تندباد تغییر نظم منطقهای از ایران میآید
نفوذ گسترده فارسها در خاورمیانه
نفوذ منطقهای ایران
محدودیتهای رویکرد ایالات متحده برای مهار نفوذ ایران را میتوان تا حدی به شکست این کشور در پیشبینی تغییرات کلیدی سیاسی منطقه نسبت داد. در بحبوحه تشدید تنشها و تهدیدهای امنیتی علیه نیروهای آمریکایی در خاورمیانه، گروههای نیابتی ایران در سالهای اخیر نفوذ منطقهای خود را - از نظر سیاسی و نظامی - افزایش دادهاند. روابط عمیق ایران با این گروههای نیابتی به تهران کمک کرده تا به طور غیرمستقیم، آمریکا را با «انکار قابل قبول» اهداف مواجه کند. با این حال، توجه به این نکته مهم است که ایران همیشه هر تصمیمی را دیکته نمیکند، چرا که بسیاری از این گروهها به طور مستقل عمل میکنند. این امر در وضعیت اخیر عراق مشهود بود، جایی که کتائب حزبالله موافقت کرد حملات بیشتر علیه ایالات متحده را متوقف کند.
این مساله احتمالا پس از فشار ایران صورت گرفت که نشان میدهد حملات اولیه ممکن است بهطور مستقل و بدون تایید صریح ایران انجام شده باشد، زیرا ایران از هدفگیری مستقیم نیروهای آمریکایی خودداری میکند. اگرچه حملات هوایی ایالات متحده منعکس کننده برتری هوایی و قدرت نظامی این کشور بوده، اما آمریکا در مهار یا بازدارندگی مداخلات گروههای نیابتی ایران شکست خورده است، بهویژه در کشورهایی مانند عراق که دولت حاکم در بغداد به رهبری نخستوزیر محمد شیاع السودانی با اتحاد گروههای شبهنظامی طرفدار ایران به قدرت رسید. این گروههای شبهنظامی محبوبیت خود را عمدتا با نشان دادن خود به عنوان تنها نیروی معتبری که میتواند ایالات متحده و اسرائیل را به چالش بکشد، افزایش دادهاند - مشابه محبوبیتی که حزبالله پس از جنگ اسرائیل و در سال ۲۰۰۶ از آن برخوردار بود. محبوبیت آنها به عوامل مختلفی در یک محیط امنیتی منطقهای که به سرعت در حال تغییر است، بستگی دارد.
حمایت و پشتیبانی ایران
بقای این گروههای نیابتی، وابسته به حمایت ایران است و تعجبآور نیست که این گروههای شبهنظامی نیابتی با منافع ایران همسو هستند. در حالی که میزان نفوذ ایران بر شبهنظامیان نیابتی خود ممکن است از یکی به دیگری متفاوت باشد، در طول زمان آشکار است که ایران همواره به عنوان منبع اصلی کمکهای اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک به این گروهها عمل کرده است. چند گزارش در مورد ماهیت سلاحهای مورد استفاده حوثیها و حزبالله حمایت نظامی ایران را ثابت کرده است.
در بحبوحه جنگ غزه، حمایت ایران از گروههای نیابتی هم از نظر میزان تمایل ایران به مداخله و هم از نظر پیامدهای چنین حمایتی بر پویاییهای منطقهای و اهداف ژئوپلیتیک گستردهتر ایران، مورد آزمایش قرار گرفته است. گزارشهای متعددی از عرضه موشکهای کوچک تا متوسط و راکتهای توپخانهای ایران به گروههای نیابتی مانند حزبالله که همچنان یکی از مسلحترین بازیگران غیردولتی است، فاش شده است. برخی گزارشهای اخیر حاکی از آموزش سیستمهای دفاع هوایی ایران در سوریه است. استقرار بالقوه هر سیستم دفاع هوایی پیشرفته مانند ۱۵خرداد میتواند با عملیات هوایی اسرائیل مقابله کند. با این حال، تاکنون هیچ تاییدی مبنی بر استقرار ۱۵ خرداد توسط سوریه وجود نداشته است. نابرابری در توانمندیها، همراه با حملات هوایی مستمر اسرائیل، تهران را بر آن داشته تا در سالهای اخیر دفاع کمکی را تقویت کند. تاکید ایران بر پدافند هوایی بر استراتژی گستردهتر با هدف مقابله با حملات هوایی اسرائیل و تقویت قابلیتهای نیروهای نیابتی آن تاکید میکند.
هدف اصلی همگرایی برنامهها بین ایران و گروههای نیابتی آن اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه است که اغلب در بیانیههای آنها تکرار میشود. این هدف به وضوح از طریق بیانیهها و اقدامات گروههایی مانند حزبالله، کتائب حزبالله، حوثیها، حشدالشعبی و دیگران بیان میشود. این بازیگران غیردولتی یا شبهنظامیان مورد حمایت ایران تلاش میکنند تا با ایالات متحده مقابله کنند؛ در حالی که ایالات متحده قصد دارد دخالت آنها را محدود کند و مهار را به چالش بکشد.
بر نفوذ و همبستگی محلی تمرکز کنید
ژئوپلیتیک منطقهای خاورمیانه به دلیل نوسانات و تاثیر متقابل سیاستهای هویتی که در درون منازعات ریشه دوانده است، منحصر بهفرد است. گروههای نیابتی ایرانی اغلب با استفاده از روایتهای مذهبی و ضدغربی محبوبیت خود را حفظ میکنند. به عنوان مثال، پس از ترور اخیر یکی از فرماندهان کتائب حزب الله در حملات ایالات متحده در عراق، هواداران متعدد برای همبستگی «شهید» خود تجمع کردند. این محبوبیت پایدار از طریق یک حس مشترک قربانی بودن و جذابیت مذهبی که نقطه اتکای مهمی برای وفاداری و همبستگی مردم است، حفظ میشود. نفوذ ایران در منطقه تا حد زیادی متکی بر تقویت پیوندهای تاریخی و فرهنگی خود از طریق قدرت نرم مذهبی است که از طریق حوزههای علمیه و زیارتگاههای مذهبی برجسته در ایران حفظ میشود. مداخلات ایران تا حدی به دلیل پیوندهای مذهبی و ایدئولوژیکی که دولت به طور استراتژیک برای گسترش ایدئولوژی انقلابی و حفظ و گسترش نفوذ ژئوپلیتیک خود از طریق متحدان و نیابتهای منطقهای استفاده کرده است، امکانپذیر شده است. گروههای نیابتی ایران، روایتهای خود را طوری تنظیم کردهاند که با استفاده از مسائل منطقهای غالب در جهان عرب، با مخاطبان وسیعتری طنینانداز شود. همسویی با این موضوعات به ابزاری استراتژیک برای ساخت و تقویت روایتهای آنها در یک محیط قطبی شده سیاسی تبدیل شده است که به طور فزایندهای نسبت به ایالات متحده بهویژه در بحبوحه جنگ غزه خصمانه شده است.
محدودیتها و چالشهای ایالات متحده
ایالات متحده در پاسخ به حملات نیابتی ایران با چند محدودیت مواجه است. در داخل، دولت بایدن با فشار جمهوریخواهان برای اتخاذ اقدامات سختگیرانهتر علیه ایران، با انتقاد از تاخیر در پاسخ و درخواست برای اقدام فوری مواجه شده است. همچنین، تحولات ژئوپلیتیک منطقه در سالهای اخیر نشاندهنده مواضع قاطعتر قدرتهای منطقهای در نمایش واضح از قصد آنها برای افزایش خودمختاری استراتژیک است. در نتیجه این چالشی برای هژمونی ایالات متحده در منطقه بوده است. خشم نسبت به ایالات متحده با نارضایتی از حمایت بیدریغ از اسرائیل در بحبوحه جنگ غزه تشدید شده است. از این رو، توجیه اقدام نظامی در مقیاس بزرگ در میان انتقادات کشورهای منطقه و نگرانی در مورد نقض حاکمیت و قوانین بینالمللی آنها چالش برانگیز است و وضعیت را برای ایالات متحده پیچیدهتر میکند.ایالات متحده تاکنون نتوانسته است با ریشههای محبوبیت بازیگران غیردولتی مانند حزبالله، حماس، حوثیها، حشدالشعبی و... مقابله کند. مهمتر از همه، ارزیابی مجدد ماهیت و سطح حمایت آمریکا از اسرائیل بسیار مهم است؛ اگر هدف این است که از تشدید بیشتر تنش جلوگیری کند و اعتماد و اعتبار را بازگرداند.