یادمهرداد فخیمی؛ ناخدا خورشید تصویر سینمای ایران رفت
یکی دیگر از تبار سایهها
این روزها روزهای سختی است. روزهایی که سایهها یکی یکی محو میشوند و دیگر در خاطرهها باید به دنبال آدمها بود. این بار مرگ دیگر در زمستان در نمیزند. جای همه چیز عوض شده است و مرگ هم انگار به وظیفه خود آشنا است.
علیرضا مجمع
این روزها روزهای سختی است. روزهایی که سایهها یکی یکی محو میشوند و دیگر در خاطرهها باید به دنبال آدمها بود. این بار مرگ دیگر در زمستان در نمیزند. جای همه چیز عوض شده است و مرگ هم انگار به وظیفه خود آشنا است.
علی حاتمی و بابک بیات و رسول ملاقلی پور را سردترین روزهای سال برد و خسرو شکیبایی و مهرداد فخیمی را گرمترین آن.
سرمای مرگ روی سر آدمها این بار در گرمترین روزهای سال سایه میاندازد. دیگر سایه بزرگان روی سر این نسل دوام نمیآورد. این بار اما مهرداد فخیمی عزیز از تبار خاطره شد. سایه او دیگر بر سر سینمای ایران نیست.
چه میشود نوشت از فیلمبرداری که کمتر میشود نقطه درخشانی در کارهای او ندید. از مرگ یزدگرد و دستفروش و ناخدا خورشید شاهکارش بگیرید تا کلاغ و چریکه تارا و حاجی واشنگتن و کمالالملک و البته هزار دستان علی حاتمی و مسافران بهرام بیضایی. همه این نقاط درخشان با ترکیب رنگ و نور درخشان دوربین فخیمی درآمیخت و حاصلی رقم زد که سینمای این سرزمین به آن افتخار میکند.
رفتن مهرداد فخیمی و دیگران شاید پیغامی باشد برای این نسل، پیغامی که از سر بازیگوشی به آنها نمیاندیشیم، شاید هم آنقدر سرمان در اندیشه معاش است که فکر نمیکنیم باید از این بزرگان پیش از آنکه دیر بشود، بیاموزیم. مجال اندک است و آدمها در صدد رفتن. همیشه گفتهاند و گوش نگرفتهایم. پس یادتان باشد، مهرداد فخیمی هم رفت. یکی دیگر از تبار سایهها. اگر نیاموزیم دیگران هم میروند و این نسل میماند و هزار افسوس برای نیاموختن.
ارسال نظر