یادداشت
سقوط قیمت نفت هشدار میدهد
برخی تحلیلگران بازارهای نفتی در ماههای نخست سال جاری بر این نظر بودند که رشد قیمت نفت به حدود ۱۴۰دلار، طی یک سال، ناشی از عوامل بنیادی بازار و عرضه و تقاضای واقعی نبود. آنان رشد آن مقطع قیمت نفت را به سبب کاهش ارزشدلار در برابر یورو و سوداگریهای مالی در بورسهای کالایی تحلیل کردند.
دکتر سیداحمد میرمطهری
برخی تحلیلگران بازارهای نفتی در ماههای نخست سال جاری بر این نظر بودند که رشد قیمت نفت به حدود ۱۴۰دلار، طی یک سال، ناشی از عوامل بنیادی بازار و عرضه و تقاضای واقعی نبود. آنان رشد آن مقطع قیمت نفت را به سبب کاهش ارزشدلار در برابر یورو و سوداگریهای مالی در بورسهای کالایی تحلیل کردند. تحولات ماههای بعد و کاهش سریع قیمت نفت تا مرز ۸۰ دلار نشان از صحت این تحلیل داشت. با این حال، اکنون متغیرهای جدیدی در بازار وارد شده که نشان میدهد بازار نفت میتواند چشماندازی وخیمتر از آنچه قبلا پیشبینی شده بود، بیابد. تشدید رکود اقتصاد جهانی طی ماههای آتی، در این میان، سراشیبی سقوط قیمتهای نفت را دوچندان ساخته است. برای اولین بار به سبب تعمیق رکود، عرضه نفت از تقاضا فزونی گرفته و به نظر میرسد افت قیمت نفت در سطوح زیر ۸۰دلار کاملا باورکردنی است.
شرایط کنونی را مقایسه کنید با همین اواخر که بسیاری از ناظران و تحلیلگران از پایان دوران انرژی ارزان سخن به میان میآورند و فرا رفتن بهای نفت از مرز ۱۵۰دلار و دسترسی به بهای ۲۰۰دلاری را گمانهزنی میکردند! اما مسیر قیمتها روندی معکوس در پیش گرفت و به نظر میرسد اکنون بهای نفت بهسرعت در نرخهای دورقمی تثبیت شده است.
جبران کاهش ارزشدلار نسبت به یورو طی ماههای اخیر و تغییر انتظار سوداگران مالی نسبت به روند آتی قیمتهای نفت، بهسرعت بهای این کالای استراتژیک را کاهش داده است. اما این تعمیق رکود اقتصاد جهانی است که روند سقوط قیمت نفت را تشدید کرده است. هرچند نباید فراموش کرد که نفت، به عنوان کالایی حساس و ژئوپلتیک در بازاری آکنده از متغیرهای سیاسی و غیراقتصادی میتواند هر قیمتی را به خود بگیرد و در هرمقطعی شاهد نوسانهایی پیشبینی ناشده در آن باشیم.
با این همه، تحولات سالهای اخیر و صعود بیسابقه و بینظیر بهای نفت به ارقامی بالغ بر ۱۴۰دلار بابت هر بشکه، نشاندهنده دو واقعیت تلخ در اقتصاد ایران بود و آن این که اولا گویا هنوز نمیدانیم نباید زیاد هزینه بکنیم و با فروش ثروت ملی و منابعی که متعلق به تمامی نسلها است و صرفا ما تولیت آن را داریم، با واردات بیمارگونه انواع و اقسام کالاها صرفا ویروس بیماری هلندی را به اقتصاد خود تزریق کردیم.
دوم آن که نمیدانیم با پساندازهایمان چه کنیم و فاقد استراتژی توسعهای هستیم که درصدد باشد جایگاه اقتصاد ایران را در منطقه و در اقتصاد جهانی تعریف کند.
در این میان، شیخنشینهای منطقه خلیج فارس و دیگر صادرکنندگان بزرگ نفت در منطقه خاورمیانه هر یک برنامه کمو بیش مشخصی را برای اهداف توسعه اقتصادی خود در پیش گرفتهاند. مثلا عربستان سعودی در تلاش است صنایع پاییندستی نفت را توسعه بخشد و در زمینه صادرات پتروشیمی حرف اول را در منطقه بزند.
تاکید امارات متحده عربی نیز بر ارائه خدمات برتر، اعم از خدمات گردشگری، حملونقل و مالی، است. قطر به دنبال آن است که در بخش گاز مایع حرف اول را در منطقه بزند. عمان میکوشد با توسعه نهادها و بازارهای مالی تبدیل به مرکز مالی منطقه شود. اقتصاد ما نیز که ظرفیتها و تنوعی غیرقابلقیاس با این کشورها دارد، در هرکدام از موارد بالا، دستی بر آتش داشته اما در عمل به صورت پیگیر استراتژی توسعه یکپارچهای را دنبال نکرده است.
اکنون، اقتصاد ایران دستخوش بیماریهای ناشی از تزریق یکباره دهها میلیارددلار پول نفت، با حجم نقدینگیای که بهسادگی با اقداماتی کم حاصل و بلندپروازانه دوبرابر شده است، با بودجهای با ارقام نجومی، با تورمی دورقمی که ذهن تمامی برنامهریزان و سیاستگذاران اقتصادی را به خود مشغول ساخته و همزمان با مشکل کمبود نقدینگی بسیاری از واحدهای اقتصادی، الگوی مصرفی خوگرفته به دهها میلیارددلار واردات کالا از خارج،... بدون انتظار قبلی با شوکی جدید مواجه شده است: سقوط قیمت نفت.
در برابر این روند کاهنده، چارهای نیست مگر آن که رفتاری را سرلوحه قرار دهیم که در آن نفت را دیگر درآمدی برای صرف و گذران روزمره اقتصاد تلقی نکنیم. برنامهریزان باید همانگونه که کشورهای غیرنفتی برنامهریزی میکنند، منابع ملی مانند نفت را ثروتی تلقی کنند که متعلق به تمامی نسلها است.
هزینهها را بر اساس درآمدهای غیرنفتی تنظیم نمایند و بکوشند اقتصادی متکی بر درآمدهای غیرنفتی بنا کنند. این همه میسرنیست، مگر با یک جراحی بزرگ اقتصادی که از طریق آن نوع نگاهمان در مدیریت اقتصادی را دگرگون سازیم.
ارسال نظر