ایالات‌متحده و برخی از کشورهای حاشیه خلیج‌فارس سطح آماده‌باش نظامی خود را افزایش داده‌‌‌اند. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا خطر رو به رشد رویارویی نظامی وجود دارد؟ دولت بایدن هنوز در تلاش است تا توافق هسته‌‌‌ای با ایران را که چهارسال پیش توسط دونالد ترامپ کنار گذاشته شد، احیا کند. از آن زمان به این سو، ایران به روسیه نزدیک شده و پهپادهای مورد استفاده در جنگ اوکراین را در اختیار مسکو قرار داده و در مقابل از تعهدات پیشین خود نسبت به برجام عقب‌نشینی کرده است. این تعهدات حول سطح پایین غنی‌‌‌سازی اورانیومی بود که ایران مجاز به انجام آن بود و درباره میزان اورانیوم غنی‌شده‌‌‌ای است که آن کشور می‌‌‌توانست ذخیره کند. با این حال، اگر ایران متهم به نقض برجام شود می‌‌‌تواند به‌سادگی بگوید این واشنگتن بود که در ابتدا مفاد توافق و پایبندی خود به آن را نقض کرد. با این حال، در اختیار داشتن چنین موادی احیای برجام را دشوارتر می‌‌‌کند.

آمریکا بیشتر بر حمایت از ناآرامی‌ها در داخل ایران متمرکز شده است و همزمان تلاش می‌کند صادرات نفت ایران را تحریم کند. این اقدامات چشم‌‌‌انداز قابل‌توجهی برای موفقیت نشان نمی‌‌‌دهند. ایران تصمیم گرفته است قاطعانه کنترل داخلی خود را حفظ کند و در مقابل، از افزایش قیمت نفت نیز سود می‌‌‌برد؛ امری که عمدتا ناشی از تاثیر جنگ اوکراین است. ایران همچنین در حال آزمایش موشک‌‌‌های جدید از جمله پرتابگر ماهواره است. سپس با نتایج انتخابات اسرائیل مواجه هستیم که بنیامین نتانیاهو دولت بعدی را تشکیل خواهد داد. با وجود اتحادهای جدید اسرائیل با عربستان‌سعودی و امارات، نظر تهران قطعا این خواهد بود که آن کشورها به طور مستقیم درگیر جنگ خواهند شد. وقوع جنگی دیگر در خلیج‌فارس دور از ذهن اکثر سیاستمداران غربی است؛ زیرا اوکراین بر دیدگاه امنیتی آنان تسلط دارد و هرگونه پیشنهاد در مورد درگیری قریب‌الوقوع رد می‌شود. با وجود این، ترکیب ناخوشایند تحولات سیاسی موازی در منطقه نشان می‌دهد که ممکن است سیاستمداران دچار اشتباه شده باشند.