4 copy

موسسه سیاست خاورمیانه‌‌‌ای در مقاله جدیدی به تحلیل سیاست واشنگتن در منطقه می‌‌‌پردازد و می‌‌‌نویسد: «‌هنگامی که جنگ اسرائیل و حماس در اکتبر گذشته آغاز شد، جهان به بازیگران بین‌‌‌المللی بزرگ چشم دوخت تا پاسخی به این موضوع بدهند. از جمله به آمریکا و چین به عنوان دو کشوری که قدرت قابل توجهی در خاورمیانه دارند.»

چین به سرعت اقدام کرد و خواستار آتش‌بس فوری و حمایت بشردوستانه شد. وانگ یی، وزیر امور خارجه این کشور، حمایت قاطع از فلسطینی‌‌‌ها و راه حل دوکشوری را تایید کرد و گفت: «‌موضوع مهم این است که عدالت در مورد مردم فلسطین اجرا نشده است... راه حل مساله فلسطین در ازسرگیری واقعی گفت‌وگوهای صلح در اسرع وقت و احقاق حقوق مشروع ملت فلسطین است.» این در حالی است که چین عموما در خصوص جانبداری از یک طرف در منطقه محتاط بوده و اغلب به دنبال این بوده که به عنوان یک میانجی عمل کند. پیش از این در سال 2023، پکن با موفقیت بر توافق عادی‌‌‌سازی بین ایران و عربستان سعودی نظارت کرد؛ شاهکاری که ایالات متحده قادر به انجام آن نبود.  ایالات متحده همچنین به پکن روی آورده است تا از روابط نزدیک اقتصادی و سیاسی خود در منطقه، به ویژه در ایران، برای جلوگیری از گسترش بیشتر درگیری‌‌‌ها استفاده کند.

موفقیت اخیر چین در گسترش نفوذ خود در منطقه، ایالات متحده را وادار کرده است تا رویکرد خود به خلیج فارس را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. ریچل مورلند این تغییر در سیاست را در مقاله جدیدش در موسسه سیاست خاورمیانه‌‌‌ای تحلیل و استدلال می‌‌‌کند در حالی که دو ابرقدرت همچنان با هم رقابت خواهند کرد، اما «فرصتی دیگر برای همکاری در منطقه ارائه می‌‌‌شود». در سال‌‌‌های پس از دولت اوباما، نگرانی‌‌‌ها در مورد عقب‌نشینی محسوس تعهدات آمریکا در خاورمیانه افزایش یافته است. اما مورلند استدلال می‌‌‌کند که «به‌‌‌‌رغم روایت خروج آمریکا از منطقه، خلیج فارس برای استراتژی جهانی آمریکا اهمیت راهبردی دارد.» در عوض، «سیاست خاورمیانه‌‌‌ای واشنگتن با توجه به حضور رو به رشد چین در منطقه در حال تنظیم مجدد است.»

این بازتنظیم مجدد با کاهش سرمایه‌‌‌‌گذاری منابع و ارزیابی مجدد شرکای استراتژیک کلیدی تعریف شده است. با افزایش نفوذ چین، ایالات متحده کار روی تقویت شراکت در خلیج‌فارس را آغاز کرده است که به بازدارندگی در برابر ایران کمک می‌‌‌کند. واشنگتن همچنین مجبور شده است در روابط خود با کشورها به دلیل خطوط گسل جنگ در یمن و نقض حقوق بشر، مانند قتل جمال خاشقجی، تجدید‌‌‌نظر کند. در حالی که دولت بایدن به دلیل این نگرانی‌‌‌ها در همکاری با بازیگران اصلی خلیج‌فارس مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) مردد بوده است، تلاش‌‌‌های مداوم چین منجر به روابط قوی‌‌‌تر با این کشورها شده است. یکی از موارد اصلی اختلاف، استفاده از فناوری هوآوی، به ویژه در امارات بود. این مساله که از سوی دولت‌‌‌های ایالات متحده یک خطر امنیتی تلقی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، باعث شد واشنگتن فروش 23 میلیارد دلاری جت‌‌‌های جنگنده F-35 به ابوظبی را به دلیل نگرانی‌‌‌ها متوقف کند. اما از آنجا که امارات به طور فزاینده‌‌‌ای دیجیتالی شده است، ارزش زیرساخت بزرگ و پیشرفته 5G هوآوی برایش جذابیت زیادی دارد.

فشارهای هر دو طرف به این معنی است که «کشورهای خلیج فارس احساس می‌‌‌کنند در میانه رقابت قدرت‌‌‌های بزرگ گرفتار شده‌‌‌اند و در تلاش برای انتخاب یک طرف در «جنگ سرد دیجیتال» چین و آمریکا هستند.» مورلند استدلال می‌‌‌کند که اگرچه «ردپای عمیق آمریکا» ممکن است در حال کاهش باشد، این به معنای عقب‌‌‌نشینی یا تسلیم در برابر نفوذ چین نیست.  او استدلال می‌‌‌کند که «هیچ کس انتظار ندارد چین از نظر نظامی جایگزین ایالات متحده شود». نقش‌‌‌های مهم هر کدام باعث می‌‌‌شود که کشورهای حاشیه خلیج فارس شروط خود را حفظ کنند یعنی «تلاش برای حفظ روابط با واشنگتن و در عین حال تعامل عمیق‌‌‌تر با چین، که خود را به عنوان یک شریک قدرتمند خارجی مطلوب قرار داده است.» با این حال، در نهایت، ممکن است نیازی به انتخاب نباشد. مورلند خاطرنشان می‌‌‌کند که همکاری چین و آمریکا می‌‌‌تواند مثبت باشد و در خدمت منافع هر طرف باشد، زیرا «هیچ یک از طرفین از خاورمیانه‌ای که به طور فزاینده‌‌‌ بی‌‌‌ثبات شود، سود نمی‌‌‌برند.»

جنگ اسرائیل و حماس به واشنگتن و پکن فرصت جدیدی برای همکاری با هدف ایجاد آینده‌‌‌ای باثبات‌‌‌تر برای منطقه ارائه می‌‌‌دهد. با این حال، از آنجا که جهان همچنان منتظر واکنش چشمگیر چین است و پکن همچنان از شکست آمریکا در ترویج صلح انتقاد می‌‌‌کند، آینده همکاری چین و آمریکا در نوسان است. از جمله نکات مهمی که خوانندگان می‌‌‌توانند در مقاله موسسه سیاست‌‌‌ خاورمیانه‌‌‌ای ریچل مورلند، «شن‌‌‌های روان: سیاست خلیج فارس ایالات متحده با رشد جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های منطقه‌‌‌ای چین دوباره تنظیم می‌‌‌شود» بیابند موارد زیر است:

این روایت که آمریکا در حال خروج از خلیج‌فارس است نادرست است. واشنگتن در عوض در حال تنظیم مجدد سیاست خود با توجه به حضور رو به رشد چین در منطقه است.

از زمان جنگ سرد، ایالات متحده به عنوان بازیگر خارجی غالب در خلیج فارس عمل کرده است. انتخاب اوباما در سال 2008 تغییری در جهت افزایش تمرکز بر آسیا بود.

استراتژی بایدن در خاورمیانه عمدتا بر بازتنظیم مجدد متمرکز است که با تغییر در تخصیص منابع سرمایه‌‌‌گذاری‌شده و ارزیابی مجدد مشارکت‌‌‌های کلیدی تعریف می‌‌‌شود.

اولویت اصلی سیاست خلیج فارس آمریکا، بازدارندگی در برابر ایران بوده است. سال‌‌‌ها رویکرد متناقض این سیاست را کمتر موثر کرده است، اما افزایش تمایل به استفاده از ابزارهای دیپلماتیک تغییر قابل توجهی را نشان می‌‌‌دهد.

موفقیت دیپلماتیک پکن در منطقه

در مارس 2023، چین میانجی‌‌‌گر توافقی بین ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری مذاکرات دیپلماتیک شد. در همین حال، ایالات متحده با روابط ضعیف با ایران دست و پنجه نرم می‌‌‌کند. این توافق وضعیت دوگانه در خلیج فارس یعنی اقتصاد با چین و امنیت با آمریکا را تقویت کرد. موفقیت دیپلماتیک پکن ممکن است نشان دهد که چین و نه آمریکا، به بزرگ‌ترین قدرت خارجی با اهرم فشار بر ایران تبدیل شده است. واشنگتن همچنین شروع به تنظیم مجدد روابط خود در خلیج فارس به ویژه در زمینه همکاری‌‌‌های دفاعی کرده است. دولت بایدن در حمایت نظامی از قدرت‌‌‌هایی مانند عربستان سعودی و امارات به دلیل دخالت آنها در جنگ یمن و نگرانی در مورد نقض حقوق بشر، مرددتر شده است. با این حال، امارات مذاکرات را به حالت تعلیق درآورد و تامین‌کنندگان مختلف تسلیحات از جمله چین را حفظ کرد.

توافق‌نامه‌‌‌های نظامی با چین در مقایسه با معاملات با ایالات متحده که همچنان به حضور نظامی قابل توجهی در منطقه ادامه می‌‌‌دهد، توسعه نیافته است. ایالات متحده همچنین مبارزه با دخالت چین را از طریق سیاست «محدودیت فناوری» خود آغاز کرده است. از آنجا که خلیج فارس به طور فزاینده دیجیتالی می‌‌‌شود، ایالات متحده در تلاش است تا دولت‌‌‌ها را از استفاده از غول فناوری هوآوی متعلق به چین در توسعه دیجیتال باز دارد. موفقیت نسبی این کمپین، به ویژه در عربستان سعودی، نشان می‌‌‌دهد که ایالات متحده همچنان از نفوذ قابل توجهی برخوردار است، اما جذابیت چین، پیشنهاد آن به کشورهای حاشیه خلیج فارس است‌.  همکاری واشنگتن و پکن در منطقه ممکن است به ثبات بیشتر منجر شود، زیرا چتر امنیتی ایالات متحده از منافع اقتصادی چین محافظت می‌‌‌کند و سرمایه‌گذاری‌‌‌های چینی باعث ایجاد ثبات می‌‌‌شود تا از حضور نظامی ایالات متحده حمایت کند.