«فیات» چگونه سر از ایران در آورد؟
رضا نیازمند: من احمد خیامی را فرستادم پیش دکتر یگانه، معاون اقتصادی وزارت اقتصاد که فوری برایش یک اساسنامه درست کند که یک شرکت حسابی درست کند و بتواند سهام بخرد و بفروشد. خیامی بعد رفت ثبت شرکتها و شرکتش را ثبت کرد. من شب و روز در فکر ساخت اتومبیل بودم. در روزنامهها خواندم که کارخانه اتومبیلسازی آلمانی به نام دکاو -DKW- ورشکست شده و میخواهد کارخانه خود را بفروشد. فوری به خیامی تلفن کردم، آمد و به او گفتم برو آلمان و به صاحبان این کارخانه بگو که آمدهام کارخانه شما را بخرم به شرط اینکه ماشینآلات کارخانه را به ایران بیاورید، سوار کنید و کارگران من را تعلیم دهید. اگر قبول کردند قرارداد را امضا کن و در آخر قرارداد بنویس: «پس از تصویب وزارت اقتصاد ایران این قرارداد عملی خواهد شد.» او رفت و پس از حدود ۲۰ روز با یک قرارداد ساخت به نزد من آمد. گفتم قدم اول را برداشتی. چون ورود ماشین مستعمل به ایران ممنوع است حالا با در دست داشتن این قرارداد برو ایتالیا و با کارخانه فیات مذاکره کن. این قرارداد را نشان بده و آنها را راضی کن که به ایران بیایند و یک کارخانه ساخت اتومبیل فیات برایت بسازند.