محمود صادقی به «دنیای اقتصاد» از پشت پردههای مجلس دهم گفت
چگونه «امید» به ناامیدی رسید؟
قرار بود در انتخابات مجلس دهم شرکت نکنیم
کارنامه مجلس دهم در حوزه تقنینی و نظارتی منتشر شده است و مجموع آنها باید دیده شود و سپس با مجالس قبل و بعد مقایسه شود تا قضاوت واقعبینانهای بهطور کلی از عملکرد مجلس دهم و بهطور خاص از فراکسیون امید به دست بیاید. در مجموع فراکسیون امید اقدامات خوب هم داشت. البته سعی کردیم در قالب شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان کمیته پایش عملکرد فراکسیون و اعضای فراکسیون را به نوعی استخراج و ارزیابی کنیم و کار تا نیمه انجام شد، اما به سرانجام نرسید؛ به دلیل اینکه انتخابات ۹۸ انتخابات سردی بود، کار این کمیته و شورا تداوم پیدا نکرد. ولی نیاز است که بهطور دقیق و تفصیلی موضوع بررسی شود. اما باید به چند نکته توجه داشت یک اینکه راهبرد اصلاحطلبان در سال ۹۴ در انتخابات مجلس دهم گویای خیلی از مسائل است.
در همان انتخابات هم رد صلاحیت گستردهای صورت گرفت و چهرههای شاخص اصلاحطلبان تقریبا همه به استثنای چند نفری رد صلاحیت شدند. تصمیم ابتدایی تقریبا بر این بود که اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نکنند و فهرست ندهند، چون کاندیداهایشان رد صلاحیت شده بودند. اما این ایده مطرح شد که با توجه به همزمانی این انتخابات و این مجلس با دولت آقای روحانی و فشارهایی که مجلس نهم به دولت آقای روحانی میآورد؛ تلاش شود با استفاده از حداقل ظرفیتها ترکیب مجلس تغییر کند و مجلسی روی کار بیاید که تعامل بهتری با دولت داشته باشد. بنابراین تصمیم گرفته شد و فراخوانی را منتشر کردند بر این مبنا که هر کسی که نزدیک به اصلاحطلبان هستند در آن فراخوان شرکت کنند. من جزو رد صلاحیتشدگان بودم که با اعتراض و پیگیری در دقیقه نود صلاحیتم تایید شد.
۲۰۰ نفر در تهران در آن فراخوان شرکت کردند که با یک فرآیندی که اما و اگر دارد، ۳۰ نفر برای حضور در فهرست امید انتخاب شدند و آن ۳۰ نفر با رای بالا برگزیده شدند. این فهرست شامل اصولگرایان میانهرو هم میشد و مجموعا حدود ۱۸۰ نفر با لیست امید رای آوردند. اصلاحطلبان با راهبردی در انتخابات شرکت کردند به عنوان انتظارات حداقلی و مشارکت حداکثری. یعنی با این حال که واقف بودند رد صلاحیت گستردهای صورت گرفته، انتظارات را به حداقل و مشارکت را به حداکثر رساندند؛ آن هم با افرادی که اکثرا جزو نیروهای ذخیره و بعضا افراد ناشناخته و تعدادی اصولگرایان میانهرو بودند. به عنوان مثال در فهرست تهران افراد نزدیک به آقای لاریجانی یعنی آقای نعمتی و جلالی در فهرست امید قرار گرفتند و در قم آقای لاریجانی مورد حمایت قرار گرفت و در سطح شهرستانها هم همین روال ادامه پیدا کرد.
تعداد زیادی از لیست امید خیلی زود راهشان را جدا کردند
اما با شروع به کار مجلس از همان ابتدا با چالش روبهرو شدیم و تعداد قابل توجهی از افرادی که با لیست امید وارد مجلس شده بودند، مدعی شدند که ما خودمان رای آوردیم و نیازی به پشتیبانی شما نداشتیم. اینها اساسا از همان روزهای قبل از افتتاح مجلس راهشان را جدا کردند. این افراد در مجموعه اصلاحطلبان قرار نگرفتند و حدود ۸۰ تا ۹۰ نفر فراکسیونی به نام فراکسیون مستقلین تشکیل دادند. حدود ۱۸۰ نفر در فهرست امید قرار گرفتند، اما فراکسیون امید با حدود ۹۸ تا ۱۰۲ نفر تشکیل شد. این نخستین چالشی بود که ورود آن سبکی در انتخابات ایجاد کرد و انشقاق از ابتدا شروع شد.
این وضعیت در عمل نتایج خود را در طول ۴ سال نشان داد. اولا اسم فراکسیون، فراکسیون اصلاحات گذاشته نشد، بلکه فراکسیون امید نام گذاشته شد که بیشتر بر گرفته از نام بنیاد امید ایرانیان است و خود این موضوع گویای بسیاری از اتفاقات است. دوم اینکه بعد از انتخابات با وجود اینکه آقای عارف خیلی زحمت کشیدند و شخصیت اخلاقی و ممتازی دارند، اما نکتهای که اتفاق افتاد این بود که منتخبان از بدو شروع به کار مجلس، از احزاب اصلاحطلب منقطع شدند. یعنی ارتباط تشکیلاتی از سوی فراکسیون امید با احزاب اصلاحطلب که پشتیبان بودند، اصلا برقرار نشد. تعداد قابل توجهی از منتخبان اساسا افراد حزبی نبودند و تعداد قابل توجهی از آنها سابقه فعالیت تشکیلاتی نداشتند که با یک حزبی از احزاب اصلاحطلب همکاری داشته باشند.
با گفتن این مسائل، اینکه زمینههای عدم موفقیت نسبی فراکسیون در کجاها باید جستوجو شود، مشخص میشود و برای دوره فعلی هم این تحلیل مفید است. زمانیکه بنا گذاشته میشود برای مشارکت به هر قیمت و مشارکت غیر مشروط در زمانیکه فضای رقابت واقعی وجود ندارد و با نیروهای ذخیره شرکت میکنیم؛ این موضوع پیامدهایی دارد. به هر حال فراکسیون امید به گونهای مدیریت میشد که اساسا ارتباط تشکیلاتی با عقبه اصلاحطلبی تقریبا منقطع بود.
عارف نمیخواست رئیس فراکسیون امید شود
به صورت سالانه جلسهای میان فراکسیون امید و آقای خاتمی برگزار میشد، اما این جلسه در حد یک جلسه مختصری بود و شاید آقای خاتمی به صورت غیر مستقیم گلایههایش را منتقل میکرد. اما مساله این بود که اساسا به صورت ساختاری و تشکیلاتی این ارتباط وجود نداشت. فراکسیون هم به دلیل نحوهای که مدیریت میشد اساسا سرگردان بود. چون آقای عارف انتظار داشتند که به عنوان رئیس مجلس برگزیده شوند و زمانیکه این اتفاق نیفتاد ایشان دچار سرخوردگی شدند؛ حتی قصد داشتند در ابتدا از ریاست فراکسیون هم کنارهگیری کنند. به هر حال زمانیکه در انتخابات ریاست مجلس موفق نشدیم همه انگیزههای قبلی در آقای عارف و تعدادی از اعضای فراکسیون امید بهشدت کاهش پیدا کرد؛ یعنی برنامه اول اصلاحطلبان در کسب کرسیهای اصلی هیات رئیسه مجلس ناموفق بود و بعد از آن هم سرخوردگی و شکافی میان بخشی از لیست امید ایجاد شد که این موضوع بر عملکرد فراکسیون سایه انداخت.
چون شفافیت در آرا هم وجود نداشت حدس زیادی زده میشد و قراین زیادی بود که حتی تعدادی از افرادی که ظاهرا در فراکسیون امید حضور داشتند بیشتر زیر چتر آقای لاریجانی قرار گرفتند. این وضعیت بهشدت از همان ابتدا فراکسیون امید را تضعیف کرد و تا آخر و در همه اجلاسیهها این موضوع سایه انداخت و در انتخابات کمیسیونها نیز این موضوع خودش را نشان داد.
امیدیها غریبه بودند و طرفداران لاریجانی صاحبخانه
چون آقای لاریجانی در مجلس قبل حضور داشتند و رئیس بودند و اصلاحطلبان نیز بعد از ۳ دوره به مجلس برمیگشتند همه اهرمهای مدیریتی و نفوذ دست تیم آقای لاریجانی بود. انگار ما غریبه بودیم و آنها صاحبخانه؛ بنابراین بر چینش کمیسیونها و همه ارکان مدیریتی مجلس تاثیرگذاری میکردند. فراکسیون امید نیز به لحاظ تشکیلاتی از برنامه، چابکی و انسجام برخوردار نبود که بتواند اعضای خودش را مدیریت کند. در روزهای اول مجلس دهم، اعضای فراکسیون امید در مجلس رها بودند. در آن روزها بررسی اعتبارنامهها در کمیسیونهای مختلف مطرح بود و اکثرا اعضای فراکسیون همدیگر را نمیشناختند؛ چون چهرهها ناشناس بودند و نیروهایی بودند که اغلب شناخته شده نبودند و مدیریتی هم در فراکسیون امید نبود که اعضا را به یکدیگر وصل کند تا کار منسجمی در کارهای زیرساختی ابتدایی همچون تقسیم افراد در کمیسیونها صورت بگیرد. البته جلساتی در دفتر آقای عارف برگزار میشد، اما خیلی ناکافی بود. بنابراین در همان ابتدا در چینش کمیسیونها خیلی اتفاقات افتاد و تا آخر تاثیرگذار بود.
تعداد محدودی از نیروها توان نوشتن یک طرح برای مجلس را داشتند
ما یک برنامه ۱۲۶بندی را اعلام کرده بودیم، اما فراکسیون هیچگونه فعالیت و کنش و اقدامی برای اجرایی کردن آن برنامهها نداشت. از طرف دیگر با این چالش روبهرو بودیم که دولت آقای روحانی هم تعامل روشنی با فراکسیون برقرار نکرد و بیشترین ارتباطش با آقای لاریجانی و تیم آقای لاریجانی بود. ما با چنین وضعیتی وارد مجلس شدیم و انتظاراتی که جامعه از فراکسیون امید داشت اساسا در چنین وضعیتی قابل تحقق نبود. یعنی نه نیروها از کیفیت لازم برخوردار بودند و نه تشکیلات فراکسیون از عقبه کارشناسی اصلاحطلبان استفاده میکرد. برای مثال تعداد محدودی از نیروها توان نوشتن یک طرح برای مجلس را داشتند. بنابراین به نظر میرسید فراکسیون بیشتر حالت واکنشی، بیبرنامگی و تقریبا رهاشدگی در کارهایش داشت.البته با همین وضعیت هم فراکسیون امید تاثیرات زیادی مخصوصا در حمایت از لوایح دولت داشت. همچنین در دوره دوم دولت آقای روحانی، فراکسیون امید در رای اعتماد به وزرا و مقابله با حرکات ایذایی که طیف اصولگرا علیه آقای روحانی انجام میداد، اقدامات موثری داشت.
دولت دوم روحانی از تعامل با اصلاحطلبان دور شد
اگرچه از همان ابتدا با توجه به شرایط، راهبرد اصلاحطلبان انتظارات حداقلی بود، اما در سطح جامعه انتظارات از اصلاحطلبان و فراکسیون خیلی بالا رفت. برای مثال وعده رفع حصر مطرح شد؛ در حالیکه فراکسیون ظرفیت بالایی نداشت و اساسا این موضوع در حیطه اختیارات مجلس نبود. همانطور که مردم هم این موضوع را حس کردهاند اساسا مجلس دیگر از آن چیزی که ترسیم شده بود که در راس امور است و میزان رای ملت است، بسیار دور شده است و نهادهای غیر انتخابی قوه قانونگذاری را احاطه کردهاند و جدا از شورای نگهبان که به صورت ساختاری وجود دارد، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی نظارت بر سیاستهای کلی و نهادهای دیگر و شوراهای عالی دیگر هر کدام بر بخشی از حیطه اختیارات مجلس سایه انداختهاند. در مجموع جدا از ضعف درونی اعضای فراکسیون امید که نیروهای درجه یک نبودند و ضعف ساختاری و تشکیلاتی فراکسیون امید که با عقبه تشکیلاتی اصلاحطلبان ارتباط ساختاری نداشت، خود مجلس نیز از آن کارآیی و اثربخشی لازم برخوردار نبود و نیست.
در مجلس یازدهم نیز اصولگرایان با کلی وعده آمدند، اما در حال حاضر خودشان و بدنهشان سرخورده شدند. چون انتظارات از مجلس بالاتر از حدی است که برایش در نظر گرفته شده است. برای مثال اگرچه در مجلس دهم نمایندگان در نطقهایشان جسورانه و شجاعانه مساله رفع حصر را مطرح کردند و حتی کمیته رفع حصر تشکیل شد و مذاکرات زیادی با دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برگزار میشد و یکی از دغدغهها بود؛ اما بعدا فراکسیون با زمین سفت واقعیت مواجه شد که این موضوع فراتر از حد اختیارات مجلس است. همچنین در خیلی از حوزهها که ما با آن درگیر بودیم یکی از مسائل این بود که در طول ۴ سال بهجای اینکه فراکسیون به شکل فعال بتواند برنامههایی را که از قبل اعلام کرده بود دنبال کند در واقع با رویدادها و اتفاقات مواجه میشد و بیشتر درگیر روزمرگی میشد. برای مثال دانشجویان و فعالان محیط زیست را بازداشت میکردند یا یک روزنامه را توقیف میکردند و این موضوعات عملکرد مطابق برنامه فراکسیون را تحتالشعاع قرار میداد.
بنابراین مجموعهای از ضعفهای درونی که غیرقابلانکار است و تهدیدات بیرونی، عملا نگذاشت فراکسیون انتظارات جامعه را برآورده کند. البته بدنه احزاب اصلاحطلب راهبرد انتظارات حداقلی را ترسیم کردند، اما بعدا با شروع به کار مجلس سطح این انتظارات افزایش پیدا کرد. از سوی دیگر مخصوصا دولت دوم آقای روحانی از تعامل با اصلاحطلبان دور شد و در مجموع فراکسیون امید نتوانست انتظارات جامعه را برآورده کند.
تاجگردون در فراکسیون امید مدعی ریاست بود
اعضای فراکسیون امید برای آقای عارف احترام قائل بودند. البته در ابتدا و در اجلاسیه اول برخی از افراد همچون آقای تاجگردون در فراکسیون امید مدعی ریاست بودند و میخواستند کاندیدای ریاست شوند. اما این اتفاق نیفتاد. از سوی دیگر فرصت به سایر افراد هم داده نمیشد. به عنوان مثال آقای عارف، رئیس فراکسیون و رئیس مجمع نمایندگان استان تهران بودند. در حالیکه میتوانستند ریاست مجمع نمایندگان استان تهران را به فرد دیگری بسپارند اما آنجا نیز ایشان کاندیدا شدند و فضا هم به شکلی نبود که افراد بتوانند مخالفت کنند. یعنی هم همه احترام ایشان را نگه میداشتند و هم نمیخواستند باعث برهم خوردن انسجام شوند.
در حالیکه مگر یک فرد چقدر توانایی دارد، ایشان رئیس فراکسیون امید، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس نمایندگان تهران بودند. بنابراین عناوین مختلفی در یک فرد جمع شده بود و بهطور طبیعی این موضوع کارآیی فرد را کاهش میدهد. اما به هر حال زمینه داده نمیشد که افراد دیگری مطرح شوند. در انتخابات هیات رئیسه هم همین مسائل مطرح بود. برای مثال من هر دوره میگفتم ما دو نایب رئیس یعنی آقایان مطهری و پزشکیان را داریم و آنها بیایند و هر سال گزارش عملکرد بدهند، اما در عمل این اتفاق نمیافتاد و با یک قیام و قعود اینها سمتها را اشغال میکردند. بنابراین فراکسیون امید در کنشها فراکسیون فعالی نبود و فاقد برنامه بود و از طرفی دچار نوعی محافظهکاری بود.
عارف از برخی طرحها حمایت نمیکرد
منش آقای عارف روش آرام است که در جای خود در بسیاری از مواقع روش پسندیدهای است. اما انتظارات جامعه را برآورده نمیکرد. خیلی از رویدادها که اتفاق میافتاد جامعه منتظر بود تا فراکسیون موضع بگیرد، اما در خیلی از موارد موضع ما سکوت بود. البته غیر از افرادی که قالبهای مرسوم فراکسیون را میشکستند و در یک مواردی سخن میگفتند. اما در مجموع آن چیزی که چهره بیرونی فراکسیون را در جامعه ترسیم میکرد بیشتر سکوت و محافظهکاری بود اگرچه بخشی از این تصویر را رسانههای جناح مقابل میساختند.
به عنوان مثال صداوسیما که الان دائم زنگ میزند و دعوت میکند که در برنامههای مختلف شرکت کنم و من حتی یک برنامه را هم قبول نکردم، آن زمان کلا درهایش به روی اعضای فراکسیون بسته بود. حتی نطقهای خیلی از افراد سانسور شده و تحریف شده بازتاب داده میشد. بنابراین صداوسیما و برخی از رسانههای این طیف فراکسیون را بایکوت کرده بودند و اتفاقات را وارونه جلوه میدادند که این امر در چهرهسازی از فراکسیون امید موثر بود. همانطور که گفتم مجموع ضعفهای درونی و تهدیدات بیرونی این تصویر را از فراکسیون ساخت که فراکسیون کارآمدی نیست.
البته اینگونه نبود که آقای عارف عملا مانع به سرانجام رسیدن برخی طرحها شوند اما حمایت هم نمیکردند. در واقع جدیت لازم را به خرج نمیدادند. شاید آقای عارف فکر میکردند اولویتها اینها نیست و اولویتهای دیگری که مدنظرشان بود را دنبال میکردند. اما در مجموع آن کوشش و جدیت لازم در پیگیری مسائل از جانب ایشان دیده نمیشد. ایشان مسائل را در سکوت دنبال میکردند.