فارن افرز مسیر نظم منطقهای پساآمریکایی را تشریح کرد
تنها خاورمیانه میتواند خاورمیانه را باثبات کند
در روزهای ابتدایی پس از حملات حماس در ۷ اکتبر، دولت بایدن دو گروه ناو هواپیمابر و یک زیردریایی هستهای را به خاورمیانه منتقل کرد، در حالی که جریان ثابتی از مقامات ارشد ایالات متحده، از جمله رئیسجمهور جو بایدن، شروع به سفرهای بلندپایه به منطقه کردند. سپس و با دشوارتر شدن مهار درگیری، ایالات متحده فراتر از این رفت. در اوایل نوامبر، آمریکا در پاسخ به حملات گروههای مورد حمایت ایران به پرسنل نظامی خود در عراق و سوریه، حملاتی را به سایتهای تسلیحاتی در سوریه انجام داد. در اوایل ژانویه، نیروهای آمریکایی یکی از فرماندهان ارشد این گروهها را در بغداد ترور کردند و در اواسط ژانویه، پس از هفتهها حمله به کشتیهای تجاری در دریای سرخ توسط جنبش حوثیها، که توسط ایران نیز حمایت میشود، ایالات متحده به همراه بریتانیا یک رشته حملات را به پایگاههای حوثیها در یمن آغاز کردند.
به رغم این قدرتنمایی، شرطبندی روی تخصیص منابع بزرگ دیپلماتیک و امنیتی ایالاتمتحده به خاورمیانه در بلندمدت غیرعاقلانه خواهد بود. خیلی پیشتر از حملات حماس در ۷ اکتبر، دولتهای متوالی ایالات متحده قصد خود را برای دور شدن از منطقه و توجه بیشتر به چین در حال رشد نشان داده بودند. دولت بایدن همچنین با جنگ روسیه در اوکراین مخالفت کرده و پهنای باند آن را برای مقابله با خاورمیانه محدودتر کرده است. تا سال ۲۰۲۳، مقامات آمریکایی تا حد زیادی از توافق هستهای احیا شده با ایران دست کشیدند و در عوض به دنبال دستیابی به ترتیبات غیررسمی کاهش تنش با همتایان ایرانی خود بودند.
همزمان، دولت آمریکا در تلاش برای انتقال بخشی از بار امنیتی از واشنگتن، ظرفیت نظامی شرکای منطقهای خود مانند عربستان سعودی را تقویت کرد. بهرغم عدمتمایل اولیه بایدن به تجارت با ریاض - که اطلاعات رهبری آمریکا معتقد است که مسوول قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار سعودی و یکی از همکاران واشنگتن پست در سال ۲۰۱۸ بوده است - رئیسجمهور توافق برای عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل را در اولویت قرار داد. در پیگیری این توافق، ایالاتمتحده مایل بود مشوقهای قابلتوجهی را به هر دو طرف ارائه دهد؛ در حالی که عمدتا مساله فلسطین را نادیده میگرفت.
۷ اکتبر اما این رویکرد را تغییر داد و بر محوریت موضوع فلسطین تاکید و ایالات متحده را مجبور به تعامل نظامی مستقیمتر کرد. با این حال، به طور قابلتوجهی جنگ در غزه به تغییرات ملموس در جهتگیری سیاست واشنگتن منجر نشده است. بهرغم مخالفت اسرائیل با ایجاد کشوری جداگانه برای فلسطینیها که سعودیها آن را شرط توافق با اسرائیل قرار دادهاند، دولت همچنان بر عادیسازی عربستان سعودی فشار میآورد. بعید به نظر میرسد که مقامات ایالات متحده به تلاش خود برای جدا شدن از درگیریهای خاورمیانه پایان دهند. در هر صورت، پویایی پیچیدهتر جنگ ممکن است به تمایل کمتر ایالات متحده برای مشارکت در منطقه منجر شود. دوبرابر کردن تعهدات در خاورمیانه نیز راهبردی برنده برای هیچ یک از احزاب سیاسی آمریکایی در سال انتخابات سرنوشتساز نخواهد بود.
البته آمریکا به حضور خود در خاورمیانه ادامه خواهد داد. اگر حملات موشکی به نیروهای ایالات متحده منجر به کشته شدن آمریکاییها شود یا اگر یک حمله مرتبط با درگیری غزه باعث کشته شدن غیرنظامیان آمریکایی شود، میتواند بیش از آنچه دولت بخواهد ایالات متحده را وادار به درگیری نظامی کند. اما انتظار برای اینکه ایالات متحده در مدیریت موثر غزه و ایجاد صلح پایدار در خاورمیانه پیشگام شود، مانند انتظار برای گودو است*: پویاییهای کنونی منطقهای و جهانی ایفای نقش مسلط را برای واشنگتن بسیار دشوار میکند. این به آن معنا نیست که دیگر قدرتهای جهانی جایگزین ایالات متحده خواهند شد. حتی با کاهش نفوذ ایالات متحده نه رهبران اروپایی و نه چینی علاقه یا ظرفیت زیادی برای تصدی این مهم را نشان ندادهاند. با توجه به این واقعیت در حال ظهور، قدرتهای منطقهای - بهویژه همسایگان عرب بلافصل اسرائیل، مصر و اردن، به همراه قطر، عربستان سعودی، ترکیه، و امارات متحده عربی که از زمان شروع جنگ در حال هماهنگی بودهاند - نیاز فوری به افزایش و تعیین یک راه جمعی رو به جلو دارند.
نیاز به مجمع گفتوگوی منطقهای
یافتن زمینه مشترک پس از حملات حماس در ۷ اکتبر و کارزار ویرانگر اسرائیل در غزه بسیار دشوار خواهد بود. و هر چه جنگ بیشتر ادامه یابد، خطر شکستگیهای گستردهتر در سراسر خاورمیانه بیشتر میشود. اما در سالهای قبل از حملات، کشورهای عربی و غیرعرب، ظرفیت شکلهای جدیدی از همکاری را نشان دادند که به بازنگری عمده روابط در سراسر منطقه منجر شد. حتی پس از ماهها جنگ، بسیاری از این پیوندها دست نخورده باقی ماندهاند. اکنون، قبل از اینکه این روند معکوس شود، این دولتها باید گرد هم آیند تا مکانیزمهای پایداری برای پیشگیری از مناقشه و در نهایت صلح ایجاد کنند. از همه مهمتر، قدرتهای منطقهای باید از یک روند سیاسی معنادار بین اسرائیلیها و فلسطینیها حمایت کنند. اما آنها همچنین باید گامهای قاطعی برای جلوگیری از تکرار چنین فاجعهای بردارند. بهویژه، آنها باید به دنبال ایجاد ترتیبات امنیتی منطقهای جدید و قویتر باشند که بتواند با یا بدون رهبری ایالات متحده ثبات ایجاد کند. اکنون زمان آن است که خاورمیانه یک مجمع دائمی برای امنیت منطقهای داشته باشد و یک مکان دائمی برای گفتوگو بین قدرتهای خود ایجاد کند. به دست آوردن فرصت از تراژدی، نیازمند کار سخت و تعهد در بالاترین سطوح سیاسی است. اما هر چقدر هم که این دیدگاه امروز دور به نظر برسد، این پتانسیل برای رهبران خاورمیانه وجود دارد که مارپیچ خشونت را متوقف کنند و منطقه را به سمتی مثبت حرکت دهند.
اضطرابهای نفوذ
بهرغم افزایش ناامیدی از دولت بایدن به دلیل عدماقدام قاطع برای پایان دادن به جنگ، برخی از رهبران عرب همراه با مداخلهجویان در واشنگتن، ممکن است مشتاق دیدن «بازگشت» ایالات متحده در خاورمیانه باشند. واکنش سریع دیپلماتیک و نظامی دولت بایدن - و تمایل آن برای استفاده از زور علیه گروههای همسو با ایران - نشان داده است که منطقه بار دیگر در مرکز نگرانیهای امنیت ملی ایالات متحده قرار دارد. در واقع، از نظر قدرت نظامی، ایالاتمتحده هرگز آنجا را ترک نکرد: در زمان حملات ۷ اکتبر، دههاهزار نیروی آمریکایی قبلا در منطقه مستقر بودند و واشنگتن همچنان به حفظ پایگاههای نظامی قابلتوجه در بحرین و قطر و همچنین استقرار نظامی کوچکتر در سوریه و عراق ادامه میداد.
اما فعالیت نظامی و دیپلماتیک ایالات متحده از ۷ اکتبر تاکنون باعث ایجاد اعتماد نشده است. واشنگتن در یکی از نگرانکنندهترین کانونهای حریق، یعنی درگیری و تبادل آتش اسرائیل با حزبالله در مرز لبنان، نتوانسته از افزایش خشونتها در هر دو طرف جلوگیری کند. همراه با تلفات قابلتوجه نظامی و غیرنظامی، دههاهزار غیرنظامی مجبور به تخلیه شهرهای شمال اراضی اشغالی و جنوب لبنان شدهاند. حزبالله تاکنون از خروج نیروهای خود از مرزها در ازای مشوقهای اقتصادی امتناع کرده است و اسرائیل - که قبلا یکی از مقامات ارشد حماس را در بیروت ترور کرده است - نشان داده که زمان برای دیپلماسی در حال اتمام است.
در همین حال، ایالات متحده برای مهار فشار نظامی نیروهای نیابتی ایران در عراق، سوریه و یمن تلاش کرده است. از زمان شروع جنگ، نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه با بیش از ۱۵۰ حمله از سوی این گروهها مواجه شدهاند. و بهرغم یکسری حملات تلافی جویانه از سوی ایالات متحده و بریتانیا، واشنگتن نتوانسته است به حملات بیامان موشکی و پهپادی حوثیها در دریای سرخ پایان دهد. حوثیها قبلا توانستهاند اختلالات قابلتوجهی در تجارت بینالمللی ایجاد و شرکتهای بزرگ کشتیرانی را مجبور به تغییر مسیر از کانال سوئز کنند. به طور قابلتوجهی، تلاشهای ایالات متحده برای محاصره یک نیروی دریایی چند ملیتی برای مقابله با این تهدید، نتوانسته شرکای منطقهای مانند مصر، اردن و عربستان سعودی را که نسبت به سیاستهای دولت غزه نگران هستند، جذب کند.
با کاهش اهرم نظامی واشنگتن، بازوی دیپلماتیک آن نیز ضعیف شده است. به جای نشان دادن عزم و اراده، سفرهای مستمر مقامات ارشد دولت بایدن به منطقه نشان داده که ایالات متحده چقدر تاثیر کمی دارد. در ماههای ابتدایی جنگ، یکی از معدود دستاوردهای آشکار دولت، توقف یک هفتهای نبرد در اواخر نوامبر بود که منجر به آزادی بیش از ۱۰۰ زندانی اسرائیلی و خارجی و ارسال اندک کمکهای بشردوستانه به غزه شد. اما حتی در آن مورد، میانجیگری قطر و مصر بسیار مهم بود. در غیراین صورت، ایالات متحده (حداقل تا زمان نوشتن این مقاله) تمایلی به درخواست آتشبس نداشته و دیپلماسی عمومی دولت عمدتا به تلاشهای لفاظی برای مهار بدترین انگیزههای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و دولت دست راستیاش محدود شده است.
دولت در ترویج ایدههای صلح برای «روز بعد» با تمرکز بر آنچه که رهبری «احیا شده» تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری و غزه و حمایت منطقهای برای بازسازی غزه میخواند، پرکارتر بوده است. اما قدرتهای منطقهای، بهویژه کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس، به صراحت اعلام کردهاند که بدون گامهای برگشتناپذیر به سوی تشکیل کشور فلسطین، چنین طرحهایی را تایید نخواهند کرد. پس از اینکه مقامات آمریکایی به طور علنی در مورد نیاز به راهحل دو دولتی به عنوان بخشی از یک پیمان عادیسازی بزرگتر با عربستان سعودی صحبت کردند، نتانیاهو صریحا این احتمال را رد و تاکید کرد که اسرائیل باید کنترل امنیتی کامل مناطق فلسطینی را در اختیار داشته باشد. اما حتی مقامات اسرائیلی میانهرو از اینکه ایالاتمتحده در حالی که جنگ همهجانبه علیه حماس ادامه دارد، ابتکارات صلح را تحت فشار قرار میدهد، ابراز شگفتی کردند. در همین حال، حمایت دولت آمریکا از اسرائیل در جنگ و عدمهمدلی قابلدرک آن با رنج فلسطین، موانع قابلتوجهی را برای جلب حمایت منطقهای ایجاد کرده است. ایالات متحده به دلیل داشتن داراییهای نظامی و روابط بینظیرش با اسرائیل، همچنان یک بازیگر اصلی در منطقه خواهد بود.
اما هرگونه انتظاری مبنی بر اینکه واشنگتن بتواند به یک معامله بزرگ دست یابد که بتواند به طور قطعی به درگیری اسرائیل و فلسطین پایان دهد، از واقعیتهای امروز خاورمیانه بهدور است. در پایان، به احتمال زیاد پیشرفتهای دیپلماتیک بزرگ از خود منطقه حاصل میشود و به آن بستگی دارد.
* اشاره به نمایشنامه «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت، کنایه از انتظار بیپایان