به گزارش «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: در بحبوحه این تنش‌‌ها، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران در ۱۴ ژانویه به چین سفر کرد تا درباره اجرای توافق‌نامه همکاری راهبردی ۲۵ ساله که سال گذشته بین ایران و چین  منعقد شد، گفت‌وگو کند. اظهارات او، هرچند مختصر بود اما بر تمایل به توسعه روابط نزدیک‌تر با چین در زمینه‌هایی مانند تجارت، امنیت و مبارزه با کووید-۱۹ تاکید کرد.

با وجود این اتفاقات، همزمان نشانه‌هایی مبنی بر وجود محدودیت‌های قابل توجه برای همکاری چین و ایران دیده می‌شود. ممکن است رئیس‌جمهور ایران، در پی خروج ایالات متحده از برجام، مجبور شود سیاست «نگاه به شرق» را به اجرا بگذارد، اما دولت چین همچنان به جهات مختلف توجه دارد. پکن روابط قابل توجهی با عربستان سعودی، اسرائیل و تعدادی دیگر از همسایگان ایران و رقبای منطقه‌ای تهران دارد. پکن همچنین کاملا با موضع ایالات متحده درباره تسلیحات هسته‌ای ایران مخالف نیست و مشارکتش در مذاکرات وین نشان‌دهنده این موضوع است. چین ایران را تنها بخشی از استراتژی بزرگ‌تر تعامل جهانی و توسعه اقتصادی می‌‌داند و همه تخم‌‌ مرغ‌های خود را در یک سبد قرار نمی‌دهد.

پس از امضای قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین در اسفند سال گذشته، پیش‌‌بینی‌‌هایی درباره هجوم گسترده سرمایه‌‌گذاری چینی‌‌ها در ایران و همکاری‌‌های نظامی و سیاسی قابل توجه میان تهران و پکن وجود داشت. تاکنون این پیش‌بینی‌ها محقق نشده است. در حالی که چین مقادیر بی‌سابقه نفت ایران را خریداری می‌کند، در تولید یا بخش‌های دیگر ایران سرمایه‌گذاری نکرده است.

توافقات جدیدی که از ماه مارس بین دو دولت منعقد شده است، به‌طور قطعی در حد کم بوده است. اخیرا، چین کنسولگری خود را در بندرعباس در جنوب ایران افتتاح کرده است، اما این امر هنوز هیچ تاثیر قابل توجهی بر تجارت دو کشور نداشته است.

تنها پیشرفت مهم، الحاق ایران به سازمان همکاری شانگهای بوده است، یک سازمان بین‌المللی به رهبری چین که به پیشبرد منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همه کشورهای عضو می‌پردازد. با این حال، سازمان همکاری شانگهای یک سازمان عمدتا خنثی است که به جای اینکه مکانیزمی برای اجرای سیاست‌ها باشد، بستری را برای گفت‌وگو فراهم می‌کند. با وجود لفاظی‌های آن درباره تسهیل روابط تجاری، اقتصادی و فرهنگی بین اعضا، سابقه موفقیت سازمان همکاری شانگهای در این زمینه خیره‌کننده نبوده است. عضویت ایران که دو سال به طول می‌انجامد، با پذیرش عربستان سعودی، مصر و قطر به عنوان «شرکای گفت‌وگو» در این سازمان همراه شد، که نشانه دیگری از این است که چین به دنبال متعادل کردن منافع ایران با امتیاز دادن به رقبای تهران است.

روابط چین با دیگر کشورهای خاورمیانه اغلب در بحث روابط چین و ایران نادیده گرفته می‌شود. سفر وزیر امور خارجه ایران در خلأ اتفاق نیفتاد، بلکه در چارچوب یک سلسله گفت‌وگوهای سطح بالا در همان هفته با بحرین، عربستان سعودی، کویت، عمان، ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس انجام شد. همه این کشورها در حال حاضر روابط قابل توجهی با چین دارند که بسیاری از آنها از سطح همکاری چین و ایران فراتر است و برخی از آنها به ویژه عربستان سعودی با ایران خصومت دارند. برای بسیاری از این کشورها، چین در حال حاضر شریک تجاری اصلی است. این واقعیت بر نیاز پکن به ایجاد تعادل در روابط با همه طرف‌‌ها تاکید می‌کند که به معنای عدم تمایل پکن به نزدیکی بیش از حد به ایران است.

ماه گذشته فاش شد که چین به عربستان سعودی کمک می‌کند تا برنامه تولید موشکی خود را توسعه دهد و به‌طور بالقوه به اتکای این کشور به خرید موشک‌های بالستیک خارجی پایان دهد. اگرچه عربستان سعودی در حال حاضر به‌شدت توسط ایالات متحده مسلح شده است و این موضوع جدی گرفتن ادعاهای ایالات متحده مبنی بر نگرانی درباره مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه را دشوار می‌کند، برنامه جدید پکن این پتانسیل را دارد که به‌طور قابل توجهی ایران را از انجام حملات پهپادی آینده در عربستان سعودی باز دارد.

اتحاد چین و ایران چگونه است؟

با وجود پیشرفت‌های اخیر در بهبود روابط چین و ایران، مشارکت بین این دو به دلیل سیاست ایالات متحده و منافع شخصی چین محدود شده است. تهران نتوانست چین را از توسعه ظرفیت نظامی یک همسایه متخاصم و مقابله با بخش عمده‌ای از استراتژی تهاجمی ایران باز دارد. از سوی دیگر، پکن خود را در موقعیت قوی‌تری برای تحت فشار قرار دادن متحد خود نسبت به فشار بر ایالات متحده در وین دید. در پروژه‌های بزرگ اقتصادی، امنیتی و زیرساختی که توسط تحلیلگران غربی پیش‌‌بینی شده و دولت ایران به آن اشاره کرده‌‌، پیشرفت چندانی حاصل نشده است.

ایران نیز تحت فشار ناشی از ضربه‌های ایالات متحده، وارد قراردادها با پکن شده است. تجار و مصرف‌کنندگان ایرانی به‌طور یکسان از شرایط نامطلوب، محصولات نامرغوب و وعده‌های عملی نشده تحت تهدید تحریم‌ها شکایت دارند. به‌طور خلاصه، اگرچه رابطه چین و ایران جنبه ائتلافی دارد اما رابطه خیلی خوبی نیست.

حال این سوال پیش می‌آید که چرا برخی همچنان بر تهدید اتحاد چین و ایران تاکید می‌کنند؟ از منظری که تسلط ایالات متحده بر خاورمیانه و آسیا را مطلوب و موجه فرض می‌کند، چین یک تهدید است. تهدیدی که به حمایت دیپلماتیک و مالی از کشورهای منطقه می‌پردازد و از دستورالعمل‌‌های ایالات متحده پیروی نمی‌کند. تا زمانی که چین قادر باشد سیاست ایالات متحده برای به حاشیه راندن ایران از طریق انزوای دیپلماتیک و محرومیت اقتصادی را تضعیف کند، پکن به عنوان یک تهدید تلقی خواهد شد.

این سیاست، که برای چندین دهه شکست خورده و اساسا در دولت بایدن تغییر نکرده است، نیاز به توجیهی برای جبران ویژگی‌‌های آشکارا مذموم آن دارد. تهدید محور چین-ایران ابزار جدید و مناسبی را برای ستیزه‌جویان و جنگ‌طلبان فراهم می‌کند، زیرا برجام آنها را از این ابزار محروم کرده است. حتی در ملایم‌ترین تعاملات بین ایران و چین، آنها تهدیدی را می‌بینند که بایدن نباید آن را نادیده بگیرد و باید با توسل به زور به آن پاسخ دهد. اما شواهد پیش‌‌بینی‌‌های هشداردهنده آنها را تایید نمی‌کند و مشارکت محدودتری را بین پکن و تهران نسبت به آنچه ستیزه‌جویان به تصویر می‌‌کشند، نشان می‌دهد.