مدیر اجرایی موسسه واشنگتن مطرح کرد
منطق چرخش عربستان به سوی ایران
مدیر اجرایی موسسه واشنگتن در توضیح این راهبرد مینویسد: رشد اما به زمان نیاز دارد و میتوان آن را از طریق ایجاد ناامنی منحرف کرد، خواه از طریق موشکهای حوثیها یا تهدید هستهای. آن مقام ارشد سعودی گفت که عربستان برای حفاظت از استراتژی بلندمدت خود، به امنیت نیاز دارد. بهطور سنتی، ایالاتمتحده تامینکننده اصلی چنین امنیتی از طریق فروش مستقیم سلاح، پشتیبانی و آموزش، مشارکت برای مقابله با خطرات فوری و ایجاد چتر موثر در برابر تهدیدهای استراتژیک بوده است. اما محدودیتهای ایالاتمتحده در فروش تسلیحات، عدمتسلیح مناسب عربستان در یمن و انفعال در پیشرفت برنامه هستهای ایران -که تا حد زیادی فراتر از خشم در مورد قتل خاشقجی است- باعث شده است عربستان سعودی اطمینان حاصل کند که ایالاتمتحده مایل به ایفای این نقش نیست.
رابرت ساتلوف، ازسرگیری روابط عربستان با ایران را بیان دراماتیک عدماعتماد به آمریکا میداند و مینویسد: همانطور که آن رهبر ارشد[سعودی] در ماه اکتبر گفت: «ما برای کاهش تنشها، در صورت امکان، با ایران صحبت میکنیم. اما میخواهیم برنامهای جدی بشنویم که از دستیابی ایران به بمب جلوگیری کند. اگر ایران به بمب دست پیدا کند، سیاست ما تغییر خواهد کرد. ما با ایران دوست خواهیم شد. ما در این منطقه زندگی میکنیم. ما باید زنده بمانیم.»
ساتلوف در ارزیابی خود از این اظهارات ادامه داد: تحلیل من این است که انفعال آمریکا در برنامه هستهای در حال پیشرفت ایران، آخرین ضربهای بود که ریاض را متقاعد کرد یک گام دراماتیک در دستور کار است. امضای قرارداد همکاری جامع استراتژیک با چین یک سیلی اضافی برای واشنگتن بود؛ شاید برای جبران حمله اشتباه کاخ سفید به سیاست نفتی عربستان در ماه سپتامبر یا امتناع از ارائه بازنگری بعدی در سیاست سعودی. اما به نظر میرسد که چین بیشتر ذینفع تصادفی این اختلاف است، نه شریک جدی ساختار امنیتی جدید عربستان.
مدیر اجرایی موسسه واشنگتن در ادامه رشتهتوییت خود به منطق بازی عربستان در این برهه پرداخت و نوشت: به نظر میرسد سعودیها به دنبال تغییر اردوگاه نیستند، بلکه به دنبال تنوع بخشیدن به منابع و شرکای امنیتی خود هستند. آنچه ایالاتمتحده میتواند ارائه دهد، آنها خواهند گرفت و قیمت آن را برای محافظت در برابر ایران پرداخت خواهند کرد. آنها همچنین نسبت به ایدههای بازیگران دیگر از جمله اسرائیل، منعطف و نه متصلب عمل خواهند کرد. در واقع، اسرائیلیها به جای فریاد زدن که آسمان راهبردی در حال سقوط است، باید به سیاست سعودی نگاه کنند که بیشباهت به سیاست اماراتی نیست که روابط خود را با تلآویو عمق بخشید.
رابرت ساتلوف این توافق را فرصتی برای اسرائیل میداند و مینویسد: سیاست هوشمندانه اسرائیل، لحظه کنونی را فرصتی میداند که درها باز و نه بسته میشوند. این امر در حوزههای سنتی مانند امنیت و اطلاعات و همچنین در مورد موضوعات جدید همچون همکاریهای انرژی و فناوری صدق میکند. وی سپس به بیاعتمادی عربستان به راهبرد آمریکا اشاره میکند و مینویسد: در مورد روابط ایالاتمتحده و سعودی، عصبانیت در ریاض قابل درک است، اما بدیهی است که از گذشته رگههایی از آن وجود داشته است. غربیها برنامه جدی برای توقف پیشرفت هستهای ایران نداشتند؛ بهاستثنای ترور سردار سلیمانی و وعدههایی که در مورد اقدامات بیشتر برای جلوگیری از گسترش نفوذ منطقهای ایران دادند، اما واقعیت این است که همه اینها نشاندهنده تمایل به فرار از مسوولیتهای امنیتی در خاورمیانه بوده است. با این حال سعودی نشانهها را تفسیر و آینده را پیشبینی کرده است.
ساتلوف اما این رویکرد عربستان را یک تغییر تاکتیکی و نه استراتژیک میداند و مینویسد: از ایدئولوژی گرفته تا استراتژی، عربستانسعودی و ایران رقبای سرسخت و مخالفانی متعهد هستند. شاید سعودیها برای کاهش دماسنج درگیریهای خود هزینه میکنند، اما هر لحظه ممکن است مجددا این درگیریها فوران کنند. در عین حال، چالش برای ایالاتمتحده این است که اولویتهای اصلی خود را دوباره بررسی کند. آیا ما واقعا متعهد به جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای هستیم؟ با توجه به جنگ اوکراین، چین به عنوان چالش پیشرو چه معنایی دارد؟ چگونه دوست و دشمن را متقاعد کنیم که تعهد ما توخالی نیست؟ ما فقط دیدیم که یکی از شرکای امنیتی وقتی اعتمادش را از دست داد چه کرد. ممکن است زمانی که شریک امنیتی دیگری به همین نتیجه میرسد، اما به شیوهای متفاوت عمل میکند، با غافلگیری پیچیدهتر از خواب بیدار شویم.