هفته گذشته، این دو همسایه برای بازگشایی سفارتخانه‌‌‌های مربوطه به توافق رسیدند. این خبر نه غیرعادی است و نه تعجب‌آور، زیرا حتی همسایگان متخاصم به طور معمول روابط دیپلماتیک خود را حفظ می‌کنند و مذاکرات بین تهران و ریاض برای بهبود روابط آنها در دو سال گذشته در جریان بوده است. آمریکا از این بحث‌ها آگاه بود و مخالفتی نداشت، اما این چین بود که آنها را به نتیجه رساند. عربستان سعودی امید دارد که جنگ داخلی یمن که دیرزمانی است بودجه این کشور را تلف کرده و به تهدیدی برای امنیت ملی‌اش تبدیل شده، خاتمه یابد. ایران هم که سال‌هاست با تحریم‌های غربی در انزواست، اخیرا از تجدید روابط سیاسی با کویت و امارات استقبال کرده بود. تهران امید دارد که با بهبود رابطه‌اش با ریاض، انزوای خود را کاهش دهد و چه‌بسا عربستان را از همگرایی با اسرائیل هم باز دارد.

آنچه واقعا درباره توافق هفته گذشته، قابل‌توجه بود، اعلام عمومی نقش برجسته چین و این واقعیت است که گفت‌وگوها در حالی صورت گرفت که وزیر خارجه سعودی در مسکو بود. پیام این تحول، می‌تواند نقطه عطفی در نفوذ چین در خاورمیانه باشد. هرچند آمریکا و چین همچنان نفع مشترکی در ثبات خاورمیانه دارند، نقش آمریکا به عنوان قدرت تعیین‌کننده در منطقه زائل شده است. اکنون که سعودی‌‌‌ها دیگر تهدید ایدئولوژی مارکسیسم را احساس نمی‌‌‌کنند، سرمایه‌داری دولتی ریاض و ساختار اقتدارگرایانه سیاست سعودی، به پکن نزدیک‌تر است تا به واشنگتن؛ هفته گذشته، تاریخ دوباره به خاورمیانه بازگشت.