چرا آشتی ایران و عربستان، برای متوقف کردن پیشروی اسرائیل، یک ضرورت فوری است؟
ادامه دشمنی سرسختانه تهران و ریاض، چگونه بزرگترین چالش تلآویو را مرتفع میکند؟
اسرائیل همچنان در بخشهای وسیعی از جهان رژیم مشروعی تلقی نمیشود. مشروعیت احتمالا مهمترین نگرانی اسرائیل و بزرگترین نقطه ضعف آن است. این مشکل دلیل مشخصی دارد. جوهره اسرائیل، با وجود همه زرق و برقها و جلوهگریها و قدرتنماییهای آن در منطقه و جهان، چیزی جز غصب فلسطین و اخراج فلسطینیها نیست. آن هم به دست بیگانگانی که هیچ ربطی به سرزمین فلسطین نداشته و از سرزمینهای دور به قصد اشغال و استعمار این سرزمین بر آن هجوم آوردهاند. این حقیقت تعیینکننده و سرنوشتساز قابل انکار نیست و همه، از هر جای جهان، میتوانند به آسانی آن را ببینند. کدام یک از رهبران و مقامات اسرائیلی در طول عمر هفتاد و اندی ساله اسرائیل به این سرزمین تعلق داشتهاند؟ من شخصا تاکنون به یک مورد هم برنخوردهام. تاکنون یک رئیسجمهور، یک نخستوزیر یا حتی یا وزیر یهودی ندیدهام که اجدادش در سرزمین فلسطین زندگی میکرده و به این آب و خاک تعلق داشته است.
بررسی مختصری در زندگینامه این مقامات نشان خواهد داد همه آنها از کشورهای دیگری مانند روسیه، اوکراین، لهستان و فرانسه به فلسطین آمده و مدعی آن شدهاند. هیچ کدام از این نامها و سایر رهبران و مقامات اسرائیل، نمیتوانند یک و تنها یک سند قانعکننده در خصوص ارتباط واقعی خود و سرزمین تحت اشغال، فلسطین، ارائه کنند.
با وجود این حقیقت روشن، اسرائیل با کمک قدرتهای جهانی و با فریب و نیرنگ پلههای کسب مشروعیت را طی کرده و اینک به عضو رسمی سازمان ملل متحد تبدیل شده و مورد شناسایی ۱۶۰ کشور جهان قرار گرفته است، اما همچنان نزدیک به ۳۰ کشور آن را به رسمیت نشناخته و حاضر نشدهاند با آن روابط رسمی برقرار کنند. این کشورها -به جز سه کشور کوبا، کرهشمالی و ونزوئلا- همگی کشورهای اسلامی هستند. ممکن است عدد ۳۰ در برابر ۱۶۰ کوچک و کم اهمیت به نظر برسد، اما نگاهی به نقشه منطقه اهمیت این ۳۰کشور را مشخص خواهد کرد. تمام همسایگان حلقه اول و دوم - و حتی در برخی جهات سوم و چهارم - اسرائیل را کشورهای عربی و اسلامی تشکیل میدهند. در واقع اسرائیل جزیره کوچکی - با مساحت بیست و چند هزار کیلومتری و با جمعیتی چند میلیونی - در اقیانوسی پهناور از کشورهای عربی و اسلامی است که دهها میلیون کیلومتر مربع وسعت و صدها میلیون نفر جمعیت دارد. امنیت و آینده اسرائیل بدون پذیرش این اقیانوس(مخالفت و دشمنی) و عادیسازی روابط با آن قابل تصور نیست.
در طول سالهای گذشته اسرائیل موفق شده چندین کشور اسلامی، از جمله هفت کشور عربی را از گردونه مخالفت و دشمنی با اسرائیل خارج کند، اما ۱۵ کشور عربی و ۱۰ کشور اسلامی (غیرعربی) همچنان بر عدم شناسایی اسرائیل اصرار میورزند. این کشورها شامل کشورهای عربی الجزایر، موریتانی، تونس، لیبی، سومالی، لبنان، سوریه، عراق، یمن، کویت، قطر، عمان، عربستان، کومور و جیبوتی و همچنین کشورهای اسلامی(غیرعربی) ایران، مالزی، افغانستان، پاکستان، بنگلادش، مالدیو، اندونزی، برونئی، مالی و نیجر میشوند. دقت در لیست این کشورها یک نتیجه مهم را مشخص میکند: ایران و عربستان را میتوان مهمترین قدرتهایی محسوب کرد که همچنان اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند.
اهمیت عربستان، از این چشمانداز، دلایل مشخصی دارد. جغرافیای منطقه، عربستان را به عنوان کشوری بزرگ و با موقعیت استراتژیک مهم معرفی میکند، اما موقعیت عربستان در جهان عرب و جهان اسلام بسیار فراتر از جایگاه جغرافیایی آن است. بخش بزرگی از این موقعیت از تاریخ منطقه سرچشمه میگیرد. عربستان در تاریخ اسلام نقش بیمانندی دارد. اسلام از عربستان آغاز شده و اینک نیز میزبان مقدسترین اماکن اسلامی، مکه و مدینه، است. عربستان همچنین میزبان مراسم سالانه حج است که تنها فریضه فرامرزی مسلمانان همه جهان است. این امر عربستان را به محل تنها گردهمایی سالانه مسلمانان جهان بدل کرده است. عربستان قبله جهان اسلام است: همه مسلمانان در همه جای جهان به سوی مکه، در عربستان، نماز میخوانند.
علاوه بر این، عربستان در تاریخ معاصر منطقه نیز نقش مهمی ایفا کرده است. این کشور مهمترین نیروی حرکت همبستگی کشورهای اسلامی در منطقه بود که به تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی منجر شد. این کشور همچنان موثرترین قدرت این سازمان بینالاسلامی بهشمار میآید. عربستان همچنین در جهان عرب و اتحادیه عرب قدرت مهمی محسوب میشود. پس از شکست جمال عبدالناصر در جنگ ۱۹۶۷ و در دوران حکومت پادشاه فقید عربستان، ملک فیصل، رهبری مبارزات ضداسرائیلی منطقه به دست عربستان افتاد. در این دوران کشورهای عربی و اسلامی اوج بینظیری از هماهنگی، وحدت و قدرت را تجربه کردند که موجب وارد آمدن فشاری بیسابقه به اسرائیل و حامیان غربی آنها شد. در این دوران و طی جنگ ۱۹۷۳، رژیم صهیونیستی سختترین روزهای عمر خود را تجربه کرد و برای نخستین بار، در یک رویارویی عربی-اسرائیلی، مجبور شد از بخشی از سرزمینهای اشغالی (در صحرای سینا و بلندیهای جولان) عقبنشینی کند. همچنین در همین دوره بود که به دنبال تحریم نفتی اعراب حامیان غربی اسرائیل بهای سنگین و بیسابقهای برای حمایت از این رژیم پرداختند.
بخشی از اهمیت نقش عربستان در مبارزه با اسرائیل ناشی از جایگاه آن به عنوان همپیمان کشورهای غربی و به ویژه آمریکا در منطقه است. سایر کشورهای عربی که تاکنون در مقاومت ضداسرائیلی منطقه نقشی فعال بازی کردهاند، چون مصر، سوریه، عراق، الجزایر، عمدتا به بلوک شرق نزدیک بوده و ظرفیتی برای تاثیرگذاری بر سیاستهای آمریکا (و غرب) در قبال اسرائیل نداشتند. اما عربستان، به دلیل روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی با آمریکا و سایر کشورهای غربی، اهرمهای قابل استفادهای برای تاثیرگذاری بر آمریکا داشته و دارد. عربستان جایگاه رفیعی در جغرافیای انرژی جهان و در نتیجه اقتصاد جهانی دارد. این عامل، عربستان را به ثروتمندترین کشور عرب و یکی از ۲۰اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کرده است. عربستان تنها عضو گروه۲۰(بیست اقتصاد برتر جهان) است که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد.
از این رو برای اسرائیل و سیاست منطقهای آن، فروریختن سد عربستان در برابر سیاست عادیسازی این رژیم از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. در واقع میتوان ادعا کرد این تحول میتواند جهان عرب را، تا حدود زیادی، از گردونه عدم شناسایی اسرائیل خارج کند. کشورهای عربی که تمامی همسایگان اسرائیل را تشکیل میدهند، بخش اصلی و مرکزی اقیانوسی هستند که جزیره اسرائیل در آن واقع شده است. کشورهای اسلامی، در مقایسه، در فاصله دورتری واقع شده و صدها (در مورد ترکیه) یا هزارها کیلومتر (در مورد سایر کشورهای اسلامی) از مرزهای اسرائیل فاصله دارند. از این رو اسرائیل اینک بر عادیسازی رابطه با عربستان متمرکز شده است.
در سالهای اخیر عوامل متعددی موجب دوری عربستان از مواضع سنتی (ضداسرائیلی) و نزدیکی آن به اسرائیل شده است. بخش بزرگی از عوامل مزبور، مستقیم یا غیرمستقیم، به ایران و سیاست خاورمیانهای آن مربوط است. این سیاست در طول دهههای اخیر عربستان را به وحشت انداخته است. تواناییها و فعالیتهای هستهای، موشکی و پهپادی ایران و همچنین حضور ایران در کشورهای عربی منطقه عربستان را نگران کرده است. این امر به ویژه پس از بهار عربی شدت یافته است. ریاض تحولات چند سال اخیر بحرین، عراق، سوریه و یمن را - که از هر سو مرزهای عربستان را احاطه کردهاند - تلاش ایران، و حامیان منطقهای آن، برای فشار بر عربستان و تضعیف آن در منطقه تلقی میکند. این نگرانیها موجب شده سیاست ایرانی عربستان به سوی مخالفت با برجام، مخالفت با برنامههای هستهای، موشکی و پهپادی ایران، مخالفت با نزدیکی ایران و غرب (به ویژه آمریکا)، مخالفت با حضور ایران در کشورهای عربی و موافقت با تحریم و فشار بر ایران کشیده شود. این مواضع قرابت بسیاری با سیاست ایرانی اسرائیل یافته است. درک درست دو کشور از این شرایط باخت - باخت میتواند آنها را از فرجام ناگوار این فعل و انفعالات دور کند. چندی است مذاکراتی میان دو کشور شروع شده و در حال انتقال از سطوح امنیتی به سطوح سیاسی است، اما سرعت آن متناسب با حجم خطر و ضرر نیست. هر روز که از دوری ایران و عربستان بگذرد اسرائیل به امتیازات جدیدی دست خواهد یافت و واقعیتهای جدیدی را بر منطقه تحمیل خواهد کرد.