چرا قطر کشوری متفاوت در دنیای عرب است؟
در مواجهه با چنین منطقهای و تحولات آن، رفتار هر یک از کشورهای منطقه متفاوت بوده است. در این میان، کشور قطر با پیروی از سبک خاصی از سیاستورزی توانسته است از یکسو با اتخاذ نقشی فعال و اثرگذار همچون برخی کشورهای عرب منفعل و دنبالهرو سیاست دیگران نباشد و از سوی دیگر از تحولات صورت گرفته در جهت تقویت جایگاه خود استفاده کند. سوال اساسی این است که کم و کیف سیاستهای قطر چگونه بوده است که یک دهه پس از تحولات بهار عربی توانسته به جایگاهی مهم در سیاست منطقهای و حتی جهانی دست یابد؟ در پاسخ باید گفت در سبک سیاستورزی رهبران قطر و افرادی مانند امیر این کشور تمیم بن حمد بن خلیفه آلثانی و وزیر خارجه و نخستوزیر آن شیخ محمد بن عبدالرحمان آلثانی ویژگیهایی چون توازن در روابط با کشورهای منطقه، ظرافت در روابط با بازیگران فرامنطقهای، تعامل همزمان با بازیگران معارض و متخاصم، خویشتنداری، خودداری از تصمیمات ناگهانی و... وجود دارد. نگاهی به سیاست قطر در تحولات حداقل یک دهه گذشته گویای سبک متفاوت سیاستورزی قطر است که آن را از دیگر کشورهای عربی متمایز میکند:
توازن در روابط جمهوری اسلامی ایران و جهان عرب: در بیش از یک دهه گذشته، عمده کشورهای عربی رویکردی ضد جمهوری اسلامی داشتند و در پیوستن به ائتلافهای منطقهای و بینالمللی علیه تهران، تردید نمیکردند. قطر سیاست متفاوتی در پیش گرفت؛ این کشور نهتنها با کشورهای عربی مخالف ایران همراهی نکرد بلکه در مقاطع مختلف تلاش کرد بین ایران و جهان عرب میانجیگری کند. امیر قطر در سال ۲۰۱۷ ایران را «قدرتی بزرگ و ضامن ثبات در منطقه» دانسته بود که موجب خشم برخی از دولتهای عربی شد. با این حال بهرغم تمام فشارها، قطر حاضر نشده است با ایران در مسیر ضدیت حرکت کند. این رویکرد که منطبق با الزامات منفعت ملی این کشور و آگاهی ژئوپلیتیک آن است، گویای استقلال قطر در تصمیمگیری و نقش فعال در سیاست خارجی است. به این خاطر است که قطر به دولتی مورد اعتماد برای جمهوری اسلامی تبدیل شده است. ذهنیت مثبت ایران به قطر سبب شد که رهبران ایران اجازه ندهند که سیاستهای متعارض دو کشور در سوریه، بر روابط دوجانبه تاثیر بگذارد یا مانع محاصره قطر در سال ۲۰۱۷ شود. پایبندی به سیاست توازن در بیش از یک دهه گذشته در سیاست خارجی قطر پایدار بوده است که خود گویای کیفیت سیاستورزی رهبران آن است.
توازن در روابط با ایران و آمریکا: در تحولات یک دهه گذشته این نکته مشهود است که عمده کشورهای عربی خواهان شدت عمل آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بودند و حتی واشنگتن را به اتخاذ گزینه جنگ علیه ایران ترغیب کردند. برخلاف این دسته از کشورهای عربی، قطر چنین رویکردی را به ضرر ثبات منطقه دانسته و همواره تلاش کرده بین ایران و آمریکا تنشزدایی کند. میانجیگری بین دو دشمن دیرینه یعنی ایران و آمریکا، ظرافت خاصی نیاز دارد که بعد از عمان قطر نیز توانسته آن را به دست آورد. چنین ظرافتی، قطر را به کشوری مورد اعتماد حتی برای واشنگتن تبدیل کرده است. زیرا برخلاف برخی کشورهای عربی در مقاطع مختلف، ایالات متحده سیاست میانجیگری قطر بین تهران – واشنگتن را به مثابه یک فرصت در نظر گرفته است و هیچ گاه از قطر درخواست قطع روابط با ایران را نداشته است. با توجه به مزیتهای مثبت این رویکرد برای قطر، ایران و آمریکا به نظر میرسد سیاست میانجیگری قطر به عنصر ثابت سیاست خارجی این کشور تبدیل شود.
ظرافت در روابط با نوار غزه: فراتر از موضوع ایران، در دیگر موضوعات منطقهای نیز قطر سیاست و رویکرد خاص خود را دارد که آن را به کشوری متفاوت در دنیای عرب تبدیل کرده است. در این رابطه، وقتی رویکرد دنیای عرب به موضوع فلسطین و بهویژه نوار غزه را مورد ملاحظه قرار میدهیم، به وضوح مشخص میشود تعداد کشورهای عربی که رویکرد مثبتی به گروههای حاکم در نوار غزه داشته باشند، بسیار کم است و صرفا روابطی با تشکیلات خودگردان فلسطین دارند. قطر در این حوزه کاملا متفاوت است. قطر از معدود کشورهای عربی است که روابط دوستانهای با گروههای اسلامی نوار غزه دارد. آنچه در این میان قابلتوجه است این است که رویکرد قطر به نوار غزه مورد اعتراض آمریکا یا اسرائیل نیست. عمده کشورهای غربی گروههای اسلامی در نوار غزه را تروریستی میدانند. بهرغم این، قطر توانسته هم با گروههای واقع در نوار غزه ارتباط داشته باشد و هم با کشورهای غربی و آمریکا سطح مطلوب روابط خود را حفظ کند. همچنین، حمایت قطر از نوار غزه سبب شده که در افکار عمومی جهان عرب، به رها کردن موضوع فلسطین متهم نشود. ظرافت در تعامل با نوار غزه از یکسو و اسرائیل و آمریکا از سوی دیگر سبب شده سیاست قطر با دیگر کشورهای عربی در موضوع فلسطین کاملا متفاوت باشد. بهرغم پیشبرد روند شناسایی اسرائیل در جهان عرب و نیز عادیسازی روابط ترکیه، متحد قطر، با اسرائیل، قطر همچنان سیاست حقوق برابر در فلسطین را دنبال میکند.
مدیریت محاصره قطر در سال ۲۰۱۷: در ژوئن ۲۰۱۷، چهار کشور عربی به رهبری عربستان سعودی روابط خود را با قطر قطع کردند که با حمایت تعداد زیادی از کشورهای عربی همراه شد. پس از این اقدام، قطر در عمل توسط همسایگان خود محاصره شد و تنها مسیر ارتباط آن با دنیای بیرون، فضای سرزمینی ایران بود. کشورهای محاصرهکننده شرایط سختی را برای قطر تعیین کردند که قطع روابط با ایران و ترکیه، اخراج اعضای حماس و تعطیلی برخی از برنامههای شبکه الجزیره بخشی از آن بود. این بحران قطر را در وضعیت نامناسبی قرار داد؛ بهویژه اینکه رئیسجمهور وقت آمریکا نیز از برخی شروط دول مخالف قطر حمایت کرده بود. قطر از یکسو با علم به اینکه سیاست ترامپ رویکرد کلیت دولت آمریکا نیست و نباید آن را راهبردی در نظر گرفت، از ایجاد چالش با کاخ سفید خودداری کرد و از سوی دیگر در مقابل دولتهای عربی مخالف خود و با اتکا به حمایتهای ایران و ترکیه توانست محاصره خود را بشکند و بدون پذیرش خواستههای دول محاصرهکننده، آنها را ناگزیر کند که به عادیسازی روابط با قطر تن دهند. پذیرش خواستههای دولتهای مخالف میتوانست برای قطر و آینده این کشور بسیار گران تمام شود.
به نظر میرسد دیگر در آینده هیچگاه ایده محاصره قطر تکرار نشود. در واقع خودداری از اقدامات هیجانی، خویشتنداری در انجام واکنشها، ایستادگی در مقابل درخواستها و نیز صبر برای گذر زمان این امکان را به قطر داد که بتواند از یک چالش مهم عبور کند و «سیاست محاصره» را به یک سیاست شکستخورده تبدیل کند.
میانجیگری در صلح آمریکا با طالبان: بعد از جنگ ۲۰۰۱ در افغانستان، مبارزه طالبان با حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان سبب افزایش هزینههای مادی و انسانی برای آمریکا شد. این هزینهها چنان بالا بود که از زمان اوباما موضوع چگونگی خروج از جنگ افغانستان در سپهر سیاست داخلی آمریکا برجسته شد. با این حال، خارج شدن از افغانستان و رها کردن این کشور گزینه مطلوب آمریکا نبود، زیرا بیم آن میرفت که افغانستان بار دیگر به مکان امن القاعده تبدیل شود. اینجا بود که قطر به کمک آمریکا آمد. قطر از مدتها پیش در پایتخت خود، به طالبان دفتر سیاسی داده بود، بنابراین قطر این ظرفیت را داشت که میانجیگری گفتوگوهای صلح آمریکا و طالبان را بر عهده بگیرد. در نهایت در اسفند ۱۳۹۸ این گفتوگوها به نتیجه منجر شد. متاثر از این گفتوگوها و همزمان با خروج آمریکا از افغانستان، در مرداد ۱۴۰۰ طالبان بر افغانستان مسلط شد. میانجیگری قطر به دو دهه جنگ بزرگترین قدرت نظامی دنیا در افغانستان پایان داد. به این خاطر وزن و جایگاه قطر در سیاست خارجی آمریکا ارتقا پیدا کرد. امروزه قطر بهترین میانجیگر بین طالبان و هر بازیگر دیگری است. ایفای نقش قطر در توافقنامه صلح با طالبان سبب ارتقای جایگاه این کشور برای همسایگان افغانستان مانند ایران و پاکستان شده است. حتی قطر میتواند در مقابل محور عربستان، امارات و هند محور ترکیه، ایران، افغانستان و پاکستان را تقویت کند. در هر حال، قطر با افتتاح دفتر سیاسی طالبان در این کشور در سال ۱۳۹۲، توانست یک دهه بعد به بازیگری مهم در تحولات افغانستان و مسائل مرتبط با آن تبدیل شود.
قطر متحد استراتژیک عرب غرب: سال گذشته جو بایدن رئیسجمهور آمریکا در نامهای به کنگره این کشور خواهان معرفی قطر به عنوان «متحد خارج از ناتو» شد. علاوه بر سابقه ۵۰ساله اتحاد بین دو کشور، همکاریهای اخیر قطر با آمریکا در موضوعاتی مانند صلح با طالبان، ثبات در فلسطین، خروج امن هزاران نفر از مردم افغانستان پس از خروج نظامی آمریکا از این کشور، همکاری برای ایجاد ثبات در بازار انرژی بهویژه پس از جنگ اوکراین و... قطر را به مهمترین متحد آمریکا و دنیای غرب تبدیل کرده است. در واقع، در شرایطی که کشورهایی مانند امارات و عربستان به سمت چین در حال چرخش هستند یا کشوری مانند مصر متمایل به حمایت از روسیه است، قطر ترجیح داده است همچنان در بلوک غرب باقی بماند.
با شروع جنگ روسیه در اوکراین، کشوری مانند عربستان حاضر به افزایش عرضه بیشتر نفت نشد و با گرایش به سوی روسیه و چین به دنبال اعمال فشار بر آمریکاست. در مقابل، قطر با جذب سرمایهگذاری زیاد در صنعت گاز خود، توانست به جبران خلأ گاز روسیه در اروپا کمک کند. برخلاف برخی کشورهای عربی، قطر گرایشی به سمت روسیه یا چین از خود نشان نداده و ترجیح داده مسیری را دنبال کند که در بیش از ۵۰ سال گذشته دنبال کرده است؛ یعنی همراهی و همگرایی با غرب. در پرتو چنین شرایطی، طبیعی است که اعتماد آمریکا به کشوری چون قطر در حال افزایش باشد و از اعتماد آن به دیگر کشورهای عرب کاسته شود. بنابراین در پرتو همکاری فزاینده قطر با کشورهای غربی، باید شاهد نقشآفرینی این کشور در بسیاری از تحولات پیشرو بود. در این بین، اگر در آینده ایالاتمتحده پیروز منازعه با چین باشد، در آن صورت میتوان گفت تصمیم دیروز قطر در تداوم همکاری با کشورهای غربی، تصمیم درستی بوده است. از آنچه آمد میتوان نتیجه گرفت که از یکسو باید شاهد نقش فعالتر قطر در موضوعات مختلف بود و از سوی دیگر کشوری مانند جمهوری اسلامی میتواند در بسیاری از حوزهها با قطر همکاری کند و این کشور را در کنار عمان میانجیگری خوب در روابط خود با غرب بداند. البته قطر با چالشهایی مانند حمایت از جریان اخوانالمسلمین از یکسو و روابط با دولتهای سکولار عرب از سوی دیگر، عملگرایی دولت رجب طیب اردوغان در موضوعاتی مانند عادیسازی روابط با مصر و اسرائیل و امکان رها کردن قطر و... مواجه است که باید دید قطر با چالشهای احتمالی پیشرو چگونه مواجه خواهد شد. آگاهی قطر به ژئوپلیتیک خود و نیز رویکرد این کشور در دنبال کردن یک سیاست خارجی مستقل از برخی از کشورهای عربی، قطر را به گزینهای مناسب برای تعامل با ایران تبدیل کرده است که نتیجه نهایی آن ثبات در منطقه خاورمیانه خواهد بود.