رشد شهرها؛ تلاطم ناگزیر
معایب و مزایای شهرنشینی در ابعاد وسیع
در ژانویه سال جاری، بسیاری از کسانی که خواهان مسافرت به مناطق جنوبی چین بودند در ایستگاههای راه آهن و جادهها معطل شده بودند، چرا که بارش فوقالعاده سنگین برف، آن هم قبل از آغاز جشنهای سال جدید، جنوب کشور را سفیدپوش کرده بود. آن چیزی که باعث حیرت جهانیان شده بود (علاوهبر عذرخواهی نامتعارف نخستوزیر به خاطر عملکرد کند دولت)، میزان بیسابقه سفرهای لغو شده بود و چیزی حدود ۲۰۰میلیون نفر برای رسیدن به مقصد انتظار میکشیدند.
در ژانویه سال جاری، بسیاری از کسانی که خواهان مسافرت به مناطق جنوبی چین بودند در ایستگاههای راه آهن و جادهها معطل شده بودند، چرا که بارش فوقالعاده سنگین برف، آن هم قبل از آغاز جشنهای سال جدید، جنوب کشور را سفیدپوش کرده بود. آن چیزی که باعث حیرت جهانیان شده بود (علاوهبر عذرخواهی نامتعارف نخستوزیر به خاطر عملکرد کند دولت)، میزان بیسابقه سفرهای لغو شده بود و چیزی حدود ۲۰۰میلیون نفر برای رسیدن به مقصد انتظار میکشیدند.
در بسیاری از کشورهای فقیر، دولتها به اخباری از این دست و در حقیقت به هر گونه خبری که شکنندگی اقتصادهای نوظهور شهری را برملا کند، واکنشی توام با ترس و لرز نشان میدهند. بسیاری از مسافران چینی که از مسافرت خود باز ماندند کارگران مهاجرانی بودند که برای دیدار خانواده خود به سوی حومه شهرها روانه شده بودند و یا بالعکس. در 30 سال گذشته، جمعیت شهری جهان از 6/1میلیارد به 3/3میلیارد نفر رسیده و در 30 سال آینده نیز، تنها جمعیت شهری کشورهای در حال توسعه به بیش از 2میلیارد نفر خواهد رسید. با این حال بسیاری از دولتها تردید دارند که از عهده چنین حجم عظیمی از شهرنشینی بر آیند. از این رو برخی از دولتها چنین نتیجهگیری میکنند که بایستی روند کنونی را به عقب انداخته و با کندی مواجه سازند تا از این طریق بحرانها و ناهنجاریهای اجتماعی را نیز به حداقل برسانند. این دیدگاهی است که درست به اندازه تعصبات ضدشهرنشینی، به تحلیلهای معتدل و میانه رو بدهکار است.
در سال ۲۰۰۵، بیش از نیمی از کشورهایی که توسط بخش جمعیت سازمان ملل متحد مورد بررسی قرار گرفته بودند، اعلام کردند که میخواهند به منظور جلوگیری از رشد بیرویه شهرها، مهاجرتهای داخلی را کاهش دهند. بحران غذا در ۱۸ ماهه گذشته سبب شده تا نگرانیهای موجود پیرامون چگونگی تامین غذا برای محلههای فقیر و پرجمعیت شهری (به خصوص حومه شهرها)، تشدید شود. اخیرا بانکیمون دبیرکل سازمان ملل، در همایش دوسالانه مجمع جهانی شهرها در نانجینگ هشدار داد که در سال ۲۰۳۰ بیش از ۲میلیارد نفر در مناطق فقیرنشین و پرجمعیت شهری زندگی خواهند کرد و این «نواحی شهری بیشترین میزان انرژی را در جهان مصرف کرده و بخش عمدهای از زبالههای جهان را نیز تولید خواهند نمود.»
این قبیل نگرانیها در مورد اشباع ظرفیتهای شهری، در سیاستهای کشورهای مختلف نیز انعکاس یافته است. عربستان سعودی میلیاردها میلیارد خرج میکند تا با ساختن ابرشهرهای جدید از بار رشد شهرهایی چون جده و ریاض بکاهد. مصر در حال ساخت 20شهر جدید و نیز برنامه ریزی برای 45 شهر دیگر است تا مردم را از قاهره به سمت آنها سوق دهد.
تلاش کشورهای فقیر برای تغییر روند شهرنشینی، در کشورهای ثروتمند از سابقهای طولانی برخوردار است. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بریتانیا و فرانسه، شهرهای فراوانی را به عنوان وزنه تعادلی پایتختهای خود ساختند.
بانک جهانی جدیدا تحقیق جدیدی را در «گزارش سالانه توسعه جهانی» خود منتشر کرده است. در این گزارش آمده است که بدبینی پیرامون آینده کلان شهرها به طور فزایندهای گسترش یافته است. بانک جهانی استدلال میکند که سرعت رشد و گسترش شهرها در جهان سوم به خاطر فرصتهای فراوان اقتصادی تولید شده در آنهاست، که این فرصتهای سودآوری در حال افزایش نیز میباشند. از این منظر به عقب انداختن رشد شهرنشینی و یا هل دادن آن به سمت مکانهای جدیدی که اتصالی با بازارهای جهانی ندارند، گزاف و بیهوده خواهد بود. این تحقیق تاکید میکند که این دیدگاه منسوخ، به همان میزانی که به سیاستهای پولی و مالی مربوط میشود، به واقعیتهای جغرافیایی نظیر مکان زندگی و کار مردم و چگونگی روند اجتماعی شدن آنها مرتبط میباشد. (اعطای جایزه نوبل اقتصادی امسال به پل کروگمن، استاد دانشگاه پرینستون، به خاطر کاری که در مورد جایگاه فعالیتهای اقتصادی انجام داد، خود بازتاب دیگری از این دیدگاه بود.)
تحقیق بانک جهانی، ظرافتهای بسیاری را به دست میدهد. برای مثال این تحقیق نشان میدهد که سهم افرادی که در شهرها زندگی میکنند، اندکی کمتر از آن چیزی است که اکثر مردم تصور مینمایند. به این ترتیب بانک جهانی، شاخص تازهای را برای روشن شدن مساله غامض تعریف «مقوله شهری بودن» ارائه میکند. این سنجش جدید، جمعیت دارای مسکن شهری جهان در سال ۲۰۰۰ را حدود ۴۷درصد عنوان میکند. در واقع چنان که ایندرمیت گیل [Indermit Gill اقتصاددان بانک جهانی در حوزه آمریکای لاتین و دریای کارائیب. م] تصدیق میکند رسیدن به نسبتی دقیق غیر ممکن است. نسبت افراد شهرنشین در هر مکان، با توجه به روش محاسبه، ممکن است بین ۴۵ تا ۵۵درصد متغیر باشد. نکته اصلی این گزارش در آن است که ابعاد دقیق گاتهام سیتیهای کشورهای فقیر [Gotham City در لغت به معنای شهر نادانان است و نیز نام شهری تخیلی در مجموعه داستانهای بتمن که محل وقوع ماجراهای داستان است و مراد از آن مناطق حاشیهای یا بیغولهای شبهشهری است. م] را نباید همچون فاجعه سادهای بر روی زمین دانست چرا که آنها بسیار بزرگ، بسیار آشفته، بسیار آلوده و بسیار ناعادلانه هستند.
حقیقت آن است که اندازه این شهرها بیسابقه و بیمانند است. هر کدام از شهرهای مکزیکو، بمبئی، سائوپائولو و شانگهای بیش از 15میلیون نفر جمعیت دارند. حتی پاریس و لندن در موج خروشان جمعیت خود در قرن 19، کمتر از نصف این میزان جمعیت را داشتهاند. متوسط جمعیت 100 شهر بزرگ جهان، در حال حاضر متجاوز از 6میلیون نفر است حال آن که در سال 1900 متوسط جمعیت آنها 700000 نفر بود.
به نسبت اندازه جمعیت شهرها، رشد متداول آنها نیز بسیار نامتعارف مینماید. بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۵ سهم جمعیت شهری در کشورهای در حال توسعه ۸درصد رشد داشته است. بنا بر گزارش بانک جهانی، میتوان رشد مشابهی در افزایش سهم جمعیت شهری را در فاصله سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۰، در آمریکا و ۱۰ کشور صنعتی اروپا یافت. اکنون و پس از سالها، شهرهای ناهمسازی چون سانتیاگو، سئول، لیسبون و سائوپائولو به نحو قابل توجهی در مسیری مشابه، یعنی جای دادن ۲۵درصد جمعیت در خود و سپس ثبات و پایداری، پیش رفته اند، در شرایطی که درآمد این کشورها به ۵۰۰۰دلار برای هر نفر رسیده است. این مسیری است که به طور کلی کشور در حال گذار از مرحله کشاورزی به مرحله صنعتی دنبال میکند. در حال حاضر بسیاری از کشورها، چنین مرحلهگذاری را متحمل میشوند و از این رو شهرنشینی شتاب گرفته است. اما تاریخ نشان میدهد که این نرخ رشد نمیتواند برای همیشه ادامه یابد.
تاریخ نشان میدهد که شکاف درآمدی، یعنی همان چیزی که باعث نگرانی دولتها میشود، محدود خواهد بود. دلیل مهاجرت مردم به شهرها این است که دستمزدهای شهری عموما 40 تا 50درصد بیشتر از درآمد کار سنتی بر روی مزارع است (این همان مازاد درآمد شهری در اروپای قرن 19 است که به طور مشابهی در کشورهای در حال توسعه امروز دنبال میشود). اما این شکاف درآمدی در کشورهای ثروتمند محدود شده است، چنان که امروزه در غرب استانداردهای زندگی در شهر و حومه آن تقریبا (و در تمام کشور) یکسان شده است. این همگرایی در کشورهای فقیر نیز شروع شده است: در کشورهای فقیری چون مالاوی و سریلانکا، ساکنین شهرها سهم به مراتب بیشتری از مصرف را نسبت به کل جمعیت کشور (20درصد در مقایسه با 10درصد) دارا هستند حال آن که سهم مصرف جمعیت شهری در کشورهای ثروتمندتری چون شیلی و برزیل تنها اندکی بیشتر از کل جمعیت است.
یک پاسخ به این پرسش که «چرا شهرهای جهان سوم تا این اندازه بزرگ هستند؟» میتواند این باشد که آن شهرها شرایط مرتبط با وسعت خود را نداشته و نامتوازن هستند؛ اما پاسخ متصور دیگری که بانک جهانی ارائه میکند، این است که این شهرها بزرگاند زیرا کاری اقتصادی انجام میدهند که اهمیت آن نسبت به مناطق غیرشهری مرتبا افزایش مییابد.
شهرها محصول مبادله هستند. بازار شهرهای کوچک محل دادوستد محصولات کشاورزی است. شهرهای ثانویه کالاهای مصنوع را تولید و مبادله میکنند. کلان شهرها همه چیز را در خود ساخته و در محیط خود میفروشند و به ویژه محلی برای تولید و ارائه خدمات هستند. در 50 سال گذشته دادوستد جهانی به خصوص در زمینه ارائه خدمات، به طور گستردهای بسط یافته است و ابرشهرها هم به همان نسبت رونق یافته اند. به روایت داستانهایی که کامیابیهای شهری را توصیف میکنند، شهرهایی در جنوب چین وجود دارند که مردم خارج از آن نواحی هرگز چیزی از آنها نشنیدهاند، چرا که این شهرها تا 20 سال پیش چیزی جز مجموعهای از دهقانان و روستائیان نبوده است. به عنوان مثال میتوان به شهر دونگوان در جنوب چین اشاره کرد. این شهر ناآشنا بر دلتای رود پیرل واقع شده است و 30درصد هدهای ضبط مغناطیسی به کار رفته درهارد درایوهای جهان و نیز 16درصد کیبوردهای الکترونیک جهان را تولید میکند. این در حالی است که جمعیت آن در 20 سال گذشته، از 10 هزار نفر به 7میلیون نفر رسیده است.
بنابر استدلال بانک جهانی عاملی که چنین رشد سریعی را ممکن میسازد حملونقل ارزان است. سقوط هزینههای حمل ونقل در قرون ۱۸ و ۱۹، بریتانیا و پرتغال را (چنانکه اقتصاددان سیاسی، دیود ریکاردو متذکر شده است) به مبادله پشم و برخی نوشیدنیها قادر ساخته بود. حملونقل ارزان در ۲۵ سال گذشته تقریبا دومین انقلاب حملونقل را پدیدآورده است. امروزه کشورها نه تنها کالاهای نهایی را به یکدیگر میفروشند بلکه کالاهای واسطهای را نیز مبادله میکنند. این امر با چندپارگی شگفتآور تولیدات میسر شده است. هر مرحله از خط تولید جداسازی شده و قطعات مجزا به منظور سوارشدن و جمع شدن حمل میشوند.
این مطلب به آن خاطر است که بسیاری از شهرهای امروزی، مکانهایی هستند که در آن کارخانههای مختلف، اجزای تخصصی یکسانی را تولید میکنند. از سوی دیگر این تخصصیسازی و تراکم تولید عجیب به نظر میرسد: اگر قطعات مجزا میتواند در هر جایی تولید شود، احتمالا مؤثرتر خواهد بود اگر آنها را در جایی که از همه جا ارزانتر است بسازیم. با این حال صاحبان کارخانهها ترجیح میدهند تا به صورت خوشهای دور هم جمع شوند چرا که تراکم مهارتها و تواناییها همچون زیرساختی است که برای شهرها اجتنابناپذیر به نظر میرسد. کارگران در رقابتی منحصر به فرد به مکانهای مشخصی که مهارتهایشان را تقاضا میکند کوچ کرده و به تبع آن کسب و کارهایی که این مهارتها را نیاز دارند نیز متنفع میشوند؛ مصرف کنندگان نیز طبیعتا قدردان شهرها خواهند بود چرا که برای خرید به مکانی میروند که کالاهای مورد نظر خود را در دسترس میبینند؛ بازار خدمات (بانکداری، بیمه، کارشناسان مشاور و ...) نیز به گرد چنین محیطی جمع خواهد شد. در حقیقت کارآمدی تراکم بنگاههای خدماتی، در دوران افزایش بسیار زیاد گردش سرمایه از اهمیت بالایی برخوردار است (بهرغم وجود بحران اعتبارات بانکی
credit crunch دوره فترتی در نظام پولی پایه وام است که در آن نقدینگی ناشی از بازگشت وام یا اعتبارات متناظر آن، کاهش یافته، ولی تقاضای بنگاهها و مشتریان برای دریافت وام افزایش پیدا کرده است. در این شرایط نرخ بهره بسیار بالا است. م]). به طور خلاصه باید گفت که بانک جهانی فرمولی به شکل ذیل را پیشنهاد میدهد: چندپارگی خطوط تولید، به اضافه دستهبندی مراحل خاص خطوط تولید به صورت خوشه ای، به اضافه حملونقل ارزان، برابر است با بهره وری بالاتر در شهرهای بسیار بزرگ.
اگر به راستی مهم است که فعالیتهای اقتصادی کجا واقع شوند، پس کشورهایی که شهرهای بسیار بزرگ ندارند - احتمالا به علت محصور بودن در خشکی، گسست از بازارهای جهانی یا وجود جمعیت گسترده و فقیر روستایی - باید چه اقدامی را انجام دهند؟ بهزعم بانک جهانی این پرسش، مشکل واقعی شهرنشینی است نه تکثیر محلههای فقیر و پر ازدحام. از دیدگاه بانک، پاسخ این مساله به دلیل گسست جوامع مورد نظر از بازارهای جهانی بستگی دارد.
اگر این کشورها درگیر بیکاری در مناطق دوردست روستایی هستند باید با برقراری و ایجاد بازارهای زمین و خدمات اولیه (مدارس، خیابانها، بهداشت و آب و فاضلاب) به رشد شهرها کمک کنند. این وضعیت در بیشتر مناطق آفریقا و بخشهای دورافتاده چین حاکم است که البته در ماه گذشته گامهای هر چند کوچک، ولی قابل تاملی در آزادسازی زمینهای روستایی برداشته شده است. با این حال کشورهای نادری نیز هستند که میخواهند عقب ایستاده و رشد شهرها را نظاره کنند: اتیوپی و تانزانیا، دو کشوری هستند که با وجود این واقعیت که سه چهارم مردم آنها در فقر روستایی به سر میبرند، اما به طرز فعالانهای تلاش میکنند تا روند شهرنشینی را با تاخیر مواجه کنند.
در مناطقی که شهرنشینی آغاز شده، اما پولهای مردم سرگردان و پریشان است، دولتها باید روی حملونقل و انواع دیگر زیرساختها متمرکز شوند تا بخشهای عقب مانده را به بخشهای پیشرو در رشد اقتصادی متصل سازند. این اتفاقی است که نمونه آن در بخش غربی چین رخ داده است؛ جایی که مناطق گوناگون آن بوسیله راههای زمینی، هوایی و ریلی به ابرشهر چونگ کینگ [شهری در مرکز چین واقع دراستان سیچوآن که در زمان جنگ جهانی دوم پایتخت چین بوده است. بخش غربی چین از سال ۲۰۰۰ تاکنون تحت پروژه رشد اقتصادی دولت چین قرار دارد. م] متصل است. البته لازم به ذکر است که این وضعیت بدون رسیدن به مرحله پیشرفته شهرنشینی - با ۷۵درصد جمعیت شهری (نظیر شمال مصر یا ریودوژانیرو [برزیل. م]) - حاصل نمیشد؛ مرحلهای که ادراک لازم برای خرج کردن در ابعاد وسیع را به خاطر سیاستهایی چون فقرزدایی از مناطق حاشیه شهری فراهم میآورد تا مبادا که جنایت و آلودگی، شهرهای بارور و پرازدحام جدید را با گسست جدی مواجه کند.
نسخههای تجویز شده در گزارش، نقطه مشترکی دارند: کلید دستیابی به توسعه برای کشورهای فقیر در پیوستن مناطق عقب مانده به مناطقی است که از رشد اقتصادی بالایی برخوردارند. به این منظور، دولتها بر سیاستهای هدفگذاری شده بر مناطق ویژه تاکید میورزند. در عمل ابزارهای همگرایی قدرتمندتری نسبت به ابزارهایی که بر فاصله و مکان هدفگذاری میکنند، وجود دارد؛ برای مثال بازارهای زمین که همه مناطق را متحد میکند یا زیرساختهایی که مناطق مختلف را به یکدیگر وصل مینماید.
بنا بر نظر بانک جهانی، رشد و پیشرفت، تلاطم ناگزیری است که دولتها باید بیاموزند که آن را دوست داشته باشند.
منبع: اکونومیست
ارسال نظر