گفتوگو با دانیل دیلوئیس
زانو زدن مرددیو سیرت مقابل ملکه!
دانیل دیلوئیس در دهکدهای نزدیک دوبلین در ایرلند جنوبی زندگی میکند، مکان زندگیاش به اندازه خودش و نقشهایی که بازی میکند، عجیب است. جالب است که در همین گفتوگویی که پیش روی شما است، میگوید:
ترجمه مهدی فرد امیری
دانیل دیلوئیس در دهکدهای نزدیک دوبلین در ایرلند جنوبی زندگی میکند، مکان زندگیاش به اندازه خودش و نقشهایی که بازی میکند، عجیب است. جالب است که در همین گفتوگویی که پیش روی شما است، میگوید: در محل زندگیاش سینما وجود ندارد. با این اوصاف، بازیگر عجیب فیلمهای سخت، چهرهای خشن را از خود در سینما به یادگار گذاشته است. شخصیتی که در «دارودستههای نیویورکی» اسکورسیزی بازی کرد و برایش اسکار گرفت، یا نقش دانیل پلین ویو در «خون به پا میشود»، که برای گرفتن اسکار بهترین بازیگر نقش اول رقبای سرسختی داشت و توانست از آنها پیش بیفتد و مقابل هلن میرن (که سال قبل برای نقشش در فیلم ملکه اسکار گرفت) زانو زد و مانند شوالیهای که از دست ملکه مدال میگیرد، اسکار را از دست او گرفت. خب البته او در رقابت با رضا ناجی در فستیوال برلین خرس نقرهای را به ناجی برای آواز گنجشکها واگذار کرد(!). این هم از عجایب دنیای سینما و فستیوالهای آن است. گفتوگوی پیش رو آخرین گفتوگو با دیلوئیس است که محور آن فیلم «خون به پا میشود» است.
پیش از بازی در این فیلم، کارهای پل تامس اندرسون را دوست داشتید؟
از همان اولین فیلمهایش، کارهای او را دنبال میکردم و هر بار خودم را به فیلمهای او نزدیک تر حس میکردم.
به خصوص Punch-Drunk Love خیلی روی من اثر گذاشت. پل از علاقه من نسبت به کارهای خودش اطلاع داشت. اما او را اولین بار بعد از دریافت فیلمنامه «خون به پا میشود»، درحالی که سهچهارم را برایم ارسال کرده بود، ملاقات کردم. فیلمنامه نیمه تمام او هم مرا جذب کرد! پل یک مولف حقیقی است و به همان اندازه که در کارگردانی استعداد دارد در نوشتن هم مستعد است، چیزی که بسیار نادر است. با این وجود به زمان احتیاج داشتیم تا همدیگر را بشناسیم .خیلی امکان داشت که به لحاظ هنری کار یکدیگر را بپسندیم، بدون آن که ارتباط انسانی هم بین ما به وجود بیاید و خوشبختانه هر دو صورت این رابطه عملی شد.
به دلیل مشکل تامین سرمایه میبایست نزدیک به دو سال برای ساخت فیلم صبرکنید. آیا حضور اندک شما در فیلمها دلایلی تصادفی و مشابه دارد...
اگر پل میتوانست بر طبق زمانبندی پیشبینی شده فیلمبرداری را شروع کند، من این وقفه طولانی بین داستان منظوم جک و رز (به کارگردانی همسرش ربکا میلر) و «خون به پا میشود» را نداشتم. اما با آگاهی به این که هیچ پیشنهاد دیگری را قبول نخواهم کرد، صبر کردم. این امر از روی سخاوتمندی نبود، بلکه خیلی ساده تحت تاثیر این احساس آشنا و اجتناب پذیر بودم که آیا قادر به این کار هستم یا خیر؟ آیا حقیقتا میتوانم در جان بخشیدن به این قصه کمکی بکنم؟
شما همیشه این احساس را داشتید؟
این یک نشانه است. من برای منصرف کردن افراد همه کار میکنم، برای آن که به آنها بگویم من فرد مناسب برای نقش نیستم. تا آنجایی که دیگر حق انتخاب نداشته باشم. سپس مانند اغلب کمال گرایان این احساس را دارم که از هیچ شروع میکنم وهم این طور با ناامنیها. در طول کارنامهام برایم پیش آمده و به من ثابت شده که وقتی فکر میکردم بازیگر کاملی نیستم حق با من
بوده است. نمونه آن سبکی گرانبار هستی [بار هستی] است که از دید من عمق لازم برای ایفای نقش را بهدست نیاوردم. در مورد «خون به پا میشود» قضیه برایم محرز بود که دیگر راه برگشت ندارم. در ضمن وقتی پل به من اعلام کرد که فیلم برداری عقب افتاده است، احساس باخت شدیدی داشتم. دیگر قسمتی از این داستان شده بودم.
به صورتی پیشبینی نشده دو سال وقت برای تعمق در شخصیت داشتید. چگونه خودتان را آماده ساختید؟
من نه چیزی در مورد استخراج نفت که در آغاز بسیار بدوی بود، میدانستم و نه چیزی در مورد زندگی جویندگان طلا و نقره در آغاز قرن گذشته در آمریکا. جذابترین موضوع در مورد آنها این است که تقریبا مثل حیوانات زندگی میکردند. طبیعت این نوع زندگی از آنها اشخاصی منزوی، مردم گریز، خشن و به شدت بدگمان میساخت، مانند شخصیت من، دانیل پلین ویو. پل کتاب نفت! اپتن سینکلر را به من داد تا بخوانم. کتابی که او از ۱۵۰ صفحه اول آن برای نوشتن فیلمنامه «خون به پا میشود» الهام گرفته است. این کتاب هم به نوبه خود از زندگی اولین غولهای کالیفرنیایی نفت الهام گرفته و همین کتاب به من راه ورود به عالم جویندگان و جست و جو در اسناد متعلق به آن دوره را نشان داد.
اندرسون گفته است که یکی از فیلمهای مورد علاقهاش، «گنجهای سی یرا مادره»، را برای شما نمایش داده است...
بله این فیلم شاید مهمترین منبع الهام او باشد. اما با وجود تمام احترامم نسبت به همفکری بوگارت و لذت دیدن والترهیوستن، یکی از بهترین بازیگران جهان در این اثر، دوست ندارم قبل از شروع کار به فیلمهای دیگران را نگاه کنم. میترسم تحت تاثیر ایدههای دیگران قرار بگیرم. درحالی که شخصیت نوشته شده توسط پل تامس حتی اگر ترکیبی از چند چهره بزرگ عالم نفت است و وجود خارجی نداشته؛ و باید همه چیز همان طوری ساخته میشد که جویندگان برای شکل دادن به سرنوشت شان انجام دادند. یعنی همه چیز را رها کردند تا به ثروت دست بیابند.
صدای شما در فیلم بسیار
تاثیر گذار است. این جنس صدای بم را در زمان مابین برداشتها حفظ میکردید؟
بله، بله کاملا...
میگویند که شما از صدای جان هیوستن برداشت کردهاید؟
خلق یک شخصیت؛ یک بازی است که شما با خودتان و دیگران انجام میدهید. شما باید این تصور را ایجاد کنید که زندگی دیگری در درون شما جان میگیرد. این به نظر بسیار با طمطراق میآید. اما خلق این تصور مرحلهای مهم در شیوه من برای یافتن شخصیت است و این از خلق صدایی متفاوت با صدای خودم شروع میشود. برای «خون به پا میشود» از گوش کردن به نادر صداهای ضبط شده جویندگان در دهه ۲۰ و ۳۰ شروع کردم ... که هیچ کمکی به من نکردند! (خنده) نمیتوانم انکار کنم که برای یک لحظه به خود نگفتم که میتوانم از لحن صدای بم و دورگه جان هیوستن همان گونه که در محله چینیها میشنویم، استفاده کنم. اما این مساله خود آگاه نبود و تبدیل به یکی از منابع الهام من نشد. من چند ماه به تنهایی با خودم به صدای بلند حرف میزدم. کمیمانند دانیل پلین ویو که به تدریج بلند و بلند تر فریاد میکشد و صدای خودم را ضبط میکردم و کاست را به پل میدادم تا نظرش را بگوید.
شما این کار را برای همه
فیلمهای تان میکنید ؟
من هرگز هیچ چیزی از یک نقش را برای نقش دیگر استفاده نمیکنم. حتی بعضی اوقات دوباره از یک ابزار استفاده نمیکنم. با خودم حرف زدن به مدت ساعتها روی یک دیکتافون با آگاهی از این که این یک تمرین تکنیکی است و به خوبی به من اجازه میدهد صدای دیگری را در سرم پیدا کنم این کاستها را دور نریختهام، اما شک دارم به نظرتان جالب بیاید! (خنده)
آیا در نوشتن فیلمنامه نهایی همکاری داشتید؟
مواجهه نهایی پلین ویو با پسرش که تبدیل به فردی بزرگ سال شده است، بحثهای متعددی را میطلبید. راسل هاروارد در تگزاس جایی که مشغول فیلمبرداری بودیم، برای بازی در این نقش که دوران کودکی آن توسط دیلن فریزر ایفا شده، استخدام شد. او هیچ ارتباطی با سینما نداشت. یک موجود معرکه و دوست داشتنی و یک کابوی به شیوه قدیم. مبهوت سادگی و صداقت این پسر جوان که خیلی زودتر از سنش مسوولیت به عهده گرفته و دستهای بسیار بزرگش شدم! سر این فیلم، با طبیعت واقعی بشر مواجه بودم و با بازیگران متعدد غیر حرفه ای که بسیار تحرک بخش است. پل دانو که نقش دشمن من کشیش الی را ایفا میکند که قبلا با او سر داستان منظوم جک و رز کار کردهام، یک بازیگر جوان قدرتمند مثل لئوناردو دی کاپریو در فیلم دارودستههای نیویورکی است. او خیلی زود در برابر من مثل یک موجود انسانی با هویت قد علم کرد. او درآخرین لحظه با جانشین شدن به جای یک بازیگر دیگر سر فیلمبرداری رسید، ولی از همان موقع در جلد شخصیت خودش بود.
پانزده دقیقه آغازین فیلم در معدن، حتما خیلی دشوار بوده است؟
ما شانس آن را داشتیم که صحنههای فیلم را به همان ترتیب زمانی و اکثرشان را در مرتع مارتا، جایی که فیلم غول فیلمبرداری شده است، بگیریم. تنها کافی بود که به سر دکورهای جک فیسک برویم تا در یک قرن پیش زندگی کنیم. اولین صحنهها بدون حتی یک دیالوگ است. زمان فیلم مطابق زمان واقعی است. همیشه به کار بردن دستهایم را دوست داشتهام، ساختن، کارکردن با مواد طبیعی. این کار بدنی که عبارت بود از حفر یک سوراخ خیلی برایم جذاب بود. روز دوم فیلمبرداری یک دندهام شکست و آخر هفته متوجه آن شدم چیزی که مرا بیشتر به شخصیت نزدیک میکرد!؟ (خنده)
این اواخر فیلمهایی بوده است که دوست داشتید در آنها بازی کنید؟
وقتی مشغول بازی نیستم همه فیلمها را میبینم. اما هرگز به فیلمینگاه نکردم با این فکر که دوست داشتم که در آن بازی میکردم. متاسفانه سینمای دهکدهای که در آن زندگی میکنم
(در ویکلوهیلز در جنوب دوبلین) همین اواخر بسته شد و شهر از ما دور است. به لطف دی وی دی جبران میکنیم؛ اما همین که بتوانم به سالن سینما میروم. این اواخر من و همسرم از بازی ماریون کوتیار در تاوان مبهوت شدیم. این را به خاطر این که شما یک مجله فرانسوی هستید، نمیگویم (خنده).
آیا حتی وقتی بازی نمیکنید، خودتان را بازیگر حس میکنید؟
آیا وقتی بازی میکنیم بازیگر هستیم؟ یا وقتی بازی نمیکنیم؟ مطمئن نیستم. من خیلی راحت تر در زندگی حل میشوم. من بین این دو دوره تمایزی قائل نیستم، این دو زندگی لازم و جداییناپذیر هستند و از همدیگر تغذیه میکنند چون هرگز نخواستم از زندگی خارج از فیلمهایم حرف بزنم موجب برداشتهای آن چنانی شده است. تا زمانی که دهانم را بسته نگاه دارم، یک رمز و راز حیاتی را محفوظ نگاه داشتهام.
ارسال نظر